ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
کاروان بود و بیابان عطشناک غدیر
و نبى ملتهب از باده ادراک غدیرکاروان بود و بیابان که سراپا مىسوخت
و محمد، که افق را به نگاهش مىدوختآنچه ما نیز شنیدیم که شد، مىدانست
تشنه حادثهاى بود، و خود مىدانست!وحى آمیخته با جام افق خواهد شد
وحى روشنگر ابهام افق خواهد شدانتظارش به سر آمد کسى از راه رسید
آن که بود از دل توفانىاش آگاه رسیدگفت برخیز که از یار سفیر آمده است!
به چراغانى صحراى غدیر آمده استموج یک حادثه در جان غدیر است امروز
و على چهره تابان غدیر است امروزآن که سر مىدهد از دل همه شب ناله عشق
مژدهات باد! که شد بعد تو دنباله عشقآخرین جمله پیغام رسالت باقى است
گام نه، صعبترین گام رسالت باقى استدست در دست على از همگان بیعت گیر
خیز و از مردم هر سوى زمان بیعت گیر!و بگو هست على بعد تو مولاى همه
گر که تنهاش گذارند، بگو واى همه!همه بودند، و دیدند، و بیعت کردند
هر چه حق گفت شنیدند و بیعت کردندبیعت شیشهاى و آهن پیمان شکنى
داد از بیعت آبستن پیمان شکنىپس از آن بیعت پر شور، على تنها ماند
و وصایاى نبى، در دل صحرا جا مانداى برادر! تو که این سوى زمانى، هش دار!
تو بر این عهد، مبادا که نمانى! هش داردلت اى دوست اگر شیعه آیین علیست
یا که چشمان تو سجاده خونین علیست هم از آن روست که عهدیست تو را با مولا
پس به یادآر و به پا خیز و بگو یا مولا!ما هنوز از دل خود صوت نبى مىشنویم
خلوتى گر بنماییم شبى، مىشنویمبیعتى را که نمودیم به خاطر داریم
پیش از آن، آنچه که بودیم به خاطر داریمچهارده قرن پس از حادثه پیمان بستن
به که پیش از همگان بستن و هم بشکستنموج آن حادثه در جان غدیر است هنوز
و على چهره تابان غدیر است هنوزراه سخت است و بلاخیز، ولى کوتاه است
و هدف گام نخست است، که بسم الله استسفرى باید از آن بادیه تا منزل دوست
سفرى نیست که راه از خود او تا خود اوست