ای عاشقان ای عاشقان پیمانه را گم کرده ام..........در کنج ویران مانده ام . خمخانه را گم کرده ام ......حضرت مولانا
ای عاشقان ای عاشقان پیمانه را گم کرده ام..........در کنج ویران مانده ام . خمخانه را گم کرده ام ......حضرت مولانا

ای عاشقان ای عاشقان پیمانه را گم کرده ام..........در کنج ویران مانده ام . خمخانه را گم کرده ام ......حضرت مولانا

قیمت مشخص نیست از قبل بوده.....یا اینکه

 

 اقای مرغ فروش ادرس بده تا بیام اون تابلو  نرخت رو بردارم ؟

 

 

 







۱۰ تصور رایج در مورد خیانت

بر‌ترین‌ها: آیا مردان بیشتر از زنان خیانت می‌کنند؟ آیا اعتراف به خیانت کار درستی است؟ آیا خیانت همیشه به مسائل جنسی مربوط است؟ در اینجا به ۱۰ تصور رایج در مورد خیانت و سپس به واقعیت‌ها اشاره می‌کنیم.

تصور ۱: افراد خیانت می‌کنند چون از محیط خانه راضی نیستند

این امر معمولا در مورد خانم‌ها صادق است. یعنی خانم‌هایی که مدت طولانی از ازدواجشان می‌گذرد، اگر از ازدواج خود راضی نباشند ممکن است به خیانت روی آورند. اما در مورد آقایان این قضیه لزوما درست نیست. یعنی بسیاری از آقایان با اینکه همسر خود را دوست دارند و از زندگی مشترک خود راضی هستند بدشان نمی‌آید که از بعضی فرصت‌ها استفاده کنند. در تحقیقی که در این زمینه انجام شد، ۵۶ درصد از مردان خیانتکار اعتراف کردند که ازدواج خوبی داشته و از زندگی مشترکشان راضی هستند.

تصور ۲: مردان بسیار بیشتر از زنان به همسرشان خیانت می‌کنند
شاید در گذشته اکثر خیانت‌ها را مردان مرتکب می‌شدند ولی امروز نوعی تعادل بین دو جنس در حال شکل گیری است. چرا؟ چون خانم‌ها هم درست به‌‌ همان دلیلی که مردان خیانت می‌کنند، به خیانت رو می‌آورند: هیجان. البته دلایل دیگری نیز برای خیانت خانم‌ها وجود دارد: ممکن است از زندگی مشترک خود ناراضی باشند و آن توجه و علاقه‌ای را که می‌خواهند از شوهر خود دریافت نکنند. شاید هم بخواهند به نوعی خود را اثبات کنند و عزت نفس از دست رفته خود را دوباره به دست آورند.

البته این نکته را هم نباید فراموش کرد که خانم‌ها هنوز نسبت خیانت محتاط ترند و بیشتر از آقایان دچار احساس گناه و عذاب وجدان می‌شوند.

تصور ۳: مسائل جنسی تنها انگیزه برای خیانت است

مسلما در بعضی موارد مسائل جنسی دلیل و انگیزه خیانت است، ولی این امر همیشه صادق نیست. مثلا ممکن است افراد به این دلیل خیانت کنند که می‌خواهند چیزی را که در زندگی مشترک به دست نیاورده‌اند به دست آورند. البته تعریف این کمبود آسان نیست و در اکثر موارد فرد خیانتکار خود از این نیاز بی‌خبر است. همچنین بعضی افراد خیانت می‌کنند تا آنچه را در کودکی یا جوانی از دست داده‌اند دوباره به دست آورند. بعضی افراد هم به همسر «ایده آل» خود خیانت می‌کنند چون از ایده آل بودن خسته شده‌اند. به هر حال مسائل جنسی تنها دلیل خیانت نیست.

تصور ۴: مردی که به همسرش خیانت می‌کند او را دوست ندارد
شاید در وهله اول چنین فکری به ذهن یک خانم برسد ولی این قضیه همیشه صادق نیست. در واقع بعضی افراد به راحتی عشق را از مسائل جنسی جدا می‌کنند، یعنی داشتن یک رابطه جنسی بر علاقه‌ای که به همسرشان دارند تاثیری نمی‌گذارد. خیانت یک مرد لزوما به معنای بی‌علاقگی به همسرش نیست، ولی مسلما به معنای بی‌احترامی به او هست. فرد خیانتکار برای تعهدی که نسبت به همسر خود پذیرفته و پیوندی که با او بسته است احترام قائل نیست.

تصور ۵: می‌توان احتمال خیانت را به صفر رساند

شما می‌توانید احتمال خیانت را در رابطه‌تان کم کنید ولی هرگز نمی‌توانید آن را به صفر برسانید. بهترین راه چیست؟ اینکه انتخاب درستی داشته باشید. اگر فرد مناسب را انتخاب کنیم، دیگر لازم نخواهد بود همواره برای راضی نگه داشتن او تلاش کنیم و اضطراب خیانت او ما را آزار نخواهد داد. عواملی مانند اخلاقیات، سیستم ارزشی و سوابق خانوادگی تاثیر بسیار مهمی بر پایبندی فرد به روابط زناشویی او دارد.

تصور ۶: اگر او سابقه خیانت دارد به شما نیز خیانت خواهد کرد
این تصور تقریبا همیشه درست است. اگر او قبلا به کسی خیانت کرده و هرگز در مورد رفتارش احساس تاسف و پشیمانی نداشته است، به احتمال قوی با شما نیز همین رفتار را خواهد داشت.
تصور ۷: همیشه باید به خیانت اعتراف کرد


اگر همسر شما کاملا به شما مشکوک شده یا خیانت شما به او اثبات شده است، بهتر است زبان به اعتراف بگشایید. اگر خودتان دهان باز کنید و اعتراف کنید، احتمال اینکه او شما را ببخشد بیشتر خواهد بود. اما اگر احتمال اینکه او به خیانت شما پی ببرد کم است، بهتر است سکوت کنید چون پی بردن به خیانت شما اعتماد او را برای مدت‌ها یا حتی همیشه از بین خواهد برد. بعضی‌ها اعتراف می‌کنند تا وجدان خود را راحت کنند. درست است که اعتراف به ما کمک می‌کند تا از احساس گناه رهایی پیدا کنیم، ولی دانستن این اتفاق درد و رنج زیادی را به طرف مقابل وارد خواهد کرد. پس بهتر است سکوت کنیم و عواقب اشتباه خود را به تنهایی تحمل کنیم.

تصور ۸: خیانتی که فاش نشود اهمیتی ندارد
اگر کسی پی به خیانت ما نبرد، و همه چیز با خوبی و خوشی تمام شود، دیگر خیانت اهمیتی نخواهد داشت؟ پاسخ این سوال کاملا به شخصیت شما بستگی دارد. اگر واقعا احساس می‌کنید که کار اشتباهی انجام نداده‌اید، شاید پاسخ این سوال مثبت باشد. این نظریه تنها یک اشکال دارد: تعداد افرادی که واقعا معتقدند خیانت کردن اشکالی ندارد بسیار کم است. اکثر کسانی که خیانت می‌کنند می‌دانند که کارشان درست نیست. وقتی خیانت می‌کنیم، طرف مقابل به نظر ساده، خوش باور، آسیب پذیر و حتی بدبخت می‌آید. یک رابطه خوب بر اساس احترام دوطرفه استوار است، نه احساس ترحم.
تصور۹: فکر کردن راجع به شخصی غیر از همسر به معنای آمادگی برای خیانت است
بسیاری از روان‌شناسان می‌گویند خیانت در ذهن انسان شروع می‌شود. وقتی به کسی فکر می‌کنیم، او را ایده آل فرض می‌کنیم و ممکن است کم کم خواهان ارتباط با او در دنیای واقعی شویم. اگرچه ممکن است آنچه در دنیای واقعی با آن روبرو می‌شویم، با آنچه که در رویا‌هایمان داشته‌ایم متفاوت باشد.
تصور۱۰: خیانت می‌تواند رابطه را «حفظ کند»


این جمله بهانه‌ای است که بسیاری از افراد خیانتکار خیانت خود را با آن توجیه می‌کنند. اما خیانت در واقع به معنای شکستن یک پیمان، دروغ و سواستفاده از اعتماد دیگران است. حتی کسانی که بعد از یک خیانت همچنان ارتباط خود را حفظ می‌کنند، تا مدت‌ها و حتی تا همیشه دچار احساس خلا، ناراحتی، غم و احساس گناه هستند.

با توجه به نکات بالا، می‌توان گفت بررسی دلایل خیانت طرف مقابل و کنار هم چیدن آن‌ها می‌تواند به ما کمک کند تا ببینیم از آنچه قبلا داشته‌ایم چه چیز باقی مانده است. افراد خیانت می‌کنند تا خود را از نو بسازند، یا کسی باشند که دوست دارند باشند. همسر شما کسی است که مدت‌ها با شما زندگی کرده و شما را به‌‌ همان صورتی می‌بیند که در اوایل آشنایی بوده‌اید، نه کسی که الان هستید. شاید افراد خیانت می‌کنند تا از نو شروع کنند؛ ولی به چه قیمتی؟ این سوالی است که همه همسران باید از خود بپرسند. 

 

 

 

من میگم خیانت  اینه که به م ر د م  خیانت نکنی؟والسلام

شعـری طنـز برای تسکیـن درد کنـکوری ها !


 


امروزه کنکور برای هر جوانی یک کابوس بزرگ محسوب می شود، هر چند از چند سال پیش زمزمه هایی از حذف کنکور در شبکه های مختلف خبری شنیده شد اما از آنجا که خیلی از پروژه ها در این مملکت سرو تهش به حرف تمام میشه، این وعده هم هنوز عملی نشده و همچنان تعداد زیادی از جوانان هموطن با استرس کنکور هر شب خود را سر میکنند. در این رابطه شعری طنز در گل آقا منتشر شده که خوندنش برای شما دوستان خالی از لطف نیست :


ای عزیزان پشت کنکوری
تا به کی داغ و درد و رنجوری ؟

تا به کی تست چند منظوره ؟
تا به کی التهاب و دلشوره ؟

شوخی و طعن این و آن تا چند ؟
ترس و کابوس امتحان تا چند ؟

غرق بحر تفکرید که چی ؟
بی خودی غصه میخورید که چی ؟

گیرم اصلاً شما به طور مثال
کشکی، از بخت خوش، به فرض محال

زد و شایسته دخول شدید
توی کنکور هم قبول شدید

یا گرفتید با درایت و شانس
مدرک فوق دیپلم، لیسانس

گیرم این نحسی است، سعدش چی ؟
اصلاً این هم گذشت، بعدش چی ؟

تازه از بعد آن گرفتاری
نوبت رخوت است و بیکاری

بعد مستی، خمار باید بود
هی به دنبال کار باید بود

آنچه داروی دردمندی هاست
صفحات نیازمندی هاست

گر رضایت دهی تو آخر سر
گه شوی منشی فلان دفتر

به تو گویند : بعله، دفتر ما
هست محتاج آدمی دانا

آشنا با اتوکد و اکسل
و فری هند و آوت لوک و کورل

باید البته لطف هم بکند
چای هم، بین تایپ، دم بکند

بکشد وانگهی به خوش رویی
هفته ایی یک دوبار جارویی

این که از این، حقوق هم فعلاً
ماهیانه چهل هزار تومن!

پس بیایید و عز و جز نکنید
بی خودی هی جلز ولز نکنید


شاعر، خواسته از ابتدای کار بگه کنکور بدردتون نمیخوره بابا ! اما انتهای کار به این نتیجه میرسه که چاره ای بجز درس خوندن ندارید! پس درساتونو بخونید تا یه رشته خوب تو یه دانشگاه عالی قبول بشید و ارباب خودتون، خودتون باشید ...

