دلم گم شده پیداش میکنم من اگه عاشقشه وای به حالش رسواش میکنم من
فارس: افزایش افسارگسیخته قیمت خودرو در چند ماه اخیر ذهن بسیاری از مردم را بار دیگر
متوجه "پیکان"، ماشین خاطرات ایرانیان کرد. جهانیان مردم ایران زمین را به قدرشناس بودن میشناسند و این مردم بارها ثابت کردهاند که دیگر ملل در مورد آنها اشتباه قضاوت نکردهاند اما باید اذعان کنیم حداقل در یک مورد این قدرشناسی صادق نیست.
"پیکان" وسیله نقلیهای است که به جرأت میتوان گفت کمتر ایرانی را میشود پیدا کرد که برای یکبار هم که شده سوار آن نشده باشد، خیلیها با آن مسافرت و میهمانی رفتهاند، عروسی کردهاند و عزا گرفتهاند؛ "پیکان" ماشین خاطرات نسل دیروز ایران است.
ایسنا نوشت: طبق اعلام دادستانی عمومی و انقلاب شهرستان ملکان عامل خرابکاری در مسجد جامع روستای تازه قلعه ملکان دستگیر شد. دادگستری استان آذربایجان شرقی اعلام کرد که شخصی که اقدام به آتش زدن مسجد جامع روستای تازه قلعه کرده... |
طبق اعلام دادستانی عمومی و انقلاب شهرستان ملکان عامل خرابکاری در مسجد جامع روستای تازه قلعه ملکان دستگیر شد.
دادگستری استان آذربایجان شرقی اعلام کرد که شخصی که اقدام به آتش زدن مسجد جامع
روستای تازه قلعه کرده بود، دستگیر شده است.
در این اقدام خرابکارانه متاسفانه
تعدادی قرآن و کتب ادعیه در آتش سوخته است و در این خصوص پرونده مقدماتی در دادسرای
عمومی و انقلاب شهرستان ملکان تشکیل و تحقیقات در مورد علل و انگیزههای متهم ادامه
دارد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی پلیس، سرهنگ قاسملو گفت: پیرو شکایت خانمی که اظهار کرده فرد ناشناسی باعث هتک حرمت وی در فضای مجازی و انتشار تصاویر خصوصی وی در اینترنت به همراه درج مطالب کذب موجب آزار و آبروریزی وی شده است، این پرونده در دستور کار مأموران پلیس فتا قرار گرفت.
سرهنگ قاسملو افزود: پس از تحقیقات فنی و تخصصی، نشانههایی از متهم مشاهده
شد و مشخص شد که وی همسر سابق شاکی بوده، که طی اقدامی متهم در منزل پدری دستگیر
شد.
رئیس پلیس فتا آذربایجان شرقی گفت: متهم پس از رؤیت شواهد و مدارک به جرم خود اعتراف کرد و اظهار داشت به قصد تسویه حساب با همسر سابق خود این کار را انجام داده است.
وی خاطر نشان کرد: در بررسیهای صورت گرفته مشخص شد که طرفین پرونده چند سال پیش از طریق اینترنت با هم آشنا شده و ازدواج کردهاند و به سبب عدم شناخت کامل همدیگر، عمر زندگی آنها به بیش از یکسال کفاف نداده و مسائل غیراخلاقی موجب این جدایی شده است و آنها با توجه به کینهای که از همدیگر داشتند درصدد تضعیف شخصیت هم برآمدند.
قاسملو هشدار داد: خانوادهها بر ارتباطات اینترنتی فرزندان خود دقت بیشتری کنند و جوانان نیز نسبت به افرادی که در فضای مجازی با آنها آشنا میشوند هوشیار باشند زیرا در این فضا به راحتی میتوان تغییر چهره داد
آلبوم هنرمندان مطرح سینما و تلویزیون
زیبا بروفه
روزنامه خراسان نوشت:
مردی با تسلیم شکوائیه ای به قاضی شورای حل اختلاف
گفت: چندی قبل خانه محقر و مخروبه ای را در چند کیلومتری حاشیه یکی از شهرک های
مشهد خریدم اما چون وضعیت مالی مناسبی نداشتم اتاقی را که گوشه حیاط بود اجاره
دادم. مدتی از اجاره منزل نگذشته بود که احساس می کردم فرزندان خردسالم دچار
افسردگی شده اند. وقتی از سرکار به خانه می آمدم آن ها از من طلب «کباب» می کردند
من که توان خرید «گوشت» را نداشتم هر بار با بهانه ای آن ها را دست به سر می کردم
تا این که متوجه شدم هر چند روز یک بار از اتاقی که به اجاره واگذار کرده ام «بوی
کباب» می آید و همین موضوع باعث شده تا فرزندانم از من تقاضای کباب
بکنند.
شاکی این پرونده ادامه داد: دیگر طاقتم طاق شده بود هرچه سعی کردم
برای فرزندانم کباب تهیه کنم نشد این در حالی بود که بوی کباب های مستاجرم مرا آزار
می داد به همین دلیل از محضر دادگاه می خواهم رای به تخلیه محل اجاره بدهد تا بیش
از این خانواده ام در عذاب نباشند.
قاضی باتجربه شورای حل اختلاف که سال
هاست به امر قضاوت اشتغال دارد، هنگامی که این ماجرا را تعریف می کرد اشک در چشمانش
حلقه زد او گفت: پس از اعلام شکایت صاحبخانه، مستاجر او را احضار کردم و شکایت
صاحبخانه را برایش خواندم.
مستاجر که با شنیدن این جملات بغض کرده بود گفت:
آقای قاضی! کاملا احساس صاحبخانه را درک می کنم و می دانم او در این مدت چه کشیده
است اما من فکر نمی کردم که فرزندان او چنین تقاضایی را از پدرشان داشته
باشند.
او ادامه داد: چندی قبل وقتی به همراه خانواده ام از مقابل یک کباب
فروشی عبور می کردیم فرزندانم از من تقاضای خرید کباب کردند اما چون پولی برای خرید
نداشتم به آن ها قول دادم که برایشان کباب درست می کنم.
این قول باعث شد تا
آن ها هر روز که از سر کار برمی گردم شادی کنان خود را در آغوشم بیفکنند به این
امید که من برایشان کباب درست کنم. اما من توان خرید گوشت را نداشتم تا این که روزی
فکری به ذهنم رسید یک روز که کنار مغازه مرغ فروشی ایستاده بودم مردی چند عدد مرغ
خرید و از فروشنده خواست تا مرغ ها را خرد کرده و پوست آن ها را نیز جدا
کند.
به همین دلیل به همان مرغ فروشی رفتم و به او گفتم اگر کسی پوست مرغ
هایش را نخواست آن ها را به من بدهد. روز بعد از همان مرغ فروشی مقداری پوست مرغ
پرچربی گرفتم و آن ها را به سیخ کشیدم. فرزندانم با لذت وصف ناشدنی آن ها را می
خوردند و من از دیدن این صحنه لذت می بردم. من برای شاد کردن فرزندانم تصمیم گرفتم
هر چند روز یک بار از این کباب ها به آن ها بدهم اما نمی دانستم که ممکن است این
کار من موجب آزار صاحبخانه ام شود.
قاضی شورای حل اختلاف در حالی که بغض
گلویش را می فشرد ادامه داد: وقتی مستاجر این جملات را بر زبان می راند صاحبخانه هم
به آرامی اشک می ریخت تا این که ناگهان از جایش بلند شد و در حالی که مستاجرش را به
آغوش می کشید گفت: دیگر نگو! شرمنده ام من از شکایتم گذشتم!
ایرج قادری هم از بین ما رفت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
روحش شاد
درگذشت کارگردان .هنرمند وهنرپیشه سینمای ایران
به دوستداران ان عزیز از دست رفته
تسلیت عرض مینما ییم
یکی میگفت من خانواده ام سختی وناراحتی
زیادی از ۲۵ اسفند کشیدیم از همه لحاظ
این هم وقتی سیزده به در زهرمار می شود!!
هدیه من به شما که باستانی فکر میکنید
نزدیک بهار که میشه آدم هم بی اختیار مثل طبیعت به جنب و جوش می افته و سعی داره خودشو تغییر بده، نو میشه درست مثل بهار و طبیعتش... واقعا که بهار گل سرسبد فصل هاست درست همونطور که شما دوست عزیز گل سرسبد خوبان خدا هستید ...
پیشاپیش
عید سعید باستانی بر همه شما ایرانیان باستانی مبارک
کتایون ریاحی، بازیگر سینما و تلویزیون ایران که ۱۰ بهمن امسال به عنوان دومین سفیر نیکوکاری مهر آفرین معرفی شده بود، چهارشنبه و پنج شنبه به مناطق محروم بندرعباس و کرمان سفر کرد.این هنرمند، شهریور و مهر امسال نیز به سومالی سفر کرده و کمکهایی را از سوی مردم ایران به قحطی زدگان آن کشور رسانده بود.درد دل های مردم محروم محله دو هزار بندرعباس بارها کتایون ریاحی را به گریه انداخت.
زندگینامه روح انگیز سام نژاد بمی اولین بازیگر زن تاریخ سینمای ایران:
روح انگیز سامی نژاد
صدیقه سامینژاد معروف به روحانگیز (۱۲۹۵ - ۱۳۷۶) نخستین هنرپیشه زن اولین فیلم ناطق ایرانی به نام دختر لر است.
به دلیلی استقبالی که از فیلم «دختر لر» در اکران عمومی صورت گرفت، سامینژاد در فیلم «شیرین و فرهاد» ساخته عبدالحسین سپنتا نیز بازی کرد.
سامینژاد یک بار هم در سال ۱۳۴۹ برای فیلم «سینمای ایران: از مشروطیت تا سپنتا» ساخته محمد تهامینژاد جلوی دوربین قرار گرفت و از گذشتهاش و چگونگی ورودش به سینما سخن گفت.
زندگینامه:
صدیقه سامینژاد در روز ۳ تیر ۱۲۹۵ در شهر بم (استان کرمان) متولد شد و در سال ۱۳۰۸ به همراه همسرش دماوندی که در استودیو امپریال فیلم بمبئی به کار اشتغال داشت به هندوستان مهاجرت کرد و پس از ۱۸ سال به ایران بازگشت. تحصیلات وی سیکل اول دبیرستان و پیشه اصلی او پرستاری بود.
وی به دلیل بازی در سینما مورد انتقاد شدید خانواده اش قرار گرفت و مجبور شد مدتی را در انزوا بگذراند. وی در سال ۱۳۴۹ در مستند «سینمای ایران از مشروطه تا سپنتا» بخشی از این مصائب را شرح داد و به تلخی گریست.
وی پس از سه بار ازدواج ناموفق (که دومین آنها با نصرتالله محتشم بود) در حالی که فرزندی نداشت سی سال آخر عمر را به تنهایی زندگی کرد و زمانی که درگذشت بسیاری تصور میکردند او سالها پیش از آن درگذشته است.
روحانگیز سامینژاد تا صبح ۱۰ اردیبهشت ۱۳۷۶ در طبقه پایین خانهای دو طبقه واقع در خیابان پاسداران تهران، سروستان ششم زندگی میکرد و در بعد از ظهر چهارشنبه دهم اردیبهشت ۱۳۷۶ در تهران در سن ۸۱ سالگی درگذشت و در قطعه ۳۶ ردیف ۴۴ شماره ۴۶ بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
* فیلمشناسی :دختر لر (۱۳۱۲) / فردوسی (۱۳۱۳) / شیرین و فرهاد (۱۳۱۳)
نخستین فیلم ناطق ایرانی با نام دختر لُر در فروردین ماه 1312 ساخته شد.