شما باور میکنید؟؟؟؟؟

این روز ها در کشاکش قیمت ارز و سکه خبری منتشر شد که با واکنش و اطلاعیه ای از سوی دانشگاه شریف رو به رو شد .
مریم صدرالادبایی :خبر این بود که هزینه تحصیل پسر رییس جمهور در پردیس بین المللی دانشگاه شریف در کیش ترمی  20 میلیون تومان است . دانشگاه شریف در بیانیه ای اخبار منتشر شده در خصوص هزینه تحصیل مهدی احمدی نژاد ، میزان آن را تکذیب کرد.و متذکر شد که "در پی درج خبری مبنی بر تحصیل آقای مهدی احمدی نژاد در واحد بین الملل دانشگاه صنعتی شریف با شهریه 20 ملیون تومان در هرترم، باطلاع می رساند: ایشان ضمن طی فرایند معمولی و باگذراندن آزمون مربوطه در این واحد پذیرفته شده است و هزینه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد با احتساب تخفیف مربوط به اعضای هیات علمی دانشگاه ها در کل مدت تحصیل ایشان به مراتب از مبلغ اعلام شده پایین تر می باشد. "
اما کنجکاو شدیم تا بدانیم هزینه تحصیل برای یک دانشجو در این دانشگاه چقدر است و به عبارتی پسر رییس جمهور برای گرفتن مدرک کارشناسی ارشد چقدر باید هزینه کند ؟
بنا به آنچه که در سایت این دانشگاه آمده است :
شهریه هر نیمسال تحصیلی شامل شهریه ثابت به علاوه شهریه تعداد واحدهای هر نیمسال می باشد. شهریه ثابت هر نیمسال تحصیلی 1980 یورو، برای هر واحد درسی اخذشده 132 یورو، برای هر واحد پروژه 300 یورو، برای هر واحد آزمایشگاهی 198 یورو، برای هر واحد جبرانی 66 یورو محاسبه خواهد شد.(معادل ریالی هر واحد یورو برای نیمسال دوم سال تحصیلی 91-90 برابر 15000 ریال محاسبه میگردد).• مبلغ شهریه شامل هزینه های مسکن، ایاب وذهاب، تغذیه ،کتاب و سایر هزینه های دانشجویی نمی شود.
• در صورت حذف ترم، انصراف و یا اخراج دانشجو از برنامه در هر یک از مراحل تحصیل و به هر دلیل، وجوه دریافتی از دانشجو بابت شهریه به وی مسترد نخواهد شد .
• پرداخت شهریه ثابت در هر نیمسال تحصیلی الزامی است حتی اگر دانشجو در مرخصی تحصیلی باشد و یا آنکه در واحدهای جبرانی یا زبان ثبت نام کرده باشد .
با این حساب با یک حساب سر انگشتی برای یک دوره 4 ترمه کارشناسی ارشد 7920 یورو هزینه ثابت و برای 34 واحد اجباری و 12 واحد جبرانی برای برخی رشته ها با متوسط در نظر گرفته شده برای واحد های درسی ،پروژه و واحد های آزمایشگاهی  ،این 46 واحد حدود 9200 یورو در مجموع می شود .
که با احتساب یورو به قیمت  اعلام شده دولتی در مجموع  17120یورو یا به عبارتی 27 میلیون و 392هزار تومان می شود.
 البته این هزینه بدون در نظر گرفتن نخفیف مربوط به اعضای هیات علمی دانشگاه ها و البته بدون در نظر گرفتن هزینه های زندگی دو ساله در کیش است .
وبا این حساب باید گفت که هزینه تحصیل پسر رییس جمهور به مراتب کمتر از ترمی 20 میلیون است که خبر آن دیروز دست به دست در سایت ها می چرخید .

امسال عید تعطیلات بی تعطیلی

با وجودیکه عوامل مختلف سیاسی و اجتماعی و کاهش امنیت روانی و اقتصادی باعث کاهش تقاضا مردم جهت سفر به کشورهای مورد مخاطب می شود ، امسال وضع بدتر هم شده است و این بدی اوضاع حاصل از تاثیرات متغییر بودن نرخ دلار است که نه تنها آژانسها که مسافران را نیز با مشکل مواجه کرده است.
با توجه به این که هر ساله حدود یک ماه قبل ار عید نوروزآژانسها برای تورهای خارجی برنامه ریزی می کردند ، ولی واقعیت این است که امسال به دلیل بی ثباتی نرخ ارز آژانسها قادر به برنامه ریزی ثابتی جهت ثبت نام مسافران در تورهای خارجی نمی باشند.چرا که باید هزینه خدمات دریافتی را به طرف معامله خود در کشور ی دیگر به صورت دلار یا یورو پرداخت کنند و با شرایط حاکم بر بازار ارز،‌ بهای سفرهای خارجی نه در یک ماه یا یک هفته بلکه در لحظه تغییر می‌کند.
مهسا خطیب مدیر فنی یکی از آژانسها در این خصوص به خبر نگار ما می گوید:"شرایط استقبال مسافر از سفرهای نوروزی به زیر 50 درصد کاهش یافته.اینجا در مشهد هیچ ارزی خرید و فروش نمی شود و صرافی ها نرخی برای دلار ندارند."
وی می گوید:"با توجه به این که ما باید دلار را به تهران حواله کنیم حتی نرخ دلار حواله هم مشخص نیست. قیمتی که صرافی ها به ما می دهند اصلا ثبات ندارد هر صرافی قیمت خاص خودش را اعلام می کند. با این حال ما مجبوریم هر چه صرافی می گوید بپذیریم چون مجبور به حواله هستیم و طرف حساب ما صرافها هستند نه بانکها."
خطیب همچنین به خبرنگار قدس آنلاین می گوید:"نرخی که دولت امروز برای دلار اعلام می کند فقط در حد اطلاع رسانی در رسانه هاست اما به بازار تزریق نمی شود. در حالیکه صرافی باید دلار را به آن مبلغ بخرد تا بتواند به ما بفروشد."
در همین زمینه سایتها اعلام می کنند: اکثر صرافی های بازار ارز تهران با نصب برچسب هایی اعلام کرده اند که خرید و فروش ارز نداریم، جالب اینکه این صرافی ها با مجوز رسمی بانک مرکزی فعالیت می کنند. این صرافی ها برای امتناع از خرید و فروش ارز به نرخ مصوب دلایل خود را ارائه و عنوان می کنند که دلار به نرخ دولتی دریافت نکرده ایم.

خطیب همچنین می افزاید:"وقتی در حال ثبت نام مسافر هستیم و برای محاسبه هزینه سفر با صرافی تماس می گیریم تا قیمت دلار را داشته باشیم و بتوانیم نرخ را ببندیم تا وقتی که در همان روز مبلغ ریالی مسافر را به صراف می دهیم نرخ اش بالا می رود! اعتراض هم که می کنیم صرافی می گوید مبلغی که به شما گفتیم مربوط به آن ساعت بود. با این وضع من به عنوان مدیر آژانس متضرر می شوم چون مجبورم مابقی هزینه مسافر را به کشور مورد مخاطب خودم بپردازم."
آژانسها ضرر خود را از جیب مسافران جبران می کنند
در آشفته بازار نبودن نرخ ثابت دلار برای ثبت نام تورها، آژانسها از طریق اعلام نرخ ریالی به اضافه یک نرخ دلاری، آن هم به صورت علی الحساب مشکل خود را به مشتری منتقل کرده اند.
مجید احمدی یکی دیگر از مدیران یک آژانس مسافرتی می گوید:" ما قیمت تور را به روز محاسبه می کنیم ولی زمانی که به مسافر مدارک را تحویل بدهیم دوباره متناسب با نرخ جدید دلار پول دریافت می کنیم.بدین ترتیب مشکلمان به مسافر منتقل می شود و خودمان متضرر نمی شویم.
حسینی ، یک مدیر دیگر هم می گوید:"هنگام ثبت نام ، بخاطر افزایش قیمت ارز چند درصد بیشتراز نرخ روز ِ دلار از مسافر پول دریافت می کنیم. اگر حساب و کتابمان را بر اساس نرخ روز ببندیم بعدا نمی توانیم ضررمان را جبران کنیم. "ولی او هم بر کاهش استقبال مسافران از تورها در سال جاری گله مند و معتقد است با این وضع اغلب اقشار جامعه از سفربا تورهای خارجی صرف نظر کرده اند.
تهیه ارز مسافرتی هم مشکل دیگری است
طبق اعلام معاون ارزی بانک مرکزی ارز مسافرتی برای مسیرهای نزدیک و کشورهای همسایه هزار دلار یا معادل آن به نرخ بانک مرکزی پرداخت می شود و برای مسیرهای دور نیز حد اکثر1500 دلار یا معادل آن در نظر گرفته شده است.اما "مهسا خطیب" به خبر نگار ما می گوید:" تهیه ارز مسافرتی به این آسانیها نیست.بطوریکه مسافران باید از 5 صبح در صف بایستند تا ساعت 10 صبح فروش ارز آغاز شود ، تازه روزانه فقط به 30 نفر اول صف ارز می دهند و علاوه بر این از 24 تا 48 ساعت قبل از پرواز اقدام به ارایه دلار می کنند. بقیه متقاضیان دست خالی می مانند و اگر نتوانند تا موعد مقرر ارز را برای تهیه ویزا به ما برسانند ما هم مجبور می شویم معادل آن را به ریال از آنها دریافت کنیم.اما ریالی که ما در آن ساعت دریافت می کنیم کجا و دلاری که صراف تا ساعتی بعد به ما می دهد کجا؟"
تداوم تخلف آشکار صرافی ها
طبق اخبار رسیده تا همین ساعت با گذشت 3 روز از آغاز اجرای سیاست تک نرخی شدن نرخ ارز، هنوز بازار زیر بار اجرای دلار تک نرخی نرفته است و صرافی‌ها همچنان از خرید و فروش با نرخ‌های مصوب امتناع .
خبرگزاری مهر عنوان کرده است که بانک مرکزی سه روز است نرخ دلار را 1226 تومان بر روی سایت خود درج کرده است. صرافی ها هم نرخ مصوب بانک مرکزی را بر روی تابلوهای خود درج کرده اند و نرخ فروش دلار را 1238 تومان و نرخ خرید را 1226 تومان اعلام می کنند اما از فروش ارز به این نرخ خودداری می کنند.
وضعیت اجرای سیاست دلار تک نرخی مبهم است و بر خلاف اظهارات مقامات دولتی، بازار ارز همچنان راه خود را ادامه می دهد، دولتی ها صرافی ها را مجاز کردند که با افزایش 5 درصدی نرخ فروش دلار خود نسبت به نرخ اعلامی بانک مرکزی، اجرای این سیاست را در بازار ارز کلید بزنند، اما صرافی ها آشکارا از اجرای این برنامه امتناع می ورزند.

این در حالی است که همین صرافی ها در صورتی که مشتری دلار به نرخ آزاد را تقاضا کند به راحتی هر میزان ارز آزاد را در اختیار وی قرار می دهند و نظارتی هم از سوی بانک مرکزی به این عملکرد صورت نمی گیرد. نهاد نظارتی بانک مرکزی حضور فعالی در برخورد با متخلفین ارزی ندارد، در صورتی که لازم است با پلمپ صرافی های متخلف، ساماندهی آنها را آغاز کند.
مشکلات یکی دو تا نیست
موافقت مجلس با فوریت طرح اصلاح ماده 48 قانون مالیات بر ارزش افزوده در راستای افزایش 5 درصدی قیمت بلیت هواپیما تقاضا را برای خرید بلیت هواپیما کاهش داده است.علاوه بر این مدیر عامل شرکت رجاء هم از افزایش 7 درصدی قیمت بلیط قطار در برخی مسیرها خبر دادو جالب این که خودش هم اظهار داشت حتی با این افزایش‌ اندک باز هم برای گروهی از مردم مشکلاتی ایجاد خواهد شد.

مواظب دزدها وکلاهبرداری انها باشید

آخه اینهم شد کار ؟!

پنجشنبه به یکی از دستگاه های عابر بانک مراجعه کردم.
بعد از گذاشتن کارت و وارد کردن رمز مبلغ برداشتی 200000 تومان را وارد و دریافت رسید را هم زدم که بعد از چند لحظه کارت خارج شد
و روی مانیتور نوشت درخواست شما قابل اجرا نیست.
قبلا هم آن دستگاه سابقه این چنینی داشت.
کارت را برداشتم و رفتم.

امروز جمعه مجددا به همان دستگاه ای. تی. ام مراجعه کردم و داستان روز قبل تکرار شد.
اینبار با انگشت دریچه خروج اسکناس را چک کردم که باز شد و مبلغ درخواستی آنجا بود که بلافاصله رسید هم بیرون آمد ولی بادیدن موجودی تازه متوجه شدم که چه کلاهی سرم رفته است.

ظاهرا فرد یا افرادی به قسمت خروج پول از دستگاه چسب مالیده بودن و آن دریچه بعد ازشمارش پول باز نمیشد
و به همین دلیل دستگاه بعد از خروج پول از محل نگهداری آن، دیگر قادر به برگرداندن آن به محفظه نبوده و از طرفی هم شاید درسیستمش تعریف نشده که در چنین مواقعی چکار کند.

فقط می تواند بنویسد درخواست شما قابل اجرا نیست و مسلما بعد از رفتن شخص دزد حرفه ای از راه رسیده و براحتی با باز کردن دریچه اسکناس ها را بر میدارد تا طعمه بعدی از راه برسد.

ما که الکی 200 هزار تومن از دست دادیم، لطفا اطلاع رسانی کنید که دیگران ضرر نکنند.

توجه: اگر دستگاه درست کار کند و پول داشته باشد, بعد از درخواست شما
می نویسد: "دستگاه در حال شمارش وجه" و شما صدای شمارش اسکناس را هم می شنوید و آنوقت باید منتظر دریافت پول باشید.

اگر پول نیامد، احتمالا دچار همین مشکلی شده که در بالا برایتان نوشتم.
اما اگر دستگاه مشکل سیستمی داشته باشد، بلافاصله پس از درخواست و تایپ رقم توسط شما مینویسد: "درخواست قابل اجرا نیست" یا " ارتباط با مرکز برقرار نشد" یا ...
بنابراین باید به کلیه جملات دستگاه دقت نمود

شیوه جدید کلاهبرداری مواظب باشید

1- دو سه ماه پیش ، یکروز نزدیک ظهر در خیابان پردیس (ملاصدرا) در حال رانندگی بسمت جنوب بودم و طبعاً در اون خیابان باریک ، نمیتونستم سرعت زیادی داشته باشم ! در همون حال ، مردی رو دیدم که از روبرو (درجهت مخالف رانندگی من ) در سواره رو و در فاصله تقریبا دومتری از مسیری که من رانندگی میکردم ، درحال مکالمه با تلفن همراهش ، داره بسمت شمال میاد .

وقتی که با همون فاصله حدود دوسه متری از اون رد شدم ، صدای «تق» بلندی شنیدم ، و وقتی با تعجب به آینه بغل نیگا کردم ، مردک رو دیدم که خم شد و از زمین چیزی رو برداشت ! (که از قرار موبایلش بود که به ماشین من کوبیده بود !)
بدون توجه و جدی گرفتن موضوع ، براه خودم ادامه دادم و رفتم داخل پارکینگی که اونجا بود و پارک کردم . وقتی داشتم در ماشین رو قفل میکردم ، دیدم همون مرد ، درحالی که مچ دست «بادکرده(!)» خودش رو گرفته ، پیداش شد ! با حالتی مظلومانه و دردآلود بمن گفت : آقا ! زدی منو ناقص کردی ، حتی توقف نکردی ببینی چی شده ؟!! من که خیلی تعجب کرده بودم ، گفتم : من ؟

ولی شما که با ماشین من بیشتر از دومتر فاصله داشتی ! گفت : ایناها ! نیگا کن ! آینه ت خورد به مچ دستم و داغونم کرد ! (قد و قواره آقاهه کوتاه و در اون حد نبود که مچش به آینه من بخوره !!) همون موقع یکنفر هم از راه رسید و شهادت داد که «آقا راست میگه ! من دیدم شما زدین بهش و رفتین !» خب ! سناریو دیگه تکمیل شده بود ! خلاصه اینکه . . . سراغ درمونگاهی در اون نزدیکی رو گرفت که من آدرس بیمارستانی در ملاصدرا را نشون دادم ، ولی اون گفت که باید تو هم بیای ! وقتی گفتم من برای چی ؟

گفت : خب ! این 70-80 تومن (منظور هزار تومنه)  هزینه ش میشه ، من که نمیتونم همشو بدم ! اقلاً  50 تومنشو شما بده ، منم باقی شو میذارم و درمونش میکنم !!
چون کار واجبی توی مجتمع قضائی داشتم و خیلی عجله داشتم که بموقع برسم ، با اکراه و بی میلی ،  و برای کم کردن شر یارو و رسیدن به کارم ، ناچارشدم تن به خواسته ش بدم و پول رو دادم و درحالی که بشدت احساس مغبون شدم میکردم ، به کارم رسیدم !!
2-  هفته گذشته ، روز 5 شنبه در خیابان برزیل داشتم میرفتم بسمت جنوب که برم تو کردستان ، بازهم همون صدای «تق» . . . و مردی که توی آینه دیدم دستش رو گرفتـه و . . . . ایضـا بقیه قضایا تکرار شد !
به راه خودم ادامه دادم ، ولی توی آینه دیدم که بلافاصله یک پراید از پارک دراومد و «آقا» رو سوار کرد و اومدن دنبال من ! انگار که میدونستن من توقف نمیکنم !
منو تا کردستان تعقیب کردن و بالاخره علامت دادن که بایستم ! وقتی که توقف کردم ، راننده پراید پیاده شد و اومد و با همون لحن مظلومانه ، از اینکه به دوستش "زدم و رفتم " گله کرد و گفت که دست دوستش بادکرده ! اولش فکر کردم "همون مرد" دفعه قبلیه ! تو دلم گفتم حتماً این حقه رو "یه دور" روی همه امتحان کردن که دوباره نوبت من شده !! ولی وقتی رفتم جلو دیدم نــه ! یکی دیگه س !!

 دوباره همون داستان و مچ دست بادکرده و همون حرفا . . .  ولی این دفعه دیگه من دستشون رو خونده بودم ! چون حساب کردم این یارو هم قد و قواره اش جوری نیست که مچ دستش به آینه ماشین من بخوره ! و آینه من حدود آرنج اون میشه ! وقتی که سراغ درمونگاه رو گرفت ، من داشتم تو ذهن خودم آدرس پاسگاه پلیس رو پیدا میکردم ! و وقتی گفت که هزینه «آتل» و درمان حدود 100 هزارتومان میشه (حتماً نرخ تورم را خیلی بیشتر از حد اعلام شده حساب کرده بود !! ) و از من خواست که یا بدهم و یا ببرمش درمونگاه ، با کمال عصبانیت و با خشونت گفتم :  اِ . . . اینجــوریه ؟؟ خیـلی خب ! بشین بیا دنبـال من!

اول میبرمتون پیش پلیس ، بعدش میریم درمونگاه !! و راه افتـادم ! ولی وقتی به اولین خروجی ، که بطرف پاسگاه پلیس ملاصدرا – چهارراه شیراز میرفت  پیچیدم ، توی آینه دیدم که «آقایـون» ، مستقیم رفتن و زدن به چاک ! گویا از خیر (شایدم شــرّ  لو رفتن  ) این یه فقره گذشتن و رفتن دنبال طعمه دیگه ای که قضیه براش نا آشناس ! و بقول معروف «عطای مـرا به لقایم بخشیدند !»
خواستم این تجربه شخصی را بهمه دوستان بگم ، تا گول اینجور شیادان و کلاهبرداران «مبتکر (!)»  را نخورین !

شما یادتون میاد که چه روزهای خوبی داشتیم......؟

شما یادتون نمیاد، تو دبستان زنگ تفریح که تموم می شد مامورای آبخوری دیگه نمی ذاشتن… آب بخوریم
 
شما یادتون نمیاد، شبا بیشتر از ساعت ۱۲ تلویزیون برنامه نداشت سر ساعت ۱۲ سرود ملی و پخش می کرد و قطع می شد…. سر زد از افق…مهر خاوران !
 
شما یادتون نمیاد، قبل از شروع برنامه یه مجری میومد اولش شعر می خوند بعد هم برنامه ها رو پشت سر هم اعلام می کرد…آخرشم می گفت شما رو به دیدن برنامه ی فلان دعوت می کنم..
 
شما یادتون نمیاد، تو نیمکت ها باید سه نفری می نشستیم بعد موقع امتحان نفر وسطی باید میرفت زیر میز.
 
شما یادتون نمیاد، سرمونو می گرفتیم جلوی پنکه می گفتیم: آ آ آ آ آ آآآآآ
 
شما یادتون نمیاد، ولی نوک مداد قرمزای سوسمار نشانُ که زبون میزدی خوش رنگ تر میشد.
 
شما یادتون نمیاد، تو فیلم سازدهنی مرده با دوچرخه توکوچه ها دور میزدو میخوند:دِریااااااا موجه کا کا.. دِریا موجه.
 
شما یادتون نمیاد، کاغذ باطله و نون خشکه میدادیم به نمکی ، نمک بهمون میداد بعدش هم نمک ید دار اومد که پیشرفت کرده بود نمک ید دار میداد، تابستونها هم دمپایی پاره میگرفت جوجه های رنگی میداد.
 

 
شما یادتون نمیاد، خانواده آقای هاشمی رو که میخواستن از نیشابور برن کازرون، تو کتاب تعلیمات اجتماعی ! شما یادتون نمیاد موقع امتحان باید بین خودمون و نفر بغلی کیف میذاشتیم رو میز که تقلب نکنیم.
 
شما یادتون نمیاد، سریال آیینه ، دو قسمتی بود اول زن و شوهر ها بد بودند و خیلی دعوا میکردند بعد قسمت دوم : زندگی شیرین می شود بود و همه قربون صدقه هم می رفتند. یه قسمتی بود که زن و شوهر ازدواج کرده بودند همه براشون ساعت دیواری اورده بودند. بعد قسمت زندگی شیرین میشود جواد خدایاری و مهین شهابی برای زوج جوان چایی و قند و شکر بردند همه از حسن سلیقه این دو نفر انگشت به دهان موندند و ما باید نتیجه میگرفتیم که چایی بهترین هدیه عروسی می تونه باشه.
 
شما یادتون نمیاد؛ جمعه شبا سریال جنگجویان کوهستان رو، فرداش همه تو مدرسه جوگیر بودیم.
 
 
شما یادتون نمیاد، پیک نوروزی که شب عید میدادن دستمون حالمونو تا روز آخر عید میگرفتن !
 
شما یادتون نمیاد، اون قایق ها رو که توش نفت میریختیم و با یه تیکه پنبه براش فتیله درست میکردیم و بعد روشنش میکردیم و میگذاشتیمش تو حوض. بعدش هم پت پت صدا میکرد و حرکت میکرد و ما هم کلی خر کیف میشدیم..!!!
 