این فیلم در هندوستان و در کمپانی امپریال بمبئی کلید خورد و از امکانات فیلم سازی هندوستان بهره گرفت
.
فیلم برگرفته از داستان عامیانه ی جعفر و گلنار بود و به شرح زنده گی دختری می پرداخت که از کودکی توسط راهزنان دزدیده شده و در قهوه خانه ای کار می کرد و مورد توجه ی راهزنی به نام قلی خان قرار گرفت.اما «گلنار» با یکی از ماموران دولتی به نام «جعفر» آشنا می شود . جعفر و گلنار به هم دل می بندند و جعفر با قلی خان گلاویز می شود و پس از طی حوادثی ، گلنار را از دست قلی خان نجات می دهد و با او ازدواج می کند.
کارگردان فیلم «دختر لُر» عبدالحسین سپنتا بود و یکی از مشکلات او یافتن بازیگر مناسب برای نقش گلنار بود.
سپنتا برای یافتن بازیگر نقش «گلنار» کوشش زیادی کرد . بسیاری از زنان ایرانی حاضر به بازی در فیلم های سینمایی نبودند و یا این که استعداد بازیگری نداشتند. سپنتا در جست و جوهایش به نتیجه نرسید و سرانجام روح انگیز سامی نژاد که همسر یکی از کارکنان استودیو امپریال بود به کمک او آمد و حاضر شد که در این فیلم ایفای نقش کند
.
لهجه ی غلیظ کرمانی به شیرینی و جذابیت بازی اش افزود.
روح انگیز سامی نژاد قبل از این که در فیلم بازی کند ، از اسب به زمین افتاد و کفش پاشنه بلندش ، جراحت عمیقی در بدن او ایجاد کرد که در بمبئی زیر عمل جراحی قرار گرفت و همین حادثه سبب شد که هرگز بچه دار نشود.
روح انگیز به همراه گروه فیلم برداری به هندوستان در محلی به نام چمود رفت و در شرایط سخت محیطی ، در این فیلم بازی کرد. نقش مقابل او را خودِ کارگردان ، یعنی عبدالحسین سپنتا بر عهده داشت.
سپنتا در بازیگردانی ، بیشتر متاثر از بازیگری سینمای هند بود و مبالغه در حرکات دست و چهره ، از ویژه گی های این نوع بازیگری است. این شیوه به بازی روح انگیز نیز راه یافته بود و به بازی او ، شکلی کارتونی و کاریکاتوری بخشیده بود. اما با این همه ، تماشاگران ، روح انگیز را در نقش گلنار ، کاملا باور کردند و چهره ی او در قالب گلنار برای همیشه در تاریخ سینمای ایران جاودانه شده است.
روح انگیز در نقش گلنار ، با وجود شیطنت هایی که نشان می داد ، در نهایت بیش تر تیپ زن معصوم و فرشته گون را تصویر می کرد . او عفیف بود و هرگز پا از دایره ی اخلاقیات بیرون نمی گذاشت.
سر انجام فیلم دختر لُر در مدت 155 دقیقه آماده شد و در سی آبان 1312 در سینماهای مایاک و سپه به نمایش عمومی در آمد
روح انگیز سامی نژاد پس از فیلم «دختر لُر» در سال 1314 یکی از نقش های فیلم شیرین و فرهاد را بازی کرد. این فیلم نیز ساخته ی عبدالحسین سپنتا بود و روح انگیز در این فیلم در نقش شِکر ظاهر شد.
روح انگیز پس از فیلم «شیرین و فرهاد» از همسرش «دماوندی» جدا شد و با نصرت الله محتشم از بازیگران سرشناس تئاتر ازدواج کرد . این ازدواج مدت زیادی به طول نکشید و محتشم در بازگشت به ایران ، روح انگیز سامی نژاد را غیابی طلاق داد .
روح انگیز پس از هیجده سال اقامت در هندوستان به ایران بازگشت ، او پس از بازگشت به ایران ، برای ادامه ی کارش در سینما با مخالفت خانواده رو به رو شد. جامعه ی سنتی ایران ، روح انگیز را به عنوان بازیگر سینما نمی پذیرفت ، او به خاطر آزارهایی که از خویشان و آشنایان و مردم دید ، بعد از دو فیلم دیگر هرگز حاضر نشد در فیلمی ایفای نقش کند.
روح انگیز سامی نژاد خود در این باره می گفت : «به خاطر ناراحتی هایی که در موقع فیلم بردرای و بعد از آن ، چه از طرف فامیل و چه از طرف مردم کشیدم ، هرگز راضی نشدم در فیلم دیگری بازی کنم … هر موقع که از در شرکت می آمدیم بیرون ، مجبور بودیم سه نفر مستحفظ داشته باشیم ، یک شوفر و دو نفر کمک شوفر که کسی اتومبیل مان را چیز نکنن ، شیشه پرت نکنن. هر جایی هم که می رفتیم یا باید یه چیزی سرمون می انداختیم کسی ما رو نشناسه .
اگر می رفتیم سی توَن ، کانادرای بهمون پرت می کردن ، پی بگم والله!! من که برای همین از آرتیستی دست کشیدم از بس که سختی از مردم کشیدم. وقتی سر کار فیلم برداری وارد می شدیم تکلیفی نداشتیم ، برای همین دست کشیدم… گاهی وقت ها فکرم می رسید که دومرتبه برم به کاری شروع کنم ، چون هم در هندوستان و هم در ایران ، من را می خواستن ، اما همین سختی ها و ناراحتی هایی که ایرانی ها و مردم به من دادن ، ترک کردم و چند ساله گوشه نشینم و میل ندارم کسی بدونه من کجا هستم… از روزی که این هجده سال اومدم ، همین سختی را دارم می کشم.
روح انگیز سامی نژاد در سال 1339 با برادر ِ «ماشاالله عمرانی» ازدواج کرد که این ازدواج ده سال ادامه یافت . در سال 1349 وقتی شوهر او زنی دیگر گرفت ، روح انگیز از او جدا شد و تا سال 1364 در یک خانه ی دو طبقه زنده گی می کرد و در این سن به دلیل کهولت و احتیاج با ارتباط بیش تر با خانواده ، خانه اش را فروخت و به طبقه ی پایین خانه ی خواهرزاده اش در خیابان پاسداران ، سروستان ششم نقل مکان کرد.
در این خانه ، همه ی کارهایش را خودش انجام می داد و از نظر مالی نیز مستقل بود. در سال 1374 چشم هایش به بیماری آب مروارید دچار و به ناچار جراحی شد و پس از جراحی نیز خانه نشین بود و دیگر نتوانست خودش خریدهایش را انجام بدهد و خواهر زاده اش به او رسیده گی می کرد.
روح انگیز سامی نژاد در بعد ازظهر روز دهم اردیبهشت ماه سال 1376 در سن هشتاد و یک سالگی درگذشت
روحش شاد
زندگینامه پروفسور عباس افلاطونیان، متخصص زنان و زایمان و موسس بزرگترین مرکز ناباوری خاورمیانه و پایه گذاری بیمارستان افلاطونیان بم:
مشخصات
دکتر عباس افلاطونیان فرزند احمد در سال 1329 در شهرستان بم در خانواده ای مذهبی و متدین دیده به دنیا گشود. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در بم بپایان رسانده در سال 1347از دبیرستان فردوسی بم در رشته طبیعی با رتبه اول استان کرمان فارغ التحصیل شد. درهمان سال وارد دانشکده پزشکی دانشگاه تهران شد و در سال 1354 با رتبه ممتاز فارغ التحصیل گردید
وی از سال 1359 خدمت خود را به مردم شهرستان بم آغاز و تا سال 1362ادامه داد.در این زمان زایشگاه مهدیه راه اندازی و سپس بیمارستان افلاطونیان بم را پایه گزاری نمود که در خدمت بیماران شهرستان بم بوده و خصوصا در زلزله دی ماه 82 بم نقش حیاتی در خدمت رسانی به مردم مصیبت دیده بم ایفا نمود.
ایشان در سال 1362با سمت استادی دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد خود شروع بکار نمود و درجه علمی فلوشیپ نازایی در سال 1371 را از دانشگاه علوم پزشکی یزد دریافت نمود.
مسئولیتها:
1-مسئول انجمن زنان و زایمان بیمارستان امام خمینی بم از سال 1359 تا 1360
2-رئیس زایشگاه مهدیه بم از سال 1360 تا سال 1362
3-رئیس بیمارستان افشار یزد-از سال 1367لغایت1369
4-رئیس مرکز تحقیقاتی و درمانی ناباروری یزد-از سال 1368لغایت1373 و مجددا از سال 1378 تاکنون
5-عضو هیئت ممتحنه بورد تخصصی زنان و زایمان ایران از سال 1380تاسال1383
6-عضو شورای دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد –از سال 1379
7-عضو شواری پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد-از سال 1366تا کنون
8-سردبیر مجلهIranin Journal of Reproductive Medicine از سال 1380تاکنون
9-پژوهشگر نمونه اولین جشنواره تحقیقاتی رازی با طرح"بررسی میزان موفقیت لقاح خارج از رحمی در زوجهای نابارور"
10-عضو انجمن علمی تخصصی باروری و ناباروری ایران از بدو تاسیس
11-دبیر علمی اولین جشواره بین المللی دانشجویی طب تولید مثل سال 1380
12-رئیس دومین جشواره بین المللی طب تولید مثل 1386
13-رئیس سومین کنگره و جشنواره بین المللی طب تولید مثل 1388
14-عضو کمیته تدوین دوره تکمیلی تخصصی فلوشیپ ناباروری زنان(IVF) 1388
15-رئیس هیئت مدیره بیمارستان مادر یزد از سال 1373 تا کنون
16-مسئول فنی بیمارستان مادر از سال 1373 تاکنون
17-موسس بیمارستان افلاطونیان بم1376
راه اندازی:
1-کارگاه IVF و میکرواینجکشن ESHRE در سال 1994 بروکسل
2-ارائه اولین طرح تحقیقاتی دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد با عنوان میزان موفقیتIVF در زوجهای نابارور در سال 1367
3-اولین مرکز IVF ایران در دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد در سال 1368
4-اولین تولد فرزند حاصل از IVF در سال 1369
5-اولین مورد انجام میکرواینجکشن(ICSI) در ایران و تولد فرزند حاصل آن در سال 1374
6-اولین تولد حاصل از ICSI+PESA در سال 1375
7-اولین تولد حاصل از ICSI+TESE در سال 1376
8-اولین تولد حاصل از Zona Hatching در سال 1378
9-اولین تولد حاصل از تخمک اهدایی در سال 1379
10-راه اندازی زایشگاه مهدیه در سال 1360 شهرستان بم
11-راه اندازی بیمارستان مادر (تخصصی زنان و زایمان و ناباروری ) در سال 1373
12-راه اندازی بیمارستان افلاطونیان بم (جنرال )در سال 1376شهرستان بم
13-راه اندازی مجله انگلیسی Iranin Journal of Reproductive Medicine
14-راه اندازی بین المللی طب تولید مثل –سال 1384
اصغر فرهادی
فرهادی پس از گذراندن دوره لیسانس در رشته تئاتر از دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران، مدرک فوق لیسانس خود در همین رشته را از دانشگاه تربیت مدرس دریافت کرد. او فعالیت در سینما را از سال ۱۳۶۵ در انجمن سینمای جوان اصفهان آغاز کرد. نخستین حضور حرفهای او در سینما در فیلم ارتفاع پست ساخته ابراهیم حاتمیکیا در سال ۱۳۸۰ به عنوان فیلمنامهنویس بود.
حاشیهها
بیشتر منتقدین و اهالی سینما مهمترین ساخته های فرهادی را فیلم های درباره الی و جدایی نادر از سیمین میدانند. دربارهٔ الی پیش از آغاز بیست و هفتمین جشنواره فیلم فجر به دلیل بازی گلشیفته فراهانی در آن توسط مقامات وزارت ارشاد از جشنواره کنار گذاشته شد. سرانجام دستور حضور فیلم در جشنواره پس از رایزنیهای نهادهای غیردولتی سینما و برخی داوران جشنواره و در پی درخواست مشاور امور هنری رئیسجمهور وقت به وزیر ارشاد صادر شد. پس از آن هم در حالی که فیلم از وزارت ارشاد پروانهٔ نمایش داشت و در برنامهٔ اکران نوروز قرار داشت، به دلایل نامعلومی از اکران آن جلوگیری شد
البته بعدها اکران گردید
دختر کوچکى با معلمش درباره نهنگها بحث مىکرد.
معلم گفت: از نظر فیزیکى غیرممکن است که نهنگ بتواند یک آدم را ببلعد
زیرا با وجود اینکه پستاندار عظیمالجثهاى است امّا حلق بسیار کوچکى
دارد.
دختر کوچک پرسید: پس چطور حضرت یونس به وسیله یک نهنگ بلعیده شد؟
معلم که عصبانى شده بود تکرار کرد که نهنگ نمىتواند آدم را ببلعد. این
از نظر فیزیکى غیرممکن است.
دختر کوچک گفت: وقتى به بهشت رفتم از حضرت یونس مىپرسم.
معلم گفت: اگر حضرت یونس به جهنم رفته بود چى؟
دختر کوچک
گفت:
اونوقت شما ازش بپرسید.
************ ********* ********* ********* **
یک روز یک دختر کوچک در آشپزخانه نشسته بود و به مادرش که داشت آشپزى
مىکرد نگاه مىکرد.
ناگهان متوجه چند تار موى سفید در بین موهاى مادرش شد.
از مادرش پرسید: مامان! چرا بعضى از موهاى شما سفیده؟
مادرش گفت: هر وقت تو یک کار بد مىکنى و باعث ناراحتى من مىشوی، یکى از
موهایم سفید مىشود.
دختر کوچولو کمى فکر کرد و گفت: حالا فهمیدم چرا همه موهاى مامان بزرگ سفید شده!
************ ********* ********* ******
عکاس سر کلاس درس آمده بود تا از بچههاى کلاس عکس یادگارى بگیرد. معلم هم داشت همه
بچهها را تشویق میکرد که دور هم جمع شوند.
معلم گفت: ببینید چقدر قشنگه که سالها بعد وقتى همهتون بزرگ شدید به
این عکس نگاه کنید و بگوئید : این احمده، الان دکتره. یا اون مهرداده،
الان وکیله.
یکى از بچهها از ته کلاس گفت: این هم آقا معلمه، الان مرده.
************ *********
********* *********
********
بچهها در ناهارخورى مدرسه به صف ایستاده بودند. سر میز یک سبد سیب بود
که روى آن نوشته
بود: فقط یکى بردارید. خدا ناظر شماست.
در انتهاى میز یک سبد شیرینى و شکلات بود. یکى از بچهها رویش نوشت: هر
چند تا مىخواهید
بردارید! خدا مواظب سیبهاست
به گزارش خبرنگار سرویس قاب نقره برنا، حجت الاسلام والمسلمین قرائتی در جلسات درسهایی از قرآن این هفته در تلویزیون درباره "وظیفه ما در برابر حق و باطل" سخن گفته است.
این واعظ مشهور همچنین در ادامه سخنانش درباره "دوری از کارهای باطل در خانواده و جامعه" ، "ترک مجالس گناه و اعراض از گنهکار" ، "دوری از کتمان حق و خطر اشتباه حق و باطل" ، "ایستادن در برابر حق، عامل سقوط در دنیا و آخرت" و ... سخن گفته است. آنچه در ادامه میخوانید گزیدهای از سخنان این استاد حوزه علیمه و دانشگاه است:
ترک تشریفات در ادارات و مراکز دولتی
خیلی از مهمانهای ما که از ایران خارج میروند، میگویند: هتل پنج ستاره. میگوییم: خوب ساده هم میشود. میگوید: این در شأن ما نیست. مثلاً اگر من اینجا که خوابیدم، هتل من آجری بود شأن من نیست. اگر پشت هتل سنگ مرمر بود شأن من است. آخر مرگ بر این شأنی که با خشت میرود و با آجر میآید. با آجر میرود، با سنگ مرمر میآید. آخر این چه شأنی است برای خودمان درست کردیم؟ این شأنها ریشهاش کجاست؟ بله زندگی نباید با ذلت و فقر و محرومیت باشد، اما معنایش هم این نیست که زندگی ما اشرافی باشد. نه اشرافی، نه فقیرانه، حد وسط!
در یکی از کشورها رفتم. هتل به قول امروزیها چند ستاره برای ما گرفتند. به سفیر گفتم: آقای سفیر، این سفارتخانه با این ساختمان مهم، هم قبلهاش معلوم است، هم اینهایی که در آن هستند شناخته شدند، هم مسلمان هستند، هم حفاظت دارد، هم تمیز است، هم قشنگ است، خوب ما در همین اتاق میخوابیم. گفت: آخر اینجا اتاق کار است. گفتم: این اتاقی که روزها کار است، شب که خالی است. من یک پتو میاندازم و اینجا میخوابم. آخر شبی دویست، سیصد دلار با کم و زیادش میخواهید کرایه بدهید. دویست هزار تومان هر یک خُرخُر من میشود هجده هزار... گفت: آخر رسم نیست. گفتم: حالا رسمش کنید.
وقتی یک مهمان دارید. بله یکوقت یک گروهی میآیند، هیأتی از ایران میآید خوب هیأت نمیشود در اتاق کار بخوابد. اما یک نفر شناخته شده است، خوب شناخته شده، آقا در این اتاق بگیر بخواب. آخر شأن ما، این شأن از کجاست؟ ما در دنیای خیال هستیم. خودمان پوک هستیم، با کیف و ژست شأن درست میکنیم. خبری نیست.
تمام مسلمانها میگویند: «و اشهد ان محمداً» (صلوات حضار) آنوقت همین محمد سوار خر شد، روز فتح مکه. یک نفر گفت: آقا در شأن شما نیست. بیا پایین! بیا پایین! روز فتح مکه پیغمبر کسر شأنش نبود. حالا آقا رفته نمیدانم میخواهد یک کار جزئی انجام دهد، شأنش... در شأن من نیست که تالار کوچک بگیرید، باید فلان تالار باشد. در شأن من نیست، در شأن من نیست، همینطور خودمان را میسوزانیم. ادا هم درمیآوریم. حضرت عباسی بعضی از کفشهایی که خانمها میپوشند شکنجه میشوند. اینقدر پایهاش باریک است که پایش چنین است. راه رفتن روی این مهارت میخواهد. باید یک جایی دوره دید. من اگر این کفشها را پا کنم، دقیقهی اول میافتم. یک دوره باید دید که آدم با این کفشها نیافتد.
اما مثلاً در دنیای خیال فکر میکند که اگر پاشنهی کفشش ده سانت بود، مهم است. اگر هشت سانت بود کم مهم است. پنج سانت بود کمتر مهم است. دو سانت بود هیچی مهم نیست. آخر ارزشی که با پاشنهی کفش بالا برود، با پاشنهی کفش پایین میرود. آخر حضرت عباسی یک لحظه فکر کنید. دلت به چه خوش است؟ مبتکر هستی؟ مخترع هستی؟ گرهای را باز کردی؟ دانشمند هستی؟ چه مشکلی را حل کردی؟ درازی پاشنهی پا را دلیل بر شخصیت میداند. مرد ما هم اگر در فلان هتل بخوابد معلوم میشود دارای شأن است. ما تا کی مثلاً الآن سی و چند سال است از انقلاب میرود هنوز گرفتار چه چیزی هستیم؟
اگر یک فرمانده نظامی یا انتظامی، سپاه، بسیج، ارتش، فرق نمیکند. نیروی دریایی، صحرایی، زمینی، دریایی، هوایی، اگر هر سرهنگی با یکی از این سربازها یک روز ناهار بخورد. خوب ناهار که یکی است. بگوییم: آقا پسر بیا اینجا. امروز با هم دوتایی ناهار بخوریم. خوب بچهی کجا هستی؟ احوالت چطور است؟ این یک ربعی که من با این سرباز، سرهنگ با این سرباز ناهار میخورد، تا آخر عمر این خاطره در ذهن این سرباز میماند و لذا این سرباز وقتی رفت بیرون داماد شد کارت عروسی برای سرهنگ میفرستد. الآن هر صد هزار نفر سربازی که بیرون میروند، داماد میشوند، هر هزار تا یک نفر برای مسئولین پادگان کارت دعوت میفرستد؟
قداست نام خدا و اولیای خدا
ما این شأنهایی که برای خودمان درست کردیم، این شأنها را باید شکست. این شأنها پایش به جایی بند نیست. بله بعضی از شأنها حق است. نماز شأن دارد. قرآن شأن دارد. اسم الله است، اسم فاطمه است، اسم علی است، این اسمها را شما حق نداری به بدنت بچسبانی مگر اینکه وضو داشته باشی. بعضیها یک زنجیری را مثلاً یک اسم الله، حتی مثلاً لبیک یا حسین، بچهی بسیجی است، حزب اللهی است، اما کلمهی حسین به پیشانیاش چسبیده و این آقا وضو ندارد. این بسیجی دائماً در حال گناه است. حزب اللهی هم هست ولی دائماً گناه میکند. امامان ما شأن دارند. اسمشان شأن دارد، خودشان شأن دارند. قرآن شأن دارد. اگر یک قرآنی در یک چاه بدی افتاد، آن چاه را باید درش را بست. یا باید قرآن را به هر قیمتی است بیرون آورد.
یک چیزهایی شأن دارد. مقدسات، خدا به میگوید: «فَاخْلَعْ نَعْلَیکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً» (طه/12) کوه طور جای مقدسی است. تو آمدهای تورات بگیری. کتاب آسمانی بگیری، پس کفشهایت را دربیاور. اینجا نزدیک مکه است، لباسهایت را بکن لباس احرام بپوش. یک جاهایی شأن دارد و خدا تعیین کرده است. اما ما حق نداریم، خودمان برای خودمان شأن درست کنیم.
مردم گفتند: الله اکبر، خمینی رهبر! مردم به امام خمینی رهبر گفتند. اما امام نیامد بگوید: مردم، از این ساعت به بعد باید به من رهبر بگویید. شأن من رهبر است. قذافی خودش میگفت: به من رهبر بگویید. من بالاتر از رئیس جمهور هستم. یکوقت هم به او گفتند: ایران نمیآیی؟ گفت: به شرطی ایران میآیم که امام خمینی فرودگاه بیاید. چون من رهبر هستم و او هم رهبر! قذافی خودش خودش را رهبر میدانست، به چه ذلتی افتاد. امام خمینی گفت: به من رهبر نگویید من خدمتگزار هستم. خودش رهبری را از خودش جدا کرد، و رهبر دنیا شد. یعنی الآن بخواهند یا نخواهند نفس ایران دنیا را تکان داده. یعنی نفس ایران، سید حسن نصر الله را تکان داد، باقی کشورها تکان خوردند، دنیا تکان خورد. کسی که میگوید: من رهبر نیستم، رهبر دنیا است. کسی که میگوید: من رهبر هستم، در خانهی خودش هم قایم باشکی، پنهان میشود! اینطور نیست. با پاشنهی پا و با مدرک و با خانه و سنگ مرمر و تالار عروسی و... اشتباه میکنیم.