شما یادتون نمیاد، شیشه های همه خونه ها چسب ضربدری داشت.
 
شما یادتون نمیاد، زنگ آخر که می شد کیف و کوله رو مینداختیم رو دوشمون و منتظر بودیم زنگ بخوره تا اولین نفری باشیم که از کلاس میدوه بیرون .
 
 
شما یادتون نمیاد، یک مدت از این مداد تراش رو میزی ها مد شده بود هرکی از اونا داشت خیلی با کلاس بود.
 
شما یادتون نمیاد، دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده سواد داری؟
 
شما یادتون نمیاد، ماه رمضون که میشد اگه کسی می گفت من روزه ام بهش میگفتیم: زبونتو در بیار ببینم راست میگی یا نه !
 
شما یادتون نمیاد، که کانال های تلویزیون دو تا بیشتر نبود، کانال یک و کانال دو !
 
شما یادتون نمیاد، پاک کن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی بعد با طرف آبیش می خواستیم که خودکارو پاک کنیم، همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف می شد !
 
 
شما یادتون نمیاد، سر صف پاهامونو ۱۸۰ درجه باز می کردیم تا واسه رفیق فابریکمون جا بگیریم !
 
شما یادتون نمیاد، آن مان نماران، تو تو اسکاچی، آنی مانی کَ. لا. چی !
 
شما یادتون نمیاد، گوشه پایین ورقه های دفتر مشقمون، نقاشی می کشیدیم. بعد تند برگ میزدیم میشد انیمیشن
 
شما یادتون نمیاد، آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم درستون کجاست اونا یه درس از ما عقب تر باشن !
 
شما یادتون نمیاد، یه زمانی به دوستمون که میرسیدیم دستمون رو دراز میکردیم که مثلا میخوایم دست بدیم، بعد اون واقعا دستش رو دراز میکرد که دست بده بعد ما یهو بصورت ضربتی دستمون رو پس میکشیدیم و میگفتیم: یه بچه ی این قدی ندیدی؟؟ (قد بچه رو با دست نشون میدادیم) و بعد کرکر میخندیدیم که کنفش کردیم !
 
 
شما یادتون نمیاد، با آب و مایع ظرفشویی کف درست میکردیم، تو لوله خالی خودکار بیک فوت میکردیم تا حباب درست بشه !
 
شما یادتون نمیاد، انگشتر فیروزه، خدا کنه بسوزه !
 
شما یادتون نمیاد، اون موقعها یکی میومد خونه مون و ما خونه نبودیم رو در مینوشتن: آمدیم نبودید!!
 
شما یادتون نمیاد، دبستان که بودیم، هر چی میپرسیدن و میموندیم توش، میگفتیم ما تا سر اینجا خوندیم !
 
شما یادتون نمیاد، گل گل گل اومد کدوم گل؟ همون که رنگارنگاره برای شاپرکها یه خونه قشنگه. کدوم کدوم شاپرک؟؟ همون که روی بالش خالهای سرخ و زرده، با بالهای قشنگش میره و برمیگرده، میره و برمیگرده.. شاپرک خسته میشه… بالهاشو زود میبنده… روی گلها میشینه… شعر میخونه، میخنده !
 
 
شما یادتون نمیاد، اون مسلسل های پلاستیکی سیاه رو که وقتی ماشه اش رو میکشیدی ترررررررررررررترررررررررر ررر صدا میداد !
 
شما یادتون نمیاد، بچه که بودیم می خواستیم بریم حموم باید یک ساعت قبل بخاری تو حموم روشن میکردیم.
 
شما یادتون نمیاد، آسیاب بشین میشینم، آسیاب پاشو پامیشم، آسیاب بچرخ میچرخم، آسیاب پاشو،پا نمیشم؛ جوون ننه جون، پا نمیشم؛… جوونه قفل چمدون،پامیشم..آسیاب تند ترش کن، تندتر تندترش کن!
 
شما یادتون نمیاد، اونجا که الان برج میلاد ساختن، جمعه ها موتورهای کراس میومدن تمرین و نمایش. عشقمون این بود که بریم اونا رو ببینیم. راستی چی شدن اینا
 
شما یادتون نمیاد، چرخ فلکی که چرخو فلکش رو میاورد ۴ تا جا بیشتر نداشت و با دست میچرخوندش.
 
 
شما یادتون نمیاد، …تا پلیس میدیدم صدای ضبط ماشین رو کم میکردیم!
 
شما یادتون نمیاد، که چه حالی ازت گرفته می شد وقتی تعطیلات عید داشت تموم می شد و یادت می آمد پیک نوروزیت را با اون همه تکالیفی که معلمت بهت داده رو هنوز انجام ندادی واقعا که هنوزم وقتی یادم می یاد گریم می گیره.
 
شما یادتون نمیاد، انگشتامونو تو هم کلید میکردیم یکیشونو قایم میکردیم اینو میخوندیم: بر پاااا….بر جاااا…. کی غایبه؟ مرجاااان…دروغ نگو من اینجااام…
 
شما یادتون نمیاد، چقدر زجر آور بود شنیدن آهنگ مدرسه ها وا شده اونم صبح اول مهر.
 
شما یادتون نمیاد، توی سریال در پناه تو وقتی بابای مریم سیلی آبداری زد به رامین چقدر خوشحال شدیم!
 
شما یادتون نمیاد، بازی اسم فامیل. میوه:ریواس. غذا:ریواس پلو…..!
 
شما یادتون نمیاد، دبستان که بودیم معلم بهداشت یه ساعتایی می اومد با مدادامون لای موهامونو نگاه می کرد.
 
شما یادتون نمیاد، این آواز مُد شده بود پسرا تو کوچه میخوندن: آآآآآی نسیم سحری صبر کن، مارا با خود ببر از کوچه ها،آآآی…
 
شما یادتون نمیاد، مراد برقی عاشق محبوبه بود، وقتی سریال مراد برقی شروع میشد پرنده تو خیابونها پر نمی‌زد.
 
 
چه شیطونی هایی می کردیم یادش به خیر یاد کودکی…….و همه بچه های اون موقع…. یاد اون روزا بخیر
یادش بخیر بچگی ها تا بزرگ شدنمون..

خداوکیلی شما قضاوت کنید.......؟اخه چرا خداوند تفاوت بین.........

کارخانه پورشه از یک مدل سفارشی خود فقط 66 عدد تولید کرده که 12 عدد آن ظرف مدت کمی در ایران به فروش رفته است! / تصویری که ما تا چند سال پیش از خیابان های تهران در ذهن داشتیم خیلی با حالا متفاوت بود. آن روزها تهران شهری بود که از هر سه خودرویی که در آن تردد می کردند دوتای آنها پیکان بود...
 برترین ها به نقل از هفت صبح : کارخانه پورشه از یک مدل سفارشی خود فقط 66 عدد تولید کرده که 12 عدد آن ظرف مدت کمی در ایران به فروش رفته است. اشرافیت لجام گسیخته در خیابان های تهران بیداد می کند.

تصویری که ما تا چند سال پیش از خیابان های تهران در ذهن داشتیم خیلی با حالا متفاوت بود. آن روزها تهران شهری بود که از هر سه خودرویی که در آن تردد می کردند دوتای آنها پیکان بود. خیلی به زحمت می شد اتومبیل های گران قیمت دید. اگر بود هم تعداد آنها به انگشتان دو دست هم نمی رسید و همه پلاک گذرموقت داشت اما حالا شرایط تغییر کرده، شهر پرشده از خودروهای شیک و گران قیمت.

محصولات بنز، پورشه و ب.ام.و در خیابان ها جولان می دهند. این تصویری بود که سال ها ما از خیابان های کشورهای شیخ نشین قطر و امارات در ذهن داشتیم اما حالا واردات پورشه به ایران حسابی قوت گرفته. خودروهای چندصدمیلیونی که نگاه کردن شان هم لذت بخش است چه برسد به تهران گردی با یکی از این دلبران آهنی.

به گزارش برترین ها پیشینه واردات پورشه به ایران به اوایل دهه 40 شمسی بازمی گردد. یعنی نزدیک 50 سال پیش که البته این واردات فقط موردی بود و آن هم توسط اشخاص متمول جامعه صورت می گرفت. بعد از انقلاب اسلامی سیاست واردات خودرو دستخوش تغییرات مهمی شد و کلا پای پورشه از خیابان تهران بریده شد.


بعدها در دهه 80 پایتخت نشینان چشم شان به چند خودروی پورشه با پلاک گذرموقت روشن شد تا اینکه یک شرکت به نام معین موتورز به عنوان واردکننده رسمی این اتومبیل آلمانی به ایران معرفی شد و در تاریخ 29 اردیبهشت 88 اولین محموله پورشه به طور رسمی به تهران رسید.

به گزارش برترین ها حدود دو سالی می شود که نمایندگی رسمی پورشه در ایران شروع به کار کرده و در همین مدت کم توانسته مشتریان زیادی را به سمت خود روانه کند. پورشه هایی که تا مدت ها رویای ایرانی های مرفه بود، این روزها در خیابان ها تخت گاز حرکت می کنند و تهران را بالا و پایین می کنند. تا حالا به این موضوع فکر کرده اید که پورشه های واردشده به ایران چه تعداد هستند و چند ایرانی پورشه سوار داریم؟ طبق آمار نمایندگی رسمی پورشه در ایران، این شرکت تاکنون حدود 700 پورشه به ایران وارد کرده است.

اگر میانگین قیمت خودروهای پورشه ای که در ایران وجود دارد 300 میلیون تومان درنظر بگیریم، با این حساب حدودا بیش از 200 میلیارد تومان پورشه در ایران، خیابان ها را بالا و پایین می کنند.

12 پورشه سفارشی در ایران


آن 700 پورشه واردشده به ایران یک طرف، طبق خبرها 12 پورشه سفارشی هم اواخر مردادماه وارد ایران شده و نکته جالب هم آن است که همگی آنها تا به امروز فروش رفته است و عاشقان سرعت مشغول رانندگی با آن هستند. این پورشه ها چه ویژگی به خصوصی دارند که نام سفارشی را همراه خود دارند؟

مدل این پورشه ها  Panamera 4S  است و برای چهار کشور خاورمیانه تولید شده اند و در اصطلاح Middle East Edition هستند. کارخانه پورشه از این مدل سفارشی خود فقط 66 عدد تولید کرده که 12 عدد آن وارد ایران شده و ظرف مدت کمی هم به فروش رفته است.


رنگ این خودرو مرواریدی است و داخل آن تمنام چرم و به رنگ قرمز است. حداکثر سرعت این پانامرا 282 کیلومتر بر ساعت است و قدرت آن 400 اسب بخار است. این خودرو 4/8 ثانیه، سرعتش را از صفر به 100 کیلومتر می رساند و مصرف بنزین آن هم به ازای هر 100 کیلومتر 10/8 لیتر است. نکته جالب این پانامرا سفارشی این است که کنار پادری آن حک شده که خودروی فوق چندمین خودروی تولیدشده از 66 خودرو است. قیمت های این پورشه هم بسته به آپشن های آن از 400 میلیون تا 500 میلیون متغیر است.


پورشه در تخت طاووس!

برای اینکه ببینیم با چند میلیون تومان می توانید در خیابان های تهران پورشه برایند به یک نمایشگاه اتومبیل در خیابان مطهری سر می زنیم. قیمت ها براساس آپشن ها، رنگ و سال ساخت خودرو متفاوت است.

 در این نمایشگاه از 158 تا 610 میلیون تومان قیمت ها متغیر است اما اگر کسی خیلی صفر بودن خودرو برایش مهم نباشد می تواند از خودروهای 2010 و 2011 استفاده کند. مثلا یک پورشه باکستر قرمزرنگ که فقط هزار کیلومتر کار کرده است، 158 میلیون تومان قیمت دارد درصورتی که صفر  آن برای خریدار خیلی بیشتر از این حرف ها آب می خورد.


البته ناگفته نماند که به دلیل تعرفه بالای گمرک و مبلغ سنگین پلاک کردن، هزینه سوار شدن این خودروها در تهران  خیلی بالاتر از قیمت واقعی است. مثلا یک پورشه پانامرا S4 در دوبی بین 125 تا 161 هزار دلار بسته به نوع امکاناتش قیمت دارد اما در تهران همین خودرو 365 میلیون تومان روی دست خریدار خرج می گذارد.

قیمت انواع پورشه در یک نمایشگاه اتومبیل در تهران

پورشه پانامرا

طلایی 2012

360 میلیون تومان

پورشه کاین S

قهوه ای 2012

355 میلیون تومان

پورشه پانامرا

نوک مدادی 2012

350 میلیون تومان

پورشه باکستر

قرمز 2011

158 میلیون تومان

پورشه پانامرا 4S

بادمجانی 2012

365 میلیون تومان

پورشه 911

خاکستری 2010

240 میلیون تومان

پورشه پانامرا 4S

سفید، توربو، 2012

610 میلیون تومان

پورشه کاین S

سرمه ای 2011

368 میلیون تومان



کدام مستحق تریم ؟؟

شب سردی بود …. پیرزن بیرون میوه فروشی زل زده بود به مردمی که میوه میخریدن …شاگرد میوه فروش تند تند پاکت های میوه رو توی ماشین مشتری ها میذاشت و انعام میگرفت …
پیرزن باخودش فکر میکرد چی میشد اونم میتونست میوه بخره ببره خونه … رفت نزدیک تر … چشمش افتاد به جعبه چوبی بیرون مغازه که میوه های خراب و گندیده داخلش بود … با خودش گفت چه خوبه سالم ترهاشو ببره خونه … میتونست قسمت های خراب میوه ها رو جدا کنه وبقیه رو بده به بچه هاش … هم اسراف نمیشد هم ….

بچه هاش شاد میشدن …
برق خوشحالی توی چشماش دوید ..دیگه سردش نبود !پیرزن رفت جلو نشست پای جعبه میوه …. تا دستش رو برد داخل جعبه شاگرد میوه فروش گفت : دست نزن نِنه ! وَخه برو دُنبال کارت ! پیرزن زود بلند شد …خجالت کشید ! چند تا از مشتریها نگاهش کردند ! صورتش رو قرص گرفت … دوباره سردش شد ! راهش رو کشید رفت …
چند قدم دور شده بود که یه خانمی صداش زد : مادر جان …مادر جان ! پیرزن ایستاد … برگشت و به زن نگاه کرد ! زن مانتویی لبخندی زد و بهش گفت اینارو برای شما گرفتم ! سه تا پلاستیک دستش بود پر از میوه … موز و پرتغال و انار ….

پیرزن گفت : دستِت دَرد نِکُنه نِنه….. مُو مُستَحق نیستُم !

زن گفت : اما من مستحقم مادر من … مستحق داشتن شعور انسان بودن و به هم نوع توجه کردن …اگه اینارو نگیری دلمو شکستی ! جون بچه هات بگیر !
زن منتظر جواب پیرزن نموند … میوه هارو داد دست پیرزن و سریع دور شد …

پیرزن هنوز ایستاده بود و رفتن زن رو نگاه میکرد … قطره اشکی که تو چشمش جمع شده بود غلتید روی صورتش … دوباره گرمش شده بود … با صدای لرزانی گفت : پیر شی ننه …. پیر شی ! خیر بیبینی این شب چله مادر!

با خانم ها شوخی.......

با خانم ها شوخی نکنید، حتی شما دوست عزیز !

زن: میشه توی کار باغچه کمکم کنی؟
مرد: تو فکر کردی من باغبانم؟ زن: میشه توی تعمیر دستگیره در کمکم کنی؟
مرد: تو فکر کردی من نجارم؟
بعد از ظهر مرد از سر کار بر
میگردد و میبیند همه چیز درست شده است ... ...
مرد: کی دستگیره در رو درست کرد و باغچه را رو به راه کرد؟
زن: مرد
همسایه و در ازاش ازم خواست یا یک همبرگر بهش بدم یا یک لب!
مرد : حتما تو به او همبرگر را دادی!
زن: تو فکر کردی من گارسون رستورانم؟
 

نتیجه اخلاقی : همیشه از انتقام خانمها بترسید
 

راههای خوب وبد زندگی

روزگاری یک کشاورز در روستایی زندگی می کرد که باید پول زیادی را که ازیک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد.

کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد کشاورز نمی تواند پول او را پس بدهد، پیشهاد یک معامله کرد و گفت اگر با دختر کشاورز ازدواج کند بدهی او را می بخشد ودخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و پیرمرد کلاه بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت : اصلا یک کاری می کنیم
من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم، دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون بیاورد. اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود و بدهی بخشیده می شود و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده می شود، اما اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود.

این گفت و گو در جلوی خانه کشاورز انجام شد و زمین آنجا پر از سنگریزه بود. در همین حین پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت. دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد او دو سنگریزه سیاه از زمین برداشت و داخل کیسه انداخت. ولی چیزی نگفت !

سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون بیاورد.

تصور کنید اگر شما آنجا بودید چه کار می کردید ؟ چه توصیه ای برای آن دختر داشتید ؟

اگر خوب موقعیت را تجزیه و تحلیل کنید می بینید که سه امکان وجود دارد :

1ـ دختر جوان باید آن پیشنهاد را رد کند.

2ـ هر دو سنگریزه را در بیاورد و نشان دهد که پیرمرد تقلب کرده است.

3ـ یکی از آن سنگریزه های سیاه را بیرون بیاورد و با پیرمرد ازدواج کند تا پدرش به زندان نیفتد.

لحظه ای به این شرایط فکر کنید. هدف این حکایت ارزیابی تفاوت بین تفکر منطقی و تفکری است که اصطلاحا جنبی نامیده می شود. معضل این دختر جوان را نمی توان با تفکر منطقی حل کرد.

به نتایج هر یک از این سه گزینه فکر کنید، اگر شما بودید چه کار می کردید ؟!

و این کاری است که آن دختر زیرک انجام داد :

دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت و به سرعت و با ناشی بازی، بدون اینکه سنگریزه دیده بشود، وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین افتاده. پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه های
دیگر غیر ممکن بود.

در همین لحظه دخترک گفت : آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم ! اما مهم نیست. اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است دربیاوریم معلوم می شود سنگریزه ای که از دست من افتاد چه رنگی بوده است....

و چون سنگریزه ای که در کیسه بود سیاه بود، پس باید طبق قرار، آن سنگریزه سفید باشد. آن پیرمرد هم نتوانست به حیله گری خود اعتراف کند و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه
حیرت کرده است.

نتیجه ای که 100 درصد به نفع آنها بود.

1ـ همیشه یک راه حل برای مشکلات پیچیده وجود دارد.

2ـ این حقیقت دارد که ما همیشه از زاویه خوب به مسایل نگاه نمی کنیم.

3ـ هفته شما می تواند سرشار از افکار و ایده های مثبت و تصمیم های عاقلانه باشد.

فرستاد ه های یه دوست

The Attractive Facts of Life
حقایق جالبی از زندگی

عضویت در گروه ایران عشق
 

At least 5 people in this world love you so much they would die for you
حداقل پنج نفر در این دنیا هستند که به حدی تو را دوست دارند، که حاضرند برایت بمیرند
At least 15 people in this world love you, in some wayحداقل پانزده نفر در این دنیا هستند که تو را به یک نحوی دوست دارند
The only reason anyone would ever hate you, is because they want to be just like youتنها دلیلی که باعث میشود یک نفر از تو متنفر باشد، اینست که می‌خواهد دقیقاً مثل تو باشد
A smile from you, can bring happiness to anyone, even if they don't like youیک لبخند از طرف تو میتواند موجب شادی کسی شود،
حتی کسانی که ممکن است تو را دوست نداشته باشند

Every night, SOMEONE thinks about you before he/ she goes to sleepهر شب، یک نفر قبل از اینکه به خواب برود به تو فکر می‌کند
You are special and unique, in your own wayتو در نوع خود استثنایی و بی‌نظیر هستی
Someone that you don't know even exists, loves youیک نفر تو را دوست دارد، که حتی از وجودش بی‌اطلاع هستی
When you make the biggest mistake ever, something good comes from itوقتی بزرگترین اشتباهات زندگیت را انجام می‌دهی ممکن است منجر به اتفاق خوبی شود
When you think the world has turned it's back on you, take a look
you most likely turned your back on the world
وقتی خیال می‌کنی که دنیا به تو پشت کرده، یه خرده فکر کن،
شاید این تو هستی که پشت به دنیا کرده‌ای

Always tell someone how you feel about them
you will feel much better when they know
همیشه احساست را نسبت به دیگران برای آنها بیان کن،
وقتی آنها از احساست نسبت به خود آگاه می‌شوند احساس بهتری خواهی داشت

If you have great friends, take the time to let them know that they are greatوقتی دوستان فوق‌العاده‌ای داشتی به آنها فرصت بده تا متوجه شوند که فوق‌العاده هستند

پنج اشتباه زنان که باعث تنها ماندن آنها میگردد

پنج اشتباه زنان که باعث تنها ماندن آنها میگردد

آیا از دیدارهایی کـه مـنجر به بــرقـراری رابـطه نگردیده اند خـستـه شـده اید؟ آیـا از بـرخـورد با مـردانـی کـه آشـکـارا آمـادگـی ســرسـپــردن در عــشـق را نـدارنــد، نــا امــیــد گشته اید؟


 اگر در یافتن جفت خود منتهای کوشش خود را نموده ایـد و در این زمینه بموفقیت چندانی دست نیافته اید، ممکن است وقت آن رسیده باشد که درباره دیدگاهتان نسـبــت بجستجوی عشق حقیقی تجدید نظر کنید. در این بخش با پنج اشتباه متداول زنان در بازی عـشق آشنا میشوید. اگــر بـرخـی از ایـن دلایــل بــرایــتـان آشــنــا بــود، خـود را سرزنش نکنید.


 فقط بدانید که لیاقتتان بیشتر بوده و عهد ببندید که برای بهتر بودن تغییر نمایید.


 ۱)اگر فکر کنید که عشق هرگز شما را پیدا نخواهد کرد، چنین نیز خواهد شد.

 بسـیـاری از زنـان نـاامـیدیـهــای رومانتیکشان آنها را متقاعد نموده که برای ایـنـکه مـورد محبت و توجه دیگران قرار بگیرند، به صـورت ذاتــی چیزی درونشان وجود ندارد. آنها مثلا میگویند: “کی حاظر میشه با من ازدواج کنه؟ مطمئنم که تا آخر عمرم تنها میمونم.”


بطور واضح چنین زنانی همانند من و شما شایسته و سزاوار عـشق هستند. ( بله، ما سزاواریم!) اما آنها دارای مشخصه ای ترسناک می باشند که می تـوانـد بـرای سـالهای متمادی باعث تنها ماندنشان گردد: “پیشگویی کامبـخش.” یعنی مسـئـلـه ای واقعـیـت می یابد چون مردم انتظار واقعـیتش را داشته و بگونه ای رفتار میکـنند کـه باعث اتفاق افتادن آن گردد.