روزی که در تلویزیون رفتم گفتند: آقای قرائتی، علمی حرف بزن. اینطور که حرف میزنی میگویند: قرائتی عوامی است. آنوقت مقام علمی نداری. مثلاً نگو همینطور که پیش میرویم، بگو: در روند تکاملی تاریخ.... اوه... در روند تکاملی تاریخ، آنوقت علمی میشود! گفتم: آقا تو بگو: در روند تکاملی تاریخ، من میگویم: همینطور که پیش میرویم. آن آقا آمد و گفت و رفت و محو شد، ما الآن 32 سال است هستیم. اینطور نیست. یک نفر دیگر به من نصیحت میکرد میگفت که: یک خرده در حرفهایت آب کن. تو سی تا سخنرانی کنی علمت تمام میشود. مثلاً میخواهی بگویی: ای مردم، بگو: ای مردم، کشاورز، روستایی، شهروند، کارمند، کارگر، خانهدار، بسیجی، ارتشی! خوب همهاش یعنی ای مردم! چرا وقت مردم را میگیری؟ گفت: آخر اگر آبش نکنی ته میکشد. گفتم: ته که شد میگویم: مردم ایران حرفهایم ته کشید، خداحافظ! دنبال چه چیزی ما میگردیم.
یک کسی نزد من آمد همکار من باشد. این عمامهاش شصت رده داشت. همینطور مثل دانه شانه. گفتم: چند دقیقه طول کشید این عمامه را پیچیدی؟ گفت: چهل دقیقه! گفتم: آدمی که چهل دقیقه صرف نیم کیلو پنبه میکند این اصلاً به درد من نمیخورد. برو دنبال کارت! اینقدر به خودت ور میروی. ما از درون پوک هستیم، به ظاهر ور میرویم. روغن نباتی خودش هم میداند چیست، میگوید: طعم کرده دارد! طعم روغن کرمانشاهی دارد. هرچه تبلیغ گُندهتر باشد، هرچه منار گندهتر باشد نماز بدتر میشود. منار اگر آرام باشد، پشت بامش نماز میخوانند. گنبدی که شد دیگر کسی در آن نماز نمیخواند. «هرگز نخورد آب زمینی که بلند است»!
یک خرده کوتاه بیاییم. به واقعیت فکر کنیم. با خدا رفیق شویم. با حق رفیق شویم. این دکورها و شأنها و پرستیژهای کاذب را دور بریزیم، راحت میشویم. راحت میشویم. گیر ما این است که خودمان در قالب خودمان گیر کردیم. گیر شرق نیستیم، گیر غرب نیستیم، و حالا دیگر گیر خودمان افتادیم. آداب ما، رسوم ما، شأن ما، من دخترم لیسانس است به یک دیپلم بدهم؟ تا فوق لیسانس نیاید نمیدهم. دخترش 34 سال شده منتظر فوق لیسانس است. بابا دیپلم پسر خوبی بود خوب به او بده. نه! در شأن من نیست. هیچی خوب بایست! بایست تا در شأن تو پیدا شود. اگر یک پسری آمد، شکلش، سلامتیاش، اخلاقش، ایمانش خوب بود، بده. آخر او محلهی پایین مینشیند، ما محلهی بالا. او ژیان سوار میشود و ما بنز سوار میشویم. او روی موکت نشسته، ما روی قالی مینشینیم. مگر ازدواج موکت و قالی است؟ مگر ازدواج بنز و ژیان است؟ ازدواج آدمها، اگر آدمها به هم میخورند دیگر باقیاش را گیر ندهید.
فرصتی دوباره دست داد تا یک بار دیگر میزبان دو هنرمند خوب کشورمان باشیم. «امین حیایی» که بعد از یک عمل جراحی روی کمرش به تازگی دوران نقاهت خود را پشت سر گذاشته است و بعد از دو ماه استراحت مطلق او را با چهرهای جدید و متفاوت دیدیم.
برای نوشتن راجع به این زوج هنری سینمای ایران به همین جمله معروف خودشان بسنده میکنم جملهای که در هربار ملاقات با آنها به آن اشاره میکنند: یکدیگر را دوست دارند و با هم عاشقانه زندگی میکنند.
به نظرم امین حیایی میتواند الگوی خوبی برای «جوان ایرانی» باشد. بازیگر محبوب و به قول «رضا رشیدپور» مرد پولساز سینمای ایران که فعالیت خود را از تلویزیون آغاز کرد و پس از آن به سینما راه یافت. در سینما آنقدر خوب بازی کرد تا سرانجام برای بازی در فیلم «شب» در نقش یک سرباز نیروی انتظامی توانست سیمرغ بلورین را از آن خود کند. او در این فیلم همبازی استاد عزتا... انتظامی و خسرو شکیبایی بود. گفتگوی ما با او را بخوانید:
همیشه به یاد نقطه شروع
به گزارش پرشین وی به نقل از خانواده سبز ، حیایی در دوران تحصیل به فعالیت در تئاتر نیز میپرداخت. پس از گرفتن دیپلم ضمن خدمت سربازی در مرکز هنرهای نمایشی عقیدتی - سیاسی نیروی هوایی فعالیتش را آغاز کرد. امین در این مورد میگوید: «در سال 1370 بازیگر یک تئاتر کودک به کارگردانی ثریا قاسمی بودم. در آن سالها همه انرژی من صرف بازی در تئاتر میشد و اجراهای مختلفی داشتم. از آن دوران خاطرات خیلی خوبی دارم و دوستانی که از آن دوران برایم باقی مانده است. مثل کارن همایونفر و بهزاد خداویسی البته از بهزاد خیلی خبر ندارم ولی با کارن هنوز در ارتباطم.»
دو ماه استراحت مطلق
بعد از عمل جراحی دو ماه استراحت کردم و حسابی لذت بردم. واقعا این مدت تجربه بسیار خوب و لذتبخشی بود. بعد از سالها فعالیت مستمر و مداوم و از این کار به کار دیگر رفتن توانستم به این بهانه حسابی استراحت کنم و در کنار خانوادهام باشم. خیلی وقتها پدر و مادرم گلایه میکردند که کمتر به آنها سر میزنم و مادرم همیشه میگفت دلتنگ این است که یک شب در منزل آنها بخوابیم. تمام این مدت در منزل پدریام سپری شد و حسابی به ما خوش گذشت. در این مدت مادر و همسرم همه جوره مراقب من بودند و به شدت مرا شرمنده کردند. مادرم علاوه بر رسیدگی به پدرم مراقب من نیز بود و نیلوفر هم در این مدت هیچ فعالیتی نداشت و تمام وقتش را صرف پرستاری از من کرد. خلاصه یک تیم مراقب من بود و ایام استراحت حسابی به من ساخت.
«البته گونههای تپل و شکم جلو آمده امین موید این مطلب است که دوران استراحتش حسابی به او ساخته و حق دارد که از این دوران به خوبی و با لذت یاد کند.»
چهره جدید
در این مدت که به خودم استراحت داده بودم، سعی کردم به چهرهام نیز استراحتی بدهم و کمتر سراغ آرایشگاه بروم. من در مجموعه «کلاه پهلوی» تا پنج سال صورتم را هر روز اصلاح میکردم و دلم میخواست تنوعی در چهره داشته باشم برای همین موهایم را بلند کردم.
پیچ و مهرهام را سفت کردم!
مشکل کمردردم به یک ناراحتی مادرزادی برمیگردد و از جابهجایی و چسبندگی مهره رنج میبردم. البته طی این سالها فعالیتهای مداوم و مستمری که داشتم باعث شد تا فشار زیادی به آن بیاورم. در این 5، 6 کار آخر انرژی زیادی برای نقشهایم میگذاشتم به خصوص دو فیلم آخر که نقشهایم بسیار اکتیو بودند. صحنههای اکشن زیاد داشتم و مجبور بودم فعالیتهای بدنی زیادی انجام بدهم. در کار «قلادههای طلا» که نقش مامور را داشتم دائما در حال تعقیب و گریز و درگیری بودم و در فیلم آقای سیدجواد هاشمی هم برای خودم رابین هودی بودم و باید از دیوار قلعهای به نام قلعه رودخان در استان گیلان بالا میرفتم و پایین میآمدم. البته قرار بود در این کار از بدل نیز استفاده شود ولی نهایتا نشد و خودم به واسطه آمادگی جسمانی که داشتم همه صحنهها را کار کردم. همه این فشارها باعث شد تا درد کمر من تشدید شود. بعد از مراجعه به پزشک و انجام معاینات و آزمایشها و عکس برداری به توصیه پزشک عمل کرده و خودم را به تیغ جراحان سپردم. خلاصه حسابی پیچ و مهره کمرم را آچارکشی کردند به طوری که برای ثابت نگه داشتن مهرهها 6 تا پیچ و 2 تا پلاتین در کمرم کار گذاشتند.
زمانی که از امین راجع به مخارج هزینه عمل جراحی و بیمارستانش سوال کردم و اینکه آیا بازیگران نیز در این مواقع از مزایای بیمه بهره مند میشوند یا نه، اظهار بیاطلاعی کرد و گفت: بعد از این همه سال بازی و رفت و آمد در خانه سینما هنوز نمیدانم ما بازیگران بیمه داریم یا نه؟!
دو ماه کار تعطیل
من با آقای خاوری قرارداد داشتم و قرار بود نقش اول فیلم «خودزنی» را بازی کنم. نقشی که اتفاقا بسیار اکتیو بود و باید صحنههای اکشن زیادی را بازی میکردم که بیشتر آنها زیر باران و در گل و لای بود. به دلیل عمل جراحی کمرم حضورم در این کار منتفی شد و نتوانستم در آن بازی کنم.
جشنواره امسال
برای جشنواره امسال فکر میکنم فیلم «قلادههای طلا» و فیلم «آقایهاشمی» را داشته باشم. ضمن اینکه یک جلسه برای فیلمبرداری فیلم خودزنی رفتهام و گویا قرار است آن را به جشنواره امسال برسانند.
معالجه وضعیت بد اقتصادی سینما با آثار طنز
واقعا قبول دارم که اقتصاد سینما بیمار است و فیلمهای خوب به فروش نمیروند و این نه به سود ماست، نه به سود تهیهکنندگان و نه به سود سینما! سینمای ما برای دستیابی به فروش خوب باید به سمت و سوی سلیقه مخاطب خود حرکت کند. قبول دارم این کار بسیار مشکلی است. چندی پیش در برنامه هفت وقتی گزارشی راجع به نظر مردم درباره یک فیلم سینمایی پخش میشد، میدیدیم هرکسی که از سالن سینما خارج میشود، سلیقه و نظر خاص خود را دارد. یکی میگفت فیلم عالی بود و یکی هم میگفت افتضاح بود! گر بخواهی کاری بسازی که مورد قبول همه باشد کار سختی است. در حال حاضر نیاز مخاطب ما طنز است. واقعیت این است که مردم ما میخواهند بخندند و نمیتوان این را کتمان کرد. برای همین است که آثار طنز بیشتر مورد توجه آنها قرار میگیرد. اما ما نیاز به نویسندگان خلاقی داریم که بتوانند از فضای کلیشه فاصله بگیرند و با سوژههای نو و تازه، ایدههای جدیدی را ارائه دهند.
از تهران فرار کردهایم!
واقعا نیاز به «اکسیژن و آرامش» دارم. همین دو نیاز باعث شد تا از تهران فرار کنم و به لواسان پناه ببرم. زمانی که در حال استراحت هستم نیاز به آرامش مطلق دارم تا بتوانم تمرکز خوبی روی کارم داشته باشم. دود و دم تهران و ترافیک آن وحشتناک است و دلگیر! در لواسان آرامش دارم و به دور از هیاهو و شلوغی از آب و هوای خوب آن لذت میبرم.
موفقیت در شیش و بش
حضور در فیلم «شیش و بش» تجربه موفقی بود خدا را شکر مورد توجه مردم هم قرار گرفت. مردم هنوز دوست دارند کارهایی را ببینند که در آن بازیگران مورد علاقهشان در کنار هم قرار میگیرند. داریم بازیگرانی که فروش فیلم به خاطر آنهاست. در واقع مردم به خاطر آنها بلیط میخرند و به سینما میآیند. همین لطف و توجه مردم است که به ما انرژی میدهد تا همچنان در این سینما باقی بمانیم. خودم نیز از کارهای اینچنینی استقبال میکنم. گاهی لازم است خود ما دست به دست هم دهیم و با قرار گرفتن در کنار هم کارهایی را بازی کنیم که مورد توجه مردم است.
نقشهای مورد علاقه
همیشه نقشی را که در فیلم «دختر ایرونی» بازی کردم، با لذت مرور میکنم. نقشهایم در فیلم مزاحم، شب و بیداری رویاها را نیز خیلی دوست دارم و از آن دست کارهایی است که به خودم خیلی چسبید. ولی همیشه مردم مرا مورد لطف خود قرار میدهند و از نظراتشان پیداست که کاراکتر «بیژن مرتضوی» در سهگانه اخراجیها برایشان خاطرهانگیزتر شده است. معتقدم این نیز به همان نیاز مخاطب باز میگردد، که دوست دارند استار خود را بیشتر در قالب طنز ببینند.
بیژن مرتضوی اخراجیها
50 درصد این نقش در فیلمنامه بود و بقیه نقش را، هم خودم به مرور زمان پیدا کردم. در طول کار با مشورتهایی که با آقای دهنمکی داشتم، شخصیت بیژن را پرورش میدادم. مثلا آقای دهنمکی اعتقاد داشت که بیژن در اخراجیهای 3 متحول شود ولی نظر من این بود که مردم بیشتر دنبال سرنوشت چند تا از این اخراجیها هستند که بار طنز فیلم بر دوش آنهاست. برای همین اگر مخاطب از من و اکبر عبدی طنز نبیند، اذیت میشود. در مجموع این شخصیت را خیلی دوست داشتم و همیشه از سه گانه اخراجیها به نیکی یاد میکنم.
سن پترزبورگ
قرار بود در سن پترزبورگ نقش «فرشاد» را بازی کنم اما من در همان دوره سر فیلمبرداری (کلاه پهلوی) بودم و نرسیدم. نمیدانم اگر به جای پیمان قاسمخانی بازی میکردم، با محسن تنابنده همین قدر خوب میشدم یا نه؟ ولی به هر حال پیمان و محسن خیلی خوب بودند. حالا انشاا... در «سن پترزبورگ 2» با همدیگر کار میکنیم! فیلمبرداری آن هم در روسیه خواهد بود. در «سن پترزبورگ 1» که نتوانستم کمک کنم چون سر کار بودم، ولی در «سن پترزبورگ 2» مطمئن باشید که هستم و بازی خواهم کرد.
من جاسـوس دو جــانبهام!
قلب یخی را خیلی دوست دارم و به نظرم کار متفاوتی بود که مورد توجه مردم قرار گرفت. بازیگران خوبی در این مجموعه حضور داشتند و قصه خوبی در کار وجود داشت که مخاطب را دنبال خودش میکشید. کارگردانی خوب کار نیز مزید علت بود تا کار بیشتر مورد توجه مردم قرار بگیرد. نقشی که در این مجموعه دارم برایم جالب است و مرموز چرا که این نقش به عنوان یک جاسوس دوجانبه مرموزیتهای خاصی را پیدا میکند.
نصیحتهای پدر و مادر
همیشه یک جمله پدرم آویزه گوشم است که میگویـد: «ترک عادت موجب مرض است!» مادرم نیز همیشه ما را نصیحت میکند و روی این نکته خیلی تاکید دارد که «هیچ وقت خدا را از یاد نبرید.»
شب یلدا
با همه گرفتاریها و دلمشغولیها، در این دنیای مدرنیته، از سنتهای اصیل ایرانی جا نمیمانم و دوست دارم هر ساله همه آنها را تجربه کنم. همانطور که شب عید سبزی پلو با ماهی ما همیشه برقرار است، در شب یلدا هم آجیل خوری و انار دون کردن و هندوانه خوردن ما نیز به راه است. شبنشینی و دور هم بودن و حافظ خوانی را خیلی دوست دارم و همه اینها را بهانه خوبی برای دورهم بودن با کسانی که دوستشان داریم میدانم.
امین صبور
نیلوفر خوشخلق همسر امین میگوید: «امین خیلی صبور است. صبرش واقعا تحسینبرانگیز است و من از این صبر و از خودگذشتگیاش واقعا درس میگیرم. تا به حال هیچ انسان با گذشتی مثل امین ندیدهام. در ضمن امین یک هنرمند واقعی است. این را نه به این دلیل که همسرش هستم، میگویم. بلکه به عنوان آدمی میگویم که بیرون گود نشسته و واقعا این اعتقاد را دارد. امین بسیار به هنری که دارد احترام میگذارد. بسیار در راه هنرش گذشت میکند. به نظرم امین واقعا یک الگوست. تمام آن چیزهایی که باید یک هنرمند رعایت کند، امین رعایت میکند و این برای من بسیار با ارزش است.»
ارم نیوز: سکوت سنگین افسران پلیس آگاهی نشان می داد سنگینی غمی بسان کوه ها را بر شانه های مرد جوان که جرات بازگویی ابعاد حادثه شوم را نداشت، احساس می کنند.
به فاصله کمی از او، زن جوان همانند انسان مسخ شده ای تنها به کف اتاق خیره شده بود و جملات نامفهومی را یکی پس از دیگری زیر لب بازگو می کرد. زن جوان جرات نگاه کردن به چهره شکسته شوهرش را نداشت و مدام آرزوی مرگ می کرد.
به فاصله کمی از آنها ۳ متهم که در نگاهشان شرارت موج می زد، با دستبندی که به دستشان قفل شده بود بخوبی می دانستند که از انسان بودن تنها نام آن را به همراه دارند….
● شروع یک ماجرای تلخ
در یکی از روزهای بهمن سال گذشته مردی همراه همسر خود پس از حضور در کلانتری ۱۷۱ در حالی که هر دو بشدت مجروح بودند، با ارائه شکایتی بیان کردند که از سوی ۴ نفر که ۲ نفر از آنها نقاب به صورت داشتند مورد حمله قرار گرفته و اموالشان به سرقت رفته است.
مرد شاکی در اظهارات خود گفت: وقتی به اتفاق همسرم به شهرری می رفتیم در حوالی بهشت زهرا (س) ۲ جوان را که یک گالن خالی در دست داشتند و از خودروهای عبوری درخواست بنزین می کردند، دیدیم.
با دیدن آنها توقف کردیم، اما به یکباره از سوی این دو جوان و ۲ نفر دیگر که نقاب به صورت داشتند مورد حمله قرار گرفتیم و آنها پس از ضرب و جرح من و همسرم، با سرقت مقادیری پول، اسناد و مدارک متواری شدند.
به دنبال این شکایت، پرونده ای از سوی ماموران کلانتری ۱۷۱ تشکیل و برای پیگیری و تحقیقات تخصصی به پایگاه نهم پلیس آگاهی ارسال شد.
پس از چند روز و بهبود نسبی وضعیت زن و مرد شاکی و دعوت از آنها، افسر آگاهی در تحقیقات متوجه اظهارات ضد و نقیض زن و مرد شاکی شد تا این که آنها راز جنایت شوم ۴ متهم را فاش کردند.
مرد شاکی در اظهارات خود گفت: وقتی به قصد در اختیار قرار دادن بنزین به ۲ نفر که در حاشیه جاده ایستاده بودند خودرو را متوقف کردم، به یکباره از سوی ۲ مرد جوان و ۲ نفر دیگری که در محدوده جنگلی اطراف بهشت زهرا مخفی شده بودند، مورد حمله قرار گرفتم و آنها پس از ضرب و جرح من، همسرم را مقابل چشمانم مورد آزار و اذیت قرار دادند و از اقدام شیطانی خود فیلمبرداری کردند و سپس متواری شدند.
● تحقیقات ویژه
به دنبال این اظهارات تکان دهنده یک تیم ویژه از ماموران پلیس آگاهی جستجوی گسترده خود را در این ارتباط آغاز کردند و با بهره گیری از اطلاعات مردمی متوجه شدند فیلم تهیه شده از زن قربانی در جنگل های اطراف بهشت زهرا، در میان برخی از اتباع افغانی که در منطقه حضور دارند، منتشر شده است.
با به دست آمدن این سرنخ و اطلاعات بعدی، ماموران ابتدا چند تبعه افغان را دستگیر کردند که در تحقیق از آنها مشخص شد این جنایت شوم از سوی ۴ متهم به نام های قادر، عصمت، مسعود و حامد صورت گرفته است که آنها نیز تابعیت افغانی دارند.
● ردپا
با گزارش موضوع به قاضی پرونده، دستور دستگیری این تبهکاران صادر شد و ماموران در اولین اقدام خود پس از جستجوی گسترده در منطقه ابتدا ۲ نفر از متهمان به نام های قادر و عصمت را دستگیر کردند.
با دستگیری این دو متهم، مشخص شد ۲ نفر دیگر از این تبهکاران پس از اطلاع از دستگیری همدستان خود، متواری شده اند.
ماموران در مرحله بعدی رد پای یکی از متهمان را در سمنان شناسایی کردند و با اعزام یک تیم عملیاتی به این شهرستان، مشخص شد این متهم ساعتی قبل از حضور ماموران بار دیگر به تهران بازگشته تا پس از خداحافظی با بستگان خود، از کشور خارج شود.
با به دست آمدن این اطلاعات، ماموران سومین متهم (حامد) را در منطقه نعمت آباد تهران دستگیر کردند و مشخص شد سومین مجرم بلافاصله پس از اطلاع از دستگیری همدستانش، از کشور خارج شده است.
● اعتراف به چندین جرم مشابه
گزارش خبرنگار ما حاکی است، با تحقیق از ۳ تبهکار شیطان صفت و در بررسی تلفن همراه آنها، فیلم سیاه ضبط شده از زن قربانی کشف شد.
این متهمان با اعتراف به ۵ فقره جرم مشابه اعتراف کردند با این شیوه زنان و دختران را مقابل چشم بستگانشان مورد آزار و اذیت قرار داده اند. بررسی این اعترافات نشان داد شاکیان به صرف حفظ آبروی خود از ارائه شکایت به مراجع قضایی و انتظامی صرف نظر کرده اند.
در مرحله بعدی از تحقیقات نیز معلوم شد این تبهکاران بیش از ۶۰ فقره سرقت همراه با ضرب و جرح داشته اند.
متهمان درباره سرقت ها نیز گفتند که پس از کمین در تاریکی و اطراف پل های زیرگذر، هنگامی که یک خودرو قصد عبور از زیرگذر را داشت، با سنگ به خودروها حمله می کردند و هنگامی که راننده توقف می کرد با حمله به آنها و ضرب و جرح، اموالشان را به سرقت می بردند.