پیشگویی کامبخش مسری نیست اما سبب میگردد تا ارتـباطات بالقوه به سویی مخالف بحرکت درآیـنـد. آن یـک بیـماری مـوذی اسـت. بـطور فیــزیکی، بیمار را دست نـخورده باقی میگذارد. اما هر قدر فردی بیشتر بگوید، “من هرگز عشقی نخواهم یافت،” احتمال وقوع چنین انتظاری افزایش میابـد.


بـطور متـضـاد، هـر انــدازه افق دیدگاه کسی روشنتر باشد — ” من چنـان آدم شـاداب و بـا طــراوتی هستم که حتما همدمی پیدا خواهم کرد” — پیشگویی آینده رومانتیک او نیز روشنتر خواهد بود. اگر

شما جزء کسانی هستید که افکارشان از دریغ و افسوس پر شده است،دست بکار شوید: مجله ای تاسیس کنید. هر روز چیزی دوست داشتنی درمورد خودتان بنویسید.


این کار به مرور زمان آسان تر خواهد شد. حتی می تـوانید با برخی از دوستان نزدیک یا اقوام خود هم فکری نمایید تا آنها بتوانند دلایلی که فکر می کـنند باعث خوشبختی یک مرد با داشتن شما میگردد را بیان نمایند.


علت این تقاضای خـود را برای آنها بیان کنید، آنـها نـیـز احتمالا از کمک کردن به شما خوشحال خواهند شد. هرگـاه فـکـری مـنـفـی در شرف حمله به ذهنتان قرار گرفت، آنرا با فکری مثبت جایگزین نمایید.

۲)ایده بد بودن همه مردان را لگد کوب کنید.


 خبر خوب: نسل مردان خوب منقرض نشده است. آنها هنوز بطور وسیع یافت میشوند. نـکتـه ایـن اسـت کـه بـیـاموزیـد یـک مرد شایسته را هم تشخیص دهید و هم بخواهید. سحر یکی از دوستان من میگوید: “چنـدین سال جذب مردانی میشدم که ماموریتشان اذیـت کردن من بود.


از زد و بندهایشان معلوم بود. وقتی میگفتند با من تماس میگیرنـد هیچگاه این کار را انجام نمیدادند، مرتب دروغهای احمقانه به هم میـبافتـند، می گفتند که مرا دوست دارند بعد به سراغ زنان دیگر می رفتـنـد. حـتی یکی از آنهـا می خواست بهترین دوست من را از راه بدر کند.”


 سحر مرتب سرزنش میکـرد کـه رابطه هایش مملو از تقلب و فریبکاری بوده است: هیچ مردی نمی تـواند خـوب و با وفا باشد. تا اینکه او در مراسم عروسی دختر عمویش شرکت کرد. او گفت: “سـامان، داماد عسل، بهترین مرد دنیاست او حـتما عسل را خوشبخت و برای خوشحال کردن او زندگی خواهد کرد.


وقتی برق شیرین و دوست داشتنی چشمان سامان را دیدم، بــا خـودم عهد بستم که روزی با مردی آشنا شوم که همانند گنجینه به من نگاه کند.” سحر وقفه ای در روابط خـود ایـجاد نموده و درباره وسـواس فـکریش نـسبت به مردان بد کمی به تفکر پرداخت.


او میگوید: “پدرم آدمی خوشگذران و به عنـوان یـک شـوهر و یـک پدر سرد و بی مسؤلیت بود. وقتی ۱۰ سال داشتـم مـا را تـرک کـرد. بعد از آن گه گاهی که او را میدیدم، برای جلب توجه او چرخ و فلک مـیرفتم. وقتی برای داشتن دوست پسر بـه انـدازه کـافی بـزرگ شـدم، بصورت مجازی با افرادی ارتباط برقرار می کـردم کـه دارای اخلاقیات پدرم بودند.


زمانیکه به خودم آمدم و فهمیدم که چه کاری دارم انجـام میدهـم، بـا مردانی روبرو شدم که آنچنان هم زرق و برقی و غیر قابل اطمینان نبودند.” امروز سحر نامزد دارد — شخصی هم تیپ سامان. او میگوید: ” نمیتوانم باور کنم که آن هـمه وقـت را با مردانی تلف کردم که همانند یک شیء بی ارزش با من رفتار میـکـردند. امـا ارزش آن را داشت،


 چون فکر میـکنم در نهایت به من آموخت که قدر یک مرد خوب را بطور حقیقی بدانم.”


 ۳)بعد از من تکرار کنید: عشق مترادف با افسار به دست گرفتن نیست. وقتی سارا، یک گرافیست ۲۹ ساله در مجله خانواده، با نامـزد خـود آشـنـا شـد، گـویـی رویایی به حقیقت پیوست. در تصورات سارا او و نامزدش سعید میبایست همه کارها را با هم انجام میدادند.


 سعـیـد ایــده متفاوتی داشت. سارا میگفت: ” تصور میکردم وقتی به هم رسیدیم، سعید بازی بیلیارد دو بار در هفته و نیز بیرون رویهای بعد از کار خـود را با دوستانش کنار خواهد گذاشت. شغل ما وقت آزاد زیادی برایمان باقی نمی گـذاشت. نباید این وقت اندک را تلف دیگران میکردیم.”

 اینکه از شریک زندگی خود بـخواهید ۲۴ سـاعـت روز و ۷ روز هـفـتـه بـا شـما بـاشد واقع گرایانه و منـصـفـانـه نـیـسـت، بـا ایـن وجـود مـانـنـد سـارا بـسیـاری از زنان اگر مردشان نیازهایی داشته باشند (مثلا کارها و یا خلوت های مردانه) که نتوان بوسیله رابـطـه بـه آنها جامع عمل پوشاند، احساس دل شکستگی و ترک شدگی مینمایند.


 سستی و نیازمندی سارا منجر شد به اینکه سعید احساس کند گویی تحـت بازداشت خانگی قرار دارد. و فرقی ندارد که زندان چقدر با شکوه و مـجلل بـاشـد، زنـدانی بالاخره میخواهد خود را رهایی دهد. بین زوجین شکاف و جدایی ایجاد میشود.


شاداب ترین زن و شوهرها برای رشـد یـافتـن به یکدیگر اجازه نفس کشیدن می دهند. هرقدر جدایی زندگی آنها پویاتر باشد (در زمینه های مشاغل، سرگرمی ها، دوستان)، وقتی بهم میرسند مجبور خواهند بود مقدار بیشتری را با یکدیگر تسهیم کنند.

4)مرتکب عهدشکنی عاطفی نشوید.


این حیاتی است که شریک زندگیتان فردی باشد که شما در مورد او با نزاکت و مهربانی رفتار کنید. اگر تمامی جوکهای مورد عـلاقه و داستـانـهای “روزهــای بــد گذشته” خود را برای یکی از دوستان و یا همکاران مرد خود تعریف کنید، وقتی به خانه برمیگـردیـد بـرای شوهرتان چه چیزی باقی خواهد ماند؟ ممکن است عاقلانه به نـظـر نـرسـد،


 امـا وقـت و انرژی هر فردی دارای ارزش و اهمیت ویژه ای است و مـقـدار زیـاد آن در یـک رابـطه باعث تداوم می گردد — و اگـر شما وقت و انرژی خود را با فرد دیگری صرف کنید بطور بالقوه به رابطه خانوادگی خود لطعمه خواهید زد.

 بـدتر آن اسـت کـه تـوسـط بـرقـراری رابطه با یک دوست و یا همکار مرد، اعـتـماد و اطـمیـنـان شـوهرتان را از خود سلـب نـمـوده و بـدیـن ترتیب با بی وفایی او را آزار دهید.


آذر یـک سرآشپز ۳۴ سـالـه میـگوید: “بعد از گذشت ۶ سال از ازدواجمان شوهرم حمید و من شروع بـه فـاصـلـه گـرفـتـن نمودیم. مشکل جدی نداشتیم، اما دیـگر او نـفـر اولی نبود که وقتی اتفاقی خوب یا بد می افتاد برایش تعریف میکرم. این افتخار نصیب رضا، همسایه مان، شده بود.


” آذر هیچگـاه بـا رضـا رابطه جنسی نداشت اما آنها رابطه ای صمیمی را آغاز کرده بودند، مثلا آذر به سعید گفته بود که شوهرش موی مصنوعی بر سرش میگـذارد و سـعـید این موضوع را به عنوان جوک در خانه همسایه دیگرش در کنار باریکیو مـطـرح نـمـود.


 حمیدوقتی شنید بالای سر کباب و مشروب در خانه همسـایـه در مـورد مسـائـل خصوصی او مضحکه می شـود، شـوکـه شـد و احـسـاس کـرد بـه او خیانت شـده.


 او همسرش را به بی وفایی متهم نـمود و نـاگـهان بـزرگـتـرین دعوای ممکن بین زن و شوهر رخ داد. آن دو مسائل را حل و فصل کردند، اما به آذر به بهای گـزافـی یـادآوری شد که ازدواج باید رابطه شماره یک او در زندگیش قلمداد گردد.


 ۵)اگر فکر میکنید که همیشه حق با شماست، در اشتباه هستید.


 وقتی شیرین، یک دختر ۲۹ ساله از شیراز، با نامزد خود علی آشنا شد، خوشحال بــود که با او وجوه مشترک بسیاری دارد. هر دو وکیل بودند، به ورزش شنا، اسکی و شطرنج عشق می ورزیدند. همچنین هر دو سرسـختانه مـغـرور و پـرمـبـاهـات بـودنـد.


شـیـریــن میگوید: “همه چیز علی خوب و کامل بود بجز یک عیب بسیار بزرگ. همیشه فکر میکرد حـق بـا اوسـت و میخواست حرفش را به کرسی بنشاند — خواه این که کدام رستـوران همبرگر بهتری دارد و خـواه کـدامـیـک از مـا بـخاطر دعوای قبلی اول عذرخواهی کرده. آن چیزی که خیلی دیر متوجه شدم این بود که من هم بهمان بدی هستم.


 نمی توانستم قبول کنم که فراموش کرده ام پیغام مهم تلفنیش را بـه او بـدهـم و یـا خـواسـتـه منـتقل شدن او به تهران را باید جدی می گـرفــتم. من دوست داشتم در شیراز بمانم و این کل موضوع بود. او یا باید من را ترجیح میداد یا تهران را.” علی تهران را تـرجیح داد.


اگـر شـمـا و یـا شوهرتان هرگز نـتوانید اشتباه خود را بپذیرید، ممکن است به کامیابیهای کوچکی دست پیدا کنید، اما هـرگز رضـایـت واقعی را بدست نخواهید آورد. معذرت خواهی نشانه ضعف نیست بلکه عشق یعنی گـهــگاهـی مجبور شوید بگویید که متاسفید

بخشیدن را بیاموز

عضویت رایگان در ایران عشق


دو قطره آب که به هم نزدیک شوند، تشکیل یک قطره بزرگتر میدهند...

 

اما دوتکه سنگ هیچگاه با هم یکی نمی شوند !

پس هر چه سخت تر و قالبی تر باشیم،

فهم دیگران برایمان مشکل تر، و در نتیجه

امکان بزرگتر شدنمان نیز کاهش می یابد...

آب در عین نرمی و لطافت در مقایسه با سنگ،

به مراتب سر سخت تر، و در رسیدن به هدف خود

لجوجتر و مصمم تر است.

سنگ، پشت اولین مانع جدی می ایستد.

اما آب... راه خود را به سمت دریا می یابد.

در زندگی، معنای واقعی

سرسختی، استواری و مصمم بودن را،

در دل نرمی و گذشت باید جستجو کرد.

گاهی لازم است کوتاه بیایی...

گاهی نمیتوان بخشید و گذشت...