گزارش حاکی است پس از اعترافات اعضای این باند شیطانی، پرونده به شعبه ۷۷ دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد و پس از تحقیقات مقدماتی هر سه متهم با صدور قرار بازداشت موقت روانه زندان شدند.
● تهدید به قتل
آخرین خبرها از این پرونده تکان دهنده حاکی است پس از شکایت زوج جوان، از روز گذشته یک شرور که در زندان از سوی متهمان اجیر شده است پس از آزادی از زندان به دفعات با تلفن شاکی تماس گرفته و آنها را تهدید کرده است در صورتی که شکایت خود علیه متهمان را پس نگیرند، اقدام به قتل آنها و آتش سوزی منزلشان خواهد کرد.
با گزارش موضوع از سوی شاکیان پرونده، تحقیق در این زمینه نیز آغاز شده است
انتشار تصویری که تاریخ آن به سال 1952 میلادی باز می گردد نشان می هد عربستان سعودی در استاد تاریخی خود از واژه خلیج فارس بر خلاف ادعاهای امروزی مقامات عربی استفاده می کرده است.
به گزارش خبرگزاری مهر، انتشار تصویری از اسناد تاریخی عربستان سعودی که تاریخ آن به سال 1952 میلادی (1331 هجری شمسی) باز می گردد نشان می دهد بر خلاف ادعاهای فعلی رژیمهای عربی، آنها در گذشته نام خلیج فارس را قبول داشته و آن را در نقشه های خود استفاده می کرده اند.
بر این اساس، این تصاویر که از سوی دائره المعارفهای معتبر جهانی نیز منتشر شده بیانگر آن است که اعراب در واقع عنوان «خلیج فارس» را به عنوان تنها نام آبراهه بین المللی بین ایران و جزیره العرب مورد پذیرش قرار داده اند و مواضع فعلی آنها تنها در جهت برخی بهره برداری های سیاسی اتخاذ می شود.
داشتم بر می گشتم خونه، مسیرم جوریه که از وسط یه پارک... رد میشم بعد میرسم به ایستگاه اتوبوس، توی پارک که بودم یه زن خیلی جوون با چادر مشکی رنگ و رو رفته و لباس های کهنه یه پیرمرد رو که روی یه چشمش کاور سفید رنگی بود همراه خودش راه میبرد رسید به من و گفت سلام!
من فکر کردم الان میخواد بگه من پول میخوام که بابام رو ببرم دکتر و از این حرفا اول خواستم برم بعد گفتم منکه عجله ندارم بذار واستم شاید کار دیگه ای داشته باشه منم همینطور که اخمام تو هم بود سرم رو به علامت جواب سلام تکون دادم و نگاهش کردم،
گفت آقا من باید بابام ( بعد پیرمرده رو نشون داد) رو ببرم مجتمع پزشکی نور آدرسش نوشته توی خیابان ولیعصر، خیابان اسفندیاری!
گفتم خب؟!
با یه لحن بغض آلود گفت خوب بلد نیستیم کجاست توی این شهر خراب شده از هر کی هم می پرسیم اصلا به حرفمون گوش نمیده! بیشعورا جوابمونو نمیدن (اشک تو چشماش جمع شده بود)
بهش آدرس دادم و گفتم تو این شهر خراب شده وقتی آدرس میخوای باید بی مقدمه بپرسی فلان جا کجاست اگر سلام کنی یا چیز دیگه بگی فکر میکنن میخوای ازشون پول بگیری!
بعد از اینکه رفت گفتم چقدر سنگ دل شدیم، چقدر بد شدیم وچقدر زود قضاوت میکنیم، خود من تا حالا به چند نفر همینجوری بی محلی کردم و رفتم چون گفتم خوب معلومه دیگه پول میخواد!
طفلی زن بیچاره خیلی دلم براش سوخت که فقط به خاطر اینکه فقیر بود و ظاهرش فقرش رو نشون میداد دلش رو شکسته بودیم...
بعد گوش دنیا را با این دروغ کر کردیم که ما اصالتا مردم نوع دوست و با فرهنگی هستیم و اینقدر این دروغ را تکرار کردیم که خودمون والبته فقط خودمون باورمون شده اما...
زنی در دادگاه گفت: همسرم از حجاب من ناراضی است و دوست ندارد حجاب پوشیدهای داشته باشم و بر این اساس دنبال طلاق دادن من است.
زنی در دادگاه خانواده حضور یافت و درخواست طلاق خود را به قاضی دادگاه ارائه کرد. وی در توضیح دلیل این درخواست گفت: یک سال گذشته به عقد همسرم درآمدم و بعد از مدت کوتاهی با برگزاری مراسم عروسی به منزل مشترک رفتیم و متاسفانه از همان ابتدا سر مسائل مذهبی دچار مشکل شدیم.
زن جوان ادامه داد: من و همسرم هر دو در خانواده مذهبی بزرگ شدیم و زمانی که همسرم به خواستگاری من آمد از این موضوع اطلاع داشت که حجاب من چگونه است و من تحت هیچ شرایطی حاضر نیستم آن را تغییر دهم.
وی با بیان اینکه همسرم از ابتدا حجاب من را پذیرفته بود، اظهار کرد: بعد از گذشت مدت کوتاهی از شروع زندگی مشترکمان، مرتب از من ایراد میگرفت که چرا حجاب من اینقدر پوشیده است در حالی که حجاب خانواده خودش نیز همانند حجاب من است.
زن جوان که ۲۵ سال سن داشت، عنوان کرد: همسرم از من میخواست تا حجابم را مطابق میل او تغییر دهم و در مهمانیهایی که من هرگز نمیتوانم در آن حضور داشته باشم شرکت کنم. اوایل فکر کردم شاید بعد از گذشت مدت کوتاهی از حرفهای خود پشیمان شود اما اصرار او هر روز پررنگتر میشد.
شوهر این زن جوان نیر گفت: این درست است که من جزء خانواده مذهبی و معتقدی هستم اما افکار و عقاید شبیه آنها نیست و همسرم در واقع انتخاب پدر و مادرم است نه انتخاب خودم. زیرا من دوست ندارم همسرم حجاب داشته باشد.
وی در پاسخ به پرسش قاضی مبنی بر اینکه اگر افکارت اینگونه است چرا این دختر را به عقد خود درآوردی؟، گفت: همسرم از لحاظ ظاهری بسیار زیباست و زمانی که او را دیدم به او علاقمند شدم و فکر کردم میتوانم او را از افکارش دور کنم و پوشش او را به آنچه که خود میخواهم تغییر دهم.
مرد ۲۹ ساله مدعی شد: همسرم از نظر ظاهری بسیار زیبا است و به نظر من باید تا زمانی که زنده است از این زیبایی استفاده کند در حالی که او خود را در پوششی پنهان کرده است که نمیتواند از آن لذت ببرد.
پدر مرد که در دادگاه حضور داشت نیز گفت: پسرم لیاقت چنین دختری را ندارد، زیرا همه آرزوی داشتن چنین همسری را دارند اما پسر من آنقدر بیغیرت است که نمیداند از همسرش که ناموس او است چه چیزی را میخواهد.
وی ادامه داد: پسر من باید برای همیشه فراموش کند که پدر و مادری دارد.
قاضی دادگاه بعد از شنیدن اظهارات طرفین با صادر کردن حکم طلاق به زندگی یکساله این زوج پایان داد.
آرایش عروس به قیمت جان او تمام شد و کلاه گیس، جشن عروسی را به مجلس عزا تبدیل کرد.
در این حادثه که در شهرستان هشتبندی واقع در استان هرمزگان رخ داد عروس جوان وقتی به آرایشگاه رفت طبق قرار قبلی از آرایشگر خواست کلاهگیسی را که سفارش داده بود روی سر او بگذارد اما به محض اینکه کلاه روی سر عروس چسبانده شد او به شدت احساس سوزش کرد و موضوع را به زن آرایشگر اطلاع داد اما این زن به وی گفت سوزش طبیعی و به خاطر گیرهها و موادی است که استفاده کرده است.
سوزش لحظه به لحظه بیشتر میشد اما هرچه عروس اعتراض میکرد آرایشگر حاضر نبود موضوع را بررسی کند تا اینکه دختر جوان دیگر تحملش را از دست داد و کلاه را از سرش برداشت. در این هنگام بود که عقربی سیاه و سمی روی سر او مشاهده و معلوم شد سوزش سر وی به خاطر نیش عقرب است!!
عروس جوان به سرعت به بیمارستان منتقل شد و پزشکان تلاش کردند جان او را نجات بدهند اما کوششها فایدهای نداشت و این دختر جان خودش را از دست داد و عروسی به عزا تبدیل شد.
این نخستین بار نیست که تلاش برای زیباتر شدن به قیمت جان عروس تمام میشود، پیش از این نیز حوادثی از این دست رخ داده بود. در یکی از این موارد دختری که میخواست شب عروسی برنزه شود بیش از حد مجاز از دستگاه سولاریوم استفاده کرد و به کام مرگ فرو رفت.
این دختر ۲۴ساله در شب حنابندان ناگهان از حال رفت و او را به بیمارستان منتقل کردند. دختر که بوی تعفن میداد به سرعت مورد آزمایش و عکسبرداری قرار گرفت و مشخص شد امعا و احشای او به شدت آسیب دیده و بهگونهای که پختهشده به نظر میرسد!
پزشکان نتوانستند برای نجات این دختر کاری انجام بدهند و او جان باخت. پس از آن با شکایت والدین عروس نگونبخت پروندهای تشکیل و مشخص شد دختر جوان بیش از حد مجاز از دستگاه سولاریوم استفاده کرده و اشعههای این دستگاه اعضای داخلی بدنش را از بین برده و عفونی کرده و به همین علت نیز وی جان باخته است.
در چند حادثه دیگر نیز انجام عملهای زیبایی و آرایشهای غیراستاندارد سبب نابینایی عروسها شده است. در یکی از این موارد که پروندهاش در اختیار بازپرس دادسرای جرایم پزشکی تهران قرار گرفته بود دختری جوان از یک چشمپزشک به این دلیل که باعث نابینایی وی شده است، شکایت کرد.
این دختر توضیح داد قصد داشت شب عروسی چشمانش سبزرنگ دیده شود برای همین انجام چنین کاری را به یک پزشک سپرد اما بیناییاش را از دست داد. شاکی که به خاطر ضعیف بودن چشمانش هرگز از لنزهای رنگی استفاده نکرده بود وقتی تصمیم خودش را برای شب عروسی قطعی کرد سراغ یک پزشک رفت و با او مشورت کرد.
این دختر ماجرا را چنین شرح داد: «با رضایت همسرم تحت نظر پزشک یک جفت لنز رنگی تهیه کردم. به محض اینکه لنزها را گرفتم آنها را داخل چشمهایم قرار دادم. میخواستم زیباتر به نظر برسم. از همان ابتدا چشمانم میسوخت اما اعتنایی نکردم. این سوزش روز به روز بیشتر میشد تا اینکه صبح روزی که قرار بود مراسم عروسیام برگزار شود وقتی از خواب بیدار شدم فهمیدم چشمانم نمیبیند تا قبل از آن اشک و سوزش را تحمل کرده بودم ولی نمیتوانستم قبول کنم کور شدهام. بعدا معلوم شد نابیناییام به خاطر اثرات همان لنزهایی است که پزشک آنها را تایید کرده بود»
در ماجرایی دیگر یک عروس جوان که قصد داشت در مراسم ازدواج از مژه مصنوعی استفاده کند وقتی چند ساعت مانده به شروع جشن به آرایشگاهی در شمال تهران رفت آرایشگر به جای استفاده از چسبهای مخصوص از چسب معمولی استفاده کرد و نفوذ چسب به داخل چشمان عروس بینایی او را گرفت!
سالهای سال است که قلیان در کشور ما بخشی از حاشیه تفریحات مردم را شامل شده و صرف نظر از ماهیت سالم یا غیر سالم فرهنگی آن، کسی له یا علیه آن اقدامی در دولتهای قبل و بعد از انقلاب نداشته است.
قلیان مقوله فرهنگی؛ تاریخی و یا بهداشتی
در این میان باید توجه داشت که نظام جمهوری اسلامی ایران به عنوان طلایه دار حکومت دینی در عصر معاصر از صبغه فرهنگی بالایی در هویت و پایه های مشروعیت خود برخوردار است. در چنین حکومتی ضروری است که برای موضوعات فرهنگی بهتر و بیشتر و به صورت ایجابی اندیشیده شود و راهکار هایی برآمده از فرهنگ اصیل ملی و اسلامی در اختیار مردم قرار داده شود تا اینکه همواره مسئولین فرهنگی کشور در فضای جواز یا عدم جواز یک نوع تفریح خاص و یا یک مساله فرهنگی بیندیشند و عمل کنند.
مسئولینی که تنها ممنوع ساختن و مجددا پس از بروز مشکلات یا آشکار شدن عدم امکان اجرای ممنوعیت دوباره رفع ممنوعیت را به خوبی می دانند چه راهکار ها و مدلهایی برای تفریح سالم جوانان ایرانی ابداع یا پیشنهاد نموده اند.
مگر نه اینکه غالب مصرف کنندگان قلیان در قهوه خانه ها و رستورانهای سنتی کشور که در این سالهای ممنوعیت نیز جز ملت مشعتر های پروپا قرص بوده اند! از نسل میانسال و جوانند و البته طبق همه پژوهش های اجتماعی با هدف تفریح به این اماکن می روند.
قلیان حامل کدام فرهنگ؟
اما ای کاش همین تهدید فرهنگی یا قلیان را هم آنقدر توان مدیریت داشتیم که از جنبه های مثبت فرهنگی تاریخی اش بهره ببریم.
مگر نه این است که در عهد قجرو قبل از آن قهوه خانه ها که محل عرضه چای و قلیان و البته نهار روزانه مردم، مسافران و بازاریان بود اماکنی کاملا فرهنگی که در آن مردم ضمن صرف غذا یا استفاده از قلیان به مشاهده اجرای زنده برنامه های نقالی و شاهنامه خوانی به عنوان سفیری از فرهنگ غنی ملی و یا پرده خوانی مصائب اهل بیت و افتخارات و رشادتهای رسول اکرم (ص) و حضرت علی (ع) به عنوان سفرایی از فرهنگ غنی اسلامی آنهم آمیخته با بومی ترین و ملی ترین انواع هنر از نوع نقاشی گویندگی و خوانندگی و اجرای نمایش بودند.
برخورد قوره قضائیه و شکستن رای دیوان عالی توسط دولت؛ فقط بخاطر قلیان!
دیگر نکته قلیانی و دودافزا اینکه در روز 14 ابان ماه دیوان عدالت ادری در مصوبه ای، نامه سال 86 وزارت کشور را باطل و عرضه قلیان با هر نوع تنباکو در قهوه خانه ها را ممنوع کرد. اما هیات دولت در 25 آبان طی مصوبه ای دیگر در کمیسون امور اجتماعی و دولت الکترونیک قهوه خانه ها را از موارد اماکن عمومی شامل ماده ۷ آیین نامه اجرایی قانون جامع کنترل و مبارزه ملی با دخانیات خارج کرد و از این پس عرضه قلیان و مواد دخانی و استعمال آن در قهوه خانه ها آزاد است.تا مجددا ریاست دیوان عدالت اداری در سخنانی رفتار دولت را غیر قانونی خواند.
از آنجا که این اقدام به پیشنهاد وزارت بهداشت بررسی و پس از تصویب توسط معاون اول رییس جمهور ابلاغ شده ضمن تشکر ویژه از خانم دکتر وحید دستجردی و جناب اقای محمد رضا رحیمی باید پرسید آیا مساله ای در حد جواز یا عدم جواز قلیان که البته با گذری ساده به قهوه خانه های جنوب تهران به راحتی می توان ضریب نفود اعمال ان را نیز در یافت! جای ورود نهاد های عالی کشور در حد دیوان عالی عدالت اداری است تا حکم آن توسط هیات دولت نقض گردد و سپس منتظر واکنش بعدی از سوی قوه قضائیه باشیم؟!!!
یکی از قوانینی که در زمان رضا شاه تصویب شد قانون روزهای تعطیلی مغازه ها و ادارات بود. به این ترتیب هر کس به خواست خود و بدون دلیل موجّهی نمی توانست مغازه اش را ببندد. روزی رضاشاه با اتوموبیلش از خیابانی می گذشت که متوجّه شد مغازه ای بسته است. ناراحت شد و دستور داد که صاحب آن مغازه را پیدا کنند و نزد او بیاورند. کاشف به عمل آمد که صاحب مغازه یک عرق فروش ارمنی است. آن مرد را نزد رضاشاه آوردند. شاه پرسید: پدر سوخته چرا مغازه ات را بسته ای؟ مرد ارمنی جواب داد قربانت گردم امروز روز قتل مسلم بن عقیل است و من فکر کردم صلاح نیست دراین روز عرق بفروشم. شاه دستور تحقیق داد و دیدند که حقّ با عرق فروش ارمنی است. آنوقت رضا شاه عرق فروش را مرخص کرد و رو به همراهانش کرد و گفت:
محدودیت استفاده از دوچرخه برای بانوان در سطح شهر، یکی از دغدغههای مسئولانی شده است که برای رفع آلودگی هوای پایتخت، بهترین وسیله را دوچرخه میدانند؛ بنابراین، در همین راستا، برخی به فکر افتادند تا این وسیله پاک را برای استفاده بانوان بهینهسازی کنند.
سیدمحمد حسینی، رئیس هیأت مدیره یکی از شرکتهای طراح دوچرخه برای بانوان، در گفتوگو با خبرنگار «تابناک» اظهار داشت: برای طراحی این دوچرخه، چهار ماه وقت صرف شده تا مشکلات شرعی که برای دوچرخه عنوان میشد، رفع شود و با توجه به نیازهای جسمی بانوان، یک تغییر عمده نیز در دوچرخهها صورت گرفت و کمی برقی شدهاند.
حسینی با اشاره به طرح دوچرخه سواری و سلامت گفت: این طرح به صورت پایلوت در پارک بانوان (بهشت مادران) در حال انجام است.
وی خاطرنشان کرد: طرح دوچرخه سواری سلامت با هدف کاهش بیماری بانوان مطرح شده و هماکنون نیز یکی از روشهای درمان برای کسانی است که عمل باز میکنند و توسط پزشکان توصیه میشود.
وی با تأکید بر اینکه نخستین شبکه دوچرخه سواری توسط این گروه راهاندازی شده، افزود: هماکنون تنها راه چاره برای از بین بردن ترافیک پایتخت، استفاده از دوچرخه است و تا محدودیت استفاده از دوچرخه برای بانوان در تهران رفع نشود، طرح دوچرخه با شکست روبهروست.
شبکههای دوچرخه سالانه هفتصد میلیون تومان هزینه دارند
حسینی در ادامه گفت: هرچند شبکه دوچرخه در حال حاضر سالانه برای شهرداری هفتصد میلیون تومان هزینه در بر دارد؛ اما به صورت عملی ما شبکهای را داریم که تنها با دریافت دویست تومان به افراد دوچرخه تحویل میدهد و همین مبلغ اندک، مخارج شبکه را تأمین میکند.
وی افزود: استقبال مردم از دوچرخه خوب است، ولی کافی نیست، باید زیرساختها، مسیر رفت و آمد دوچرخه را آماده و تلاش کنیم تا موانع استفاده دوچرخه برای بانوان را برطرف کنیم تا این قشر از جامعه نیز بتوانند از آن بهره گیرند.
وی خاطرنشان کرد: طراحی دوچرخه ویژه بانوان به پایان رسیده و در مرحله مدلسازی است، اگر برای تولید آن کمک شود تا دو ماه آینده، شاهد ورود دوچرخههای اسلامی در سطح شهر خواهیم بود.
حسینی گفت: هرچند در طرح دوچرخههای اسلامی، دیگر دوچرخهای در کار نیست، بلکه سه چرخ جایگزین میشود، ولی امیداریم روزی ببینیم که هر طرح و ایدهای را سیاسی نکنیم.
روزنامه ایران نوشت:
عقربهها ساعت 2 بامداد چهارشنبه 6 مهر ماه را نشان میداد که ناگهان فریاد مردی وحشتزده در برابر آپاراتی شبانهروزیای حوالی آریاشهر سکوت را شکست.
رهگذران اندک دیدند که مردی با دو دست محکم باربند یک تاکسی سمند را چسبیده و راننده بیرحمانه پا روی پدال گاز میفشارد و با حرکات زیگزاگ سعی دارد مرد آویزان را به گوشهای پرتاب کند.
چند خیابانی نگذشتهاند که ناگهان گروهی وانتسوار با دیدن این صحنه هولناک که هر لحظه و ثانیه امکان مرگ مرد آویزان وجود داشت نتوانستند بیتفاوت از کنارش بگذرند، نگران به تعقیب سمند گریزان پرداختند.
چهار جوان نمیدانستند با تعقیب و گریز شبانه و فداکاریای که نشان میدهند جان مردی را از یک جنایت نجات خواهند داد یا خود بخاطر رانندگیهای خطرناک دچار سانحه خواهند شد.
دو خودرو در خیابانهای اصلی و فرعی با فاصله زیادی در حرکت بودند، دزد تاکسی وقتی میدید وانت پیکان خیلی عقب افتاده است گاهی ترمزهای ناگهانی میکرد تا مرد آویزان باربند را رها کند اما مرد هر چه توان داشت به پنجههایش داده بود و فریاد زنان کمک میخواست.
دو خودرو به میدان آزادی رسیدند، 4 جوان با فریادهایشان راننده تاکسی را همراهی میکردند، دزد به سمت جنوب شهر میراند و بیرحمانه سعی داشت حتی (با سرعتبالا) از دست طعمهاش خلاص شود.
راننده پیکان وانت میدانست قدرت مانور و سرعت خودرویش فاصله زیادی با قابلیتهای تاکسی دارد اما 4 جوان هم قسم شده بودند تا راننده تاکسی را نجات دهند و با وجود اینکه فاصلهای با حادثههای در کمین نداشتند میخواستند این تراژدی، پایان خوشی داشته باشد.
تاکسی وارد کوچهپسکوچههای شهرک ولیعصر شد تا در پس دیوارها خود را از دید 4 جوان فداکار گم کند، دزد آنجا را مانند کف دست میشناخت اما نمیدانست سماجت تعقیبکنندگان حتی تا داخل مخفیگاهش تمامی ندارد.
وقتی دزد تاکسی در یکی از کوچهها پا روی ترمز گذاشت و صدای جیغ لاستیکها فضای سکوت را به هم ریخت، سریع از پشت فرمان پایین پرید و به سمت راننده تاکسی حمله کرد و وی را به باد کتک گرفت.