اما می توان چشمان را بست وعبور کرد

گاهی مجبور می شوی نادیده بگیری...

گاهی نگاهت را به سمت دیگر بدوزی که نبینی....

ولی با آگاهی و شناخت

و آنگاه بخشیدن را خواهی آموخت

 

خدایا تورا شکر میگویم برای اینکه.........؟

داستان

 

 

خدا را شکر که تمام شب صدای خرخر همسرم را می شنوم . این یعنی او زنده و سالم کنار من خوابیده است

 

I am thankful for the husband who snores all night, because

that means he is alive and healthy at home asleep with me

 

________________________________

خدا را شکر که دختر نوجوانم همیشه از شستن ظرفها شاکی است.

این یعنی او در خانه است و در خیابانها پرسه نمی زند

 

I am thankful for my teenage daughter who is complaining about washing dishes,

because that means she is at home not on the streets

 

ادامه مطلب ...

چینی ها لامبورگینی تقلبی هم ساختند! لعنت به این چینی ها

زعفران و فرش از جمله اجناس و کالاهای ایرانی است که هم اکنون توسط چینی ها به صورت تقلبی کپی برداری می شود و حتی گاهی این محصولات وارد ایران نیز شده و در غفلت مسئولان، جای محصولات داخلی را در بازار ایران گرفته اند.
به دنبال شکایت شرکت لامبورگینی، پلیس چین ناچار شد با تولیدکننده اتومبیل های تقلبی برخورد کند.

به گزارش الف، تولیدکنندگان چینی که در دنیا به جعل و مشابه سازی کالاهای سایر کشورها معروف هستند، خودروی گران قیمت لامبورگینی را بطور دست ساز کپی و با قیمت کمی روانه بازار کرده اند.

مدل اصلی تولید شده این اتوموبیل توسط شرکت لامبورگینی و ساخته شده در ایتالیا‍، حدود ۴۵۰ هزار دلار (تقریبا معادل ۵۰۰ میلیون تومان) قیمت دارد. اما نمونه چینی آن تنها با ۱۰۰ هزار دلار عرضه می شود.

شرکت لامبورگینی ایتالیا به تازگی به عنوان یکی از زیرمجموعه های آئودی درآمده که خود نیز زیرمجموعه ای از شرکت آلمانی فولکس واگن است.

این اقدام چینی ها خشم شرکت ایتالیایی را که سازنده اتومبیل های اسپورت است را بر انگیخته بطوریکه ماموران پلیس چین پس از شکایت شرکت ایتالیایی به نمایشگاه مرکزی سازنده لامبورگینی های تقلبی رفتند و یکی از نمونه های تقلبی که بر روی یک شاسی مورب جهت نمایش و عرضه بهتر در محوطه بیرون نمایشگاه نصب شده بود را با استفاده از پتک های سنگین خرد کردند و بقیه اتومبیل های داخل نمایشگاه را نیز مصادره کردند.

 

چینی ها برای محصولات صادراتی ایران هم کپی کاری های متقلبانه انجام داده اند. زعفران و فرش از جمله اجناس و کالاهای ایرانی است که هم اکنون توسط چینی ها به صورت تقلبی کپی برداری می شود و حتی گاهی این محصولات وارد ایران نیز شده و در غفلت مسئولان، جای محصولات داخلی را در بازار ایران گرفته اند.

سال گذشته زعفران تقلبی چینی با قیمت هر کیلوگرم یک میلیون و ۴۰۰ هزار تومان وراد کشور شد در حالی که زعفران تولید داخل حدودا کیلویی ۳میلیون تومان تمام می شود.

اینم فکرکنم اختل.....کرده باشه؟نظر شما همینه؟

دلت میخواست جای این کوچولوی مامانی باشی؟

اقا جان برای ما م م ن و ع ....هستش؟

هفدهمین دوره مسابقات تیراندازی باکمان قهرمانی آسیا و انتخابی المپیک لندن صبح روز پنجشنبه گذشته با حضور نمایندگان 22 کشور آسیایی در سایت آزادی تهران به طور رسمی آغاز شد.

سایت شیعه آنلاین نوشت: اما با وقوع برخی صحنه ها و انجام رفتارهای غیر اخلاقی توسط بازیکنان دختر و پسر که در حاشیه این مسابقات رخ داد، آرزو کردیم که ای کاش مسئولان و متولیان امر نظارت بهتری بر آن می کردند تا چنین مسابقاتی باعث مفسده نمی شد زیرا اکنون آرزو می کنیم که هیچگاه چنین مسابقاتی در جمهوری اسلامی ایران برگزار نمی شد.

گفتنی است در حاشیه این مسابقات یک دختر و پسر قزاقستانی به گونه ای به معاشقه پرداخته اند که باعث جلب توجه همه حاضرین شدند. متأسفانه این اقدام آنان هیچ واکنش و یا برخوری از سوی مسئولان و متولیان امر در بر نداشت.



بازیگر ایرانی که بعد از 42 سال تغییر جنسیت داد‌....؟؟؟

 

http://bornanews.ir/Image/News/2011/10/83658_634550658184877803_l.jpg

 

چهره‌اش برای خیلی‌ها آشناست؛ خیلی‌ها هنوز نقش‌آفرینی‌اش را در فیلم‌های «سربازهای   

 جمعه»، «تیغ‌زن»، «تسویه حساب» و «استشهادی برای خدا» به خاطر دارند. خیلی‌ها هم او را با « آناهیتا» و «سرزمین کهن» به یاد می‌آورند. چهره ارسطو نقطه مشترک این فیلم‌ها و سریال‌هاست؛ چه در روزهایی که فرزانه بود و با هویتی زنانه نقش بازی می‌کرد و چه حالا که سامان است و در قالب یک مرد در فیلم‌ها و سریال‌های مختلف بازی می‌کند.

او یکی از قدیمی‌ترین بازیگران حیطه بازیگری و یکی از مشهورترین ترنسکشوال‌های کشورمان است که بعد از 42 سال تغییر جنسیت داده؛ خودش که می‌گوید: «نه چیزی برای پنهان کردن دارم و نه ترسی از حرف زدن درباره گذشته‌ام» شاهد این ادعا عکس‌های دوران فرزانگی‌اش است که در گوشه و کنار خانه‌اش دیده می‌شوند؛ عکس‌هایی که سامان آنها را دور نینداخته است.

بیشتر از 40 سال از عمرتان را در یک قالب دیگر گذراندید، شما که می‌دانستید به این جنسیت تعلق ندارید چرا این‌قدر دیر اقدام کردید؟

جایگاهم را پیدا نکرده بودم. نمی‌دانستم کجا ایستاده‌ام. شک داشتم که تی‌اس هستم یا نه؟ می‌دانستم یک مشکل اساسی وجود دارد اما باید اطمینان پیدا می‌کردم. از عواقب تغییر جنسیت و تنهایی بعد از آن هم خیلی می‌ترسیدم؛ در اصل، مهم‌ترین مشکلم همین تنهایی بود. من عاشق معاشرت کردن با دیگران هستم و دوست دارم همیشه در خانه‌ام مهمان داشته باشم. می‌ترسیدم بعد از جراحی دیگر کسی من را نپذیرد.

ادامه مطلب ...

مجری خانم با حداقل توقع ساعتی 100هزار تومان

 

 درمقابل پول ویزیت دکترا چیزی نیست؟

 

این روز‌ها در میان آگهی‌های روزنامه‌ها همه نوع تبلیغات به چشم می‌خورد اما برخی از تبلیغات توجه بیشتری را به خود جلب می‌کند.

تبلیغ "مجری خانم، با سابقه کار طولانی جهت اجرای برنامه‌های شما" در بخش آگهی های آماده به کار در یکی از روزنامه‌های معتبر، چاپ صبح منتشر شده است.

خانمی که پشت خط است خود را مجری رادیو و از فعالان دوبله در صدا و سیما معرفی می‌کند و در مورد سابقه اجرایش به خبرنگار برنا می‌گوید: کارم اجرای برنامه‌های مختلف است و دراین زمینه تجربه زیادی دارم.

وی در خصوص هزینه دریافتی برای اجرای یک برنامه چند ساعته می‌گوید: بستگی به نوع برنامه دارد و این که چقدر طول می‌کشد و شامل چه برنامه‌هایی می‌شود. اما معمولا هزینه ساعتی حساب می‌شود و ساعتی 100هزار تومان است.

این مجری خانم درباره رفت و آمد هم ادامه می دهد: معمولا خودم در محل برگزاری برنامه حضور خواهم داشت؛ اما گاهی اوقات که برنامه تا ساعات پایانی شب ادامه پیدا می‌کند، مسوولان برگزاری هزینه آژانس را تامین می‌کنند.

این دوبلور در پایان تاکید می‌کند:کافی است سه روز قبل از مراسم تماس بگیرید و هماهنگ کنید.

اگر ادعای این فرد در خصوص اجرا در رادیو و واحد دوبلاژ صداو سیما صحت داشته باشد به نظر می‌‌رسد که حقوق دریافتی این افراد در قبال کار دوبله و اجرای رادیویی به حدی  است که این افراد هنرمند نیز به جرگه هنرمندان چند شغله پیوسته اند!

برنا

آیا خدا وجود دارد؟

مردی برای اصلاح به آرایشگاه رفت در بین کار گفتگوی جالبی بین آنها در مورد خدا صورت گرفت...

آرایشگر گفت: من باور نمیکنم خدا وجود داشته باشد..

مشتری پرسید: چرا؟

آرایشگر گفت : کافیست به خیابان بروی و ببینی مگر میشود با وجود خدای مهربان این همه مریضی و درد و رنج وجود داشته باشد؟

مشتری چیزی نگفت و از مغازه بیرون رفت. به محض اینکه از آرایشگاه بیرون آمد مردی را در خیابان دید با موهای ژولیده و کثیف با سرعت به آرایشگاه برگشت و به آرایشگر گفت: می دانی به نظر من آرایشگر ها وجود ندارند

مرد آرایشگر با تعجب گفت : چرا این حرف را میزنی؟ من اینجاهستم و همین الان موهای تو را مرتب کردم.

مشتری با اعتراض گفت : پس چرا کسانی مثل آن مرد بیرون از آریشگاه وجود دارند.

آرایشگر گفت : آرایشگر ها وجود دارند فقط مردم به ما مراجعه نمیکنند.

مشتری گفت : دقیقا همین است خدا وجود دارد فقط مردم به او مراجعه نمیکنند. برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد........!!!

داستان ازدواج الاغ با اهو

www.fun.downloadaneh.com | داستان زیبا و پند آموز ازدواج الاغ با آهو  ـ فان دانلودانه

آهو خیلی خوشگل بود . یک روز یک پری سراغش اومد و بهش گفت: آهو جون!دوست داری شوهرت چه جور موجودی باشه؟

 

آهو گفت: یه مرد خونسرد و خشن و زحمتکش.
پری آرزوی آهو رو برآورده کرد و آهو با یک الاغ ازدواج کرد.
شش ماه بعد آهو و الاغ برای طلاق سراغ حاکم جنگل رفتند.
حاکم پرسید : علت طلاق؟
آهو گفت: توافق اخلاقی نداریم, این خیلی خره.
حاکم پرسید:دیگه چی؟
آهو گفت: شوخی سرش نمیشه, تا براش عشوه میام جفتک می اندازه.
حاکم پرسید:دیگه چی؟
آهو گفت: آبروم پیش همه رفته , همه میگن شوهرم حماله.
حاکم پرسید:دیگه چی؟
آهو گفت: مشکل مسکن دارم , خونه ام عین طویله است.
حاکم پرسید:دیگه چی؟
آهو گفت: اعصابم را خورد کرده , هر چی ازش می پرسم مثل خر بهم نگاه می کنه.
حاکم پرسید:دیگه چی؟
آهو گفت: تا بهش یه چیز می گم صداش رو بلند می کنه و عرعر می کنه.
حاکم پرسید:دیگه چی؟
آهو گفت: از من خوشش نمی آد, همه اش میگه لاغر مردنی , تو مثل مانکن ها می مونی.
حاکم رو به الاغ کرد و گفت: آیا همسرت راست میگه؟
الاغ گفت: آره.
حاکم گفت: چرا این کارها رو می کنی ؟
الاغ گفت: واسه اینکه من خرم.
حاکم فکری کرد و گفت: خب خره دیگه چی کارش میشه کرد.