با پیچیدن وانت پیکان داخل کوچه تاریک همه جا روشن شد و دزد تاکسی ناباورانه با دیدن مردان خشمگین که هنوز فریاد میزدند به سمت تاکسی دوید اما ترمز قفل کرده بود.
دزد چارهای جز فرار نداشت و به داخل کوچهای خزید و هنوز وارد خانهای نشده بود که 4 جوان عصبانی او را دیدند و ...
استاد داریوش ارجمند بازیگر پیشکسوت سینما، تلویزیون و تئاتر تاکنون در تمام کارهایشان حضوری ماندگار داشته و همین امر باعث شده که به عنوان هنرمندی برجسته در عرصه هنر شناخته شود. استاد ارجمند ایفاگر نقش بهیادماندنی مالک اشتر در سریال امام علی(ع) آن قدر در کارهایشان متفاوت حضور پیدا میکند که همین خود به تنهایی بیانگر توان خارقالعادهشان در آفرینش شخصیتهای گوناگون است.
هنرنمایی بینظیر استاد در سریال «ستایش» در نقش «حشمت فردوس» که در یک سال اخیر بسیار پرمخاطب بوده، سبب شد که طی تماسی با ایشان قرار مصاحبهای بگذاریم و در این گفتگو برای اولین بار پای صحبتهای همسر مهربانش هم بنشینیم و همچنین با فرزند هنرمندشان یعنی امیریل ارجمند هم گفتگویی داشته باشیم... استاد ارجمند زیاد اهل گفتگو نیستند ولی لطفشان شامل حالمان شد و با ما گفتگویی اختصاصی انجام دادند که این باعث مباهات تمام اهالی خانوادهسبز است.
خانواده سبز
ادامه مطلب
1- ازدواج با خواهر همسر در زمان حیات همسر ![]() ![]() 2- حرمت ازدواج خواهر مفعول بر شخص لواط کننده ![]() ![]() 3- حرمت ابدی مادر و مادربزرگ زن ![]() ![]() 4- ازدواج همزمان با دو خواهر ![]() ![]() 5- آگاهی از مسلمان نبودن همسر بعد از عقد ![]() ![]() 6- ازدواج غیر سید با زن سیده ![]() ![]() 7- شک در بلوغ لواط کننده ![]() ![]() 8- زنا با زن شوهردار ![]() ![]() 9- ازدواج با دختری که مقید به مسائل شرعی نیست ![]() ![]() 10- ازدواج با زنی که در عده است ![]() ![]() 11- ازدواج با خواهرزاده زن مطلقه ![]() ![]() 12- دختر زن مطلقه فرد از شوهر دیگر ![]() ![]() 13- دختران زنی که فرد با او نزدیکی کرده است ![]() ![]() 14- عروس و داماد ![]() ![]() 15- زنا در عده عقد موقت ![]() ![]() 16- ازدواج همزمان با دو خواهر ناتنی و رضاعی ![]() ![]() 17- ازدواج مرد با زنی که قبلا با او زنا محصنه کرده است ![]() 1ـ اگر کسى با زن شوهردار زنا کند، ازدواج با آن زن بعد از طلاق یا فوت شوهرش چه صورت دارد؟ 2ـ آیا فرقى بین دخول در قُبل و دُبر هست؟ 3ـ آیا صورت علم به مسأله و جهل به آن تفاوتى دارد؟ 4ـ اگر ازدواج صورت بگیرد و صاحب اولاد شوند، حکم چیست؟ ![]() 18- ازدواج با خواهر خنثی مشکله ای که با او نزدیکی کرده ![]() ![]() 19- شیر دادن کودک توسط مادر زن ![]() اوّلا: اگر مادر زن به کلّى نسبت به این حکم جاهل بوده، چه صورتى دارد؟ ثانیاً: در فرض ایجاد حرمت، اگر دختر با شوهرش همبستر شود و فرزندى منعقد گردد، چه حکمى دارد؟ ![]() 20- شک در صحت اعمال حج تمتع در کودکی ![]() ![]() |
پنج شنبه گذشته تعدادی از زنان تهرانی با پوشیدن لباس های یکدست سرخ، برای یادآوری زنی به اسم یاقوت که سالها پیش به امید دیدار با معشوق خود لباسی سرخ رنگ به تن میکرد و در میدان فردوسی منتظر می ماند دور یکدیگر جمع شده بودند…
دو بازیکن تیم فوتبال پرسپولیس در ابقای استیلی نقش داشته اند!
در حالیکه برخی منابع خبری از برکناری حمید استیلی از نیمکت مربیگری تیم فوتبال پرسپولیس خبر داده بودند وی مانگار شد تا یک فرصت دیگر داشته باشد.
ابقای استیلی روی نیمکت پرسپولیس شایعاتی چون نبودن گزینه برای جانشینی وی و همچنین مخالفت رویانیان با برکناری این مربی را در پی داشت
اما یک منبع آگاه به مسایل پرسپولیس در گفت وگو با خبرنگار ما ابعاد دیگری از این داستان را گفت که در نوع خود جالب است.
به گفته این منبع، مخالفت برخی بازیکنان کلیدی پرسپولیس و بویژه دو بازیکن مطرح با این موضوع موجب شد تا کمیته فنی فعلا قید برکناری این مربی را بزند و یک فرصت دیگر به او بدهد.
با تصمیم مسوولان سیما صورت گرفت
یکی از مجریان زن برنامه های صدا و سیما، از گفت و گو با مردان منع شد. این مجری دیگر اجازه ندارد در برنامه های خود با مهمانان مرد گفت و گو کند و فقط می تواند با زنان گفت و گو داشته باشد.
به گزارش خبرنگار تلویزیون خبرگزاری سینمای ایران، در سال های اخیر رفتارهای صمیمانه برخی مجریان زن با مهمانان مرد، در شبکه های رادیویی و تلویزیونی به شدت حساسیت برانگیز شده و در آخرین نمونه آن، «حسین مظفر» رییس شورای نظارت بر سازمان صدا و سیما، نسبت به رفتارهای مجری زن برنامه «جوان ایرانی سلام» با انتشار نامه ای خطاب به رییس سازمان صدا و سیما به شدت انتقاد کرد.
در آخرین نمونه هم یکی از مجریان کم سن و سال زن که در شبکه های مختلف تلویزیونی برنامه زنده اجرا می کند، از گفت و گو با مهمانان مرد منع شده است.
این مجری زن که در کنار کار اجرا، به ترانه سرایی هم اشتغال دارد، در یکی از برنامه های خود با مهمان مرد به شدت صمیمی شده بود اما درست در همان زمان، یکی از مسوولان سیما در حال تماشای برنامه وی بود و این فرد مسوول، با دیدن این رفتار صمیمی برآشفته شده و برای جلوگیری از حواشی احتمالی، ضمن تماس با مسوولان برنامه به آنها اعلام می کند که این خانم مجری دیگر حق گفت و گو کردن با مهمانان مرد را ندارد.
طبق اطلاعات رسیده، این مجری زن هم به دلیل نداشتن جایگاه شغلی در خارج از سازمان صدا و سیما تسلیم این ابلاغ شده و در برنامه خود که جمعه ها پخش می شود، صرفا با مهمانان زن گفت و گو می کند.
خبرگزاری سینمای ایران
مرتضی طلایی که مدتی است کمتر با خبرنگاران مصاحبه میکند صبح امروز با پیشانی پانسمان شده در شورا حاضر شد و خطاب به خبرنگاران گفت: نفرین شما مرا گرفت.
به گزارش «مهر» حبیب کاشانی روز سه شنبه در هنگام قرائت گزارش نهایی تحقیق و تفحص به چمران تذکر داد که اعضای شورا 8 نفرند و جلسه از رسمیت افتاده است.
چمران در پاسخ به وی گفت: دبیر باز میگردد و بیادی نیز به زودی جلسه را همراهی میکند شما نگران نباشید شورا تعطیل نمیشود.
ساعی، معصومه آباد، حمزه شکیب و خسرو دانشجو از غایبان جلسه امروز بودند.
همچنین گزارش شورایاران منطقه 6 در جلسه امروز ارایه نشد که مورد انتقاد مسجدجامعی قرار گرفت و چمران در پاسخ به وی گفت: اگر شما در خصوص بهارستان حرف نمیزدید این گزارش ارایه میشد.
دبیر در جلسه امروز از اینکه ورزش همگانی زیرمجموعه ورزش بانوان قرار بگیرد انتقاد کرد.
خادم در این رابطه در پاسخ با کنایه گفت: در حال حاضر اول باید ثابت کنیم که ورزشکار هستیم سپس انتقاد کنیم.
عدم حضور درویشزاده رئیس سازمان نوسازی در جلسه امروز شورا شایعه استعفای او را قوت بخشید.
به این میگن دروغ شاخدار
این روزها اخبار مختلفی درباره اختلاس بزرگ و یا اشرافیگری برخی مسئولان، افکار عمومی را به شدت تحت تاثیر قرار داده است. اما نباید از یاد ببریم که قاطبه مدیران و مسئولان در رده های مختلف کشور، جزو پاکدست ترین و متعهدترین امانت داران بیت المال بوده و حاضر نیستند برای رضای این و آن و یا تجمل گرایی، دین خود را به دنیا بفروشند.
به گزارش بولتن نیوز، مجید نامجو وزیر نیرو، از جمله این مدیران است؛ وزیری که اتفاقا این روزها بحث استیضاحش توسط برخی نمایندگان مجلس مطرح است.
نامجو از سال ها قبل در رده های بالای مدیریتی بوده و به اقتضای مشاغلی که داشته به منابع مالی دولتی و عمومی دسترسی آسان داشته است. اما با وجود سال ها حضورش در پروژه های بزرگ قرارگاه خاتم، عضویت در شورای شهر کرمان، مدیریت شرکت آبفای کشور و تصدی وزارت نیرو، کوچکترین نشانی از اشرافیگری و مال اندوزی در زندگی شخصی او دیده نمی شود.
نامجو که به همراه خانواده اش در یکی از خانه های سازمانی وزارت نیرو در شهرک اکباتان زندگی می کند، چندی پیش با مشکلی جدی مواجه شده بود. گویا یکی از فرزندانش می خواسته سروسامانی به زندگی اش داده و ازدواج کند. اما پدر برای تامین هزینه های برگزاری جشن عروسی در تهران پول کافی نداشته است. نتیجه آنکه پسر وزیر نیز مثل بسیاری دیگر از جوانان امروزی دست به دامان اخذ وام قرض الحسنه از بانک می شود. مراسم عروسی را هم به کرمان منتقل می کنند تا در هزینه های اجرایی آن، بیشترین صرفه جویی صورت گیرد.
مجری برنامه جنجالی رادیو که در چند روز گذشته اخباری از نارضایتی نوع اجرای او در رسانهها منتشر شد، از اجرا منع شد!
به گزارش «24»، انتشار اخباری مبنی بر نارضایتی برخی اعضای هیئت نظارت سازمان صداوسیما در خصوص اجرای برخی مجریان زن این رسانه، واکنش مدیران سازمان را در پی داشت.
بعد از آنکه در رسانهها اعلام شد «حسین مظفر» رییس شورای نظارت بر سازمان صدا و سیما، نسبت به رفتارهای مجری زن برنامه{............}با انتشار نامه ای خطاب به رییس سازمان صدا و سیما به شدت انتقاد کرده، چند روزی است این برنامه پر مخاطب صبحهای رادیو جوان بدون مجری سابق روی آنتن میرود.
شنیدههای خبرنگار ما حاکی است، این خانم مجری از اجرای این برنامه منع شده است.
این خانم از مجریان با سابقه رادیو جوان محسوب میشود