نتیجه گیری اخلاقی: در انتخاب همسر دقت کنید

مگه مجبوری د..ر..و..غ..به این بزرگی بگی؟

خب دست نزن!!
 
15254083749812714511.jpg
 
علی پهلوان، خواننده گروه موسیقی آریان،در کنسرتی که به همراه گروه برای ایرانیان مقیم لندن به منظور جمع آوری کمک برای مردم آفریقا داشتند،در بین اجرا از همه تماشاچیان خواست که سکوت محض برقرار کنند. سپس در حالیکه در سکوت کامل سالن دستهایش را با ریتمی آرام ولی پیوسته به هم می کوفت، برای این که مردم را متوجه عمق فاجعه گرسنگی در آفریقا کند، خطاب به تماشاچیان گفت: « هربار که من دستهام رو به هم می کوبم،  کودکی در افریقا می‌میره »
از ردیف جلوی تماشاچیان، صدایی با لهجه غلیظ ترکی سکوت را شکست: «خب دست نزن پدر سگ! »
 

عشق وفا را باید از اوستا یادگرفت

وفا نکردی و کردم، خطا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم، بُریدی و نبریدم

اگر ز خلق ملامت، و گر ز کرده ندامت
کشیدم از تو کشیدم، شنیدم از تو شنیدم

کی ام، شکوفه اشکی که در هوای تو هر شب
ز چشم ناله شکفتم، به روی شکوه دویدم

مرا نصیب غم آمد، به شادی همه عالم
چرا که از همه عالم، محبت تو گزیدم

چو شمع خنده نکردی، مگر به روز سیاهم
چو بخت جلوه نکردی، مگر ز موی سپیدم

بجز وفا و عنایت، نماند در همه عالم
ندامتی که نبردم، ملامتی که ندیدم

نبود از تو گریزی چنین که بار غم دل
ز دست شکوه گرفتم، بدوش ناله کشیدم

جوانی ام به سمند شتاب می شد و از پی
چو گرد در قدم او، دویدم و نرسیدم

به روی بخت ز دیده، ز چهر عمر به گردون
گهی چو اشک نشستم، گهی چو رنگ پریدم

وفا نکردی و کردم، بسر نبردی و بردم
ثبات عهد مرا دیدی ای فروغ امیدم؟
ولی داستان عشق و خیانتی که باعث سروده شدن این شعر شد به گوش کمتر کسی رسیده
گروه الهه موفقیت
مهرداد اوستا در جوانی عاشق دختری شده و قرار ازدواج می گذارند. دختر جوان به دلیل رفت و آمد هایی که به دربار شاه داشته ، پس از مدتی مورد توجه شاه قرار گرفته و شاه به او پیشنهاد ازدواج می دهد.
دوستان نزدیک اوستا که از این جریان باخبر می شوند، به هر نحوی که اوستا متوجه خیانت نامزدش نشود سعی می کنند عقیده ی او را در ادامه ی ارتباط با نامزدش تغییر دهند. ولی اوستا به هیچ وجه حاضر به بر هم زدن نامزدی و قول خود نمی شود . تا اینکه یک روز مهرداد اوستا به همراه دوستانش ، نامزد خود را در لباسی که هدیه ای از اوستا بوده ، در حال سوار شدن بر خودروی مخصوص دربار می بیند...

مهرداد اوستا ماه ها دچار افسردگی شده و تبدیل به انسانی ساکت و کم حرف می شود. سالها بعد از پیروزی انقلاب ، وقتی شاه از دنیا می رود فرح یا نامزد اوستا به فرانسه ..

در همان روزها ، نامزد اوستا به یاد عشق دیرین خود افتاده و دچار عذاب وجدان می شود. و در نامه ای از مهرداد اوستا می خواهد که او را ببخشد. اوستا نیز در پاسخ نامه ی او تنها این شعر را می سراید

واقعا شهر هرت کجاست؟

واقعا شهر هرت کجاست؟

 
 
- شهر هرت جایی است که رنگهای رنگین کمان مکروهند و رنگ سیاه مستحب.

 
- شهر هرت جایی است که اول ازدواج می کنند بعد همدیگر  رو می شناسن.
 
- شهر هرت جایی است که بهشتش زیر پای مادرانی است که حقی از زندگی و فرزند و همسر ندارند..
 
- شهر هرت جایی است که درختها علل اصلی ترافیک اند و بریده می شوند تا ماشینها راحت تر برانند.
 
- شهر هرت جایی است که کودکان زاده می شوند تا عقده های پدرها و مادرهاشان را درمان کنند.
 
- شهر هرت جایی است که شوهر ها انگشتر الماس برای زنانشان می خرند اما حوصله 5 دقیقه قدم زدن را با همسران ندارند.
  
- شهر هرت جایی است که با میلیاردها پول بعد از ماهها فقط می توان برای مردم مصیبت دیده، چند چادر برپا کرد.
 
- شهر هرت جایی است که خنده نشان از جلف بودن را دارد.
 
- شهر هرت جایی است که مردم سوار تاکسی می شن زود برسن سر کار تا کار کنن وپول تاکسیشونو در بیارن.
 
- شهر هرت جاییه که نصف مردمش زیر خط فقرن اما سریال های تلویزیونی رو توی کاخها می سازن.
 
- شهر هرت جایی است که گریه محترم و خنده محکومه.
 
- شهر هرت جایی است که وطن هرگز مفهومی نداره و باعث ننگه پس میرویم  ترکیه و دوبی و اروپا و آمریکا و ........ را آباد میکنیم.. 
 
- شهر هرت جایی است که هرگز آنچه را بلدی نباید به دیگری بیاموزی.
 
- شهر هرت جایی است که وقتی می ری مدرسه کیفتو می گردن مبادا آینه داشته باشی.
 
- شهر هرت جایی است که دوست داشتن و دوست داشته شدن احمقانه، ابلهانه و ... است.
 
- شهر هرت جایی است که توی فرودگاه برادر و پدرتو می تونی ببوسی اما همسرتو نه ....
 
- شهر هرت جایی است که وقتی از دختر می پرسن می خوای با این آقا زندگی کنی می گه: نمی دونم هر چی بابام بگه.
 
- شهر هرت جایی است که وقتی می خوای ازدواج کنی 500 نفر رو دعوت می کنی و شام میدی تا برن و از بدی و زشتی و نفهمی و بی کلاسی تو کلی حرف بزنن..
  
- شهر هرت جایی است که مردمش پولشان را توی چاه میریزن و دعا میکنن که خدا آنها را از فقر نجات بده...
 
- شهر هرت جایی است که به بعضی از بیسوادها میگن پروفسور.
   
- شهر هرت جایی است که در آن دلال و دزد به مهندس و دکتر فخر میفروشند.
 
- شهر هرت جایی است که مردگان مقدسند و از زنده ها محترمترند.
شهر هرت جایی است که ...........
 
   خدایا این شهر چقدر به نظرم آشناست


ورزشهای مفید ولی ساده و بی هزینه

 

نمی دنم قسم حضرت عباس رو باور کنم 

 

یا دم خروس رو 

 

شایدمیگی یارو قاطیه خیر اینطور نیست؟  در صفحه سایت منظورم 

 

نوشته سومی رو بخونید 

 

 که در باره دوچرخه سواری چی گفتن؟؟؟؟؟؟ 

 

ورزشهای مفید ولی ساده و بی هزینه
در این مقاله هشت ورزشی را که در عین ساده بودن ولی بسیار مفید هستند را معرفی می کنیم .

اولین ورزش : دوچرخه سواری است .

دوچرخه سواری یک ورزش ساده و کم هزینه است و نیازی به پرداخت شهریه و رفتن به  سالن های ورزشی ندارد . شما می توانید هر روز صبح یا بعد از ظهر دوچرخه سوار شوید و به سمت یک پارک برانید .

دوچرخه  برای فعالیت های قلبی- عروقی و عضلانی بسیار توصیه می شود . پدال های دوچرخه را که برای حرکت به چرخش در می آورید باعث می شوند که قدرت پا و زانوی شما قوی شود . بسیاری از افراد معتقدند که با دوچرخه سواری دچار زانو درد می شوند اما باید بدانید که درد زانو در دوچرخه‌سواری ممکن است ناشی از پایین بودن بیش از حد یا جلو بودن بیش از حد زین یا با شدت بیش از حد رکاب زدن در یک دنده معین دوچرخه باشد که باعث می‌شود هنگام رکاب زدن روی زانو فشار
بیاید.دومین ورزش : پیاده روی
پیاده روی باعث استقامت و افزایش نیروی بدنی شما می شود .شاید بعد از چند روز که پیاد روی انجام بدهید احساس خستگی کنید و دیگر تمایلی به ادامه دادن نداشته باشید ، توصیه میکنیم که با یک شخص دیگری که با او هم کلام هستید به پیاده روی بروید . زیرا ورزش دو نفره شما را برای ادامه این کار ترغیب می کند .

به هنگام پیاده روی برای اینکه انگیزه بیشتری داشته باشید ، آهنگ گوش کنید ، یا اینکه رادیویی را همراه خود ببرید که سرگرم صحبت های و موزیک ها شوید تا  متوجه گذر زمان و خستگی جسمی تان نشوید . پیاده روی فعالیت بسیار مفیدی است و نه تنها عضلات را تقویت می‌کند بلکه برای مهمترین عضله بدن یعنی قلب نیز مفید است.

 
سومین ورزش : یوگا
یوگا ورزشی مفید برای بدن شماست . یوگا علاوه بر اینکه بر جسم شما تاثیر دارد ، ذهن تان را نیز درگیر می کند .
شما می توانید خودتان به تنهایی و بدون اینکه به کلاس های یوگا مراجعه کنید از سی دی های آموزشی یوگا استفاده کنید یا اینکه عمل ریلکسشن را خودتان در منزل انجام بدهید .
به یک گوشه دنج و آرام ، بی سرو صدای منزلتان بروید ، به هیچ چیزی فکر نکنید  و سعی کنید آرامش خود را با افکار مثبت دو چندان کنید . خیلی‌ها به دلایلی نمی‌توانند در تابستان استخر بروند؛مثلا به این دلیل که اندام متناسبی ندارند یا بدن‌شان منعطف نیست یا چیزهای دیگری از این قبیل.این‌جور دلایل می‌تواند بهانه‌ای برای شرکت نکردن در بسیاری ورزش‌های دیگر نیز باشد.یوگا یکی از تمریناتی است که می‌تواند یکی از این بهانه‌ها را از شما بگیرد؛یوگا روشی برای افزایش انعطاف‌پذیری بدن شماست.چهارمین ورزش : پینگ پنگ
در حال حاضر اکثر پارک ها در شهرهای مختلف یک میز پینگ پنگ دارند ، شما می توانید راکت های این ورزش را تهیه کنید و هر زمانی که اراده کردید و تمایل داشتید به ورزش پینگ پنگ بپردازید .
پنجمین ورزش : کوه نوردی است
در هفته یک بار به کوه بروید ، برنامه هفتگی خود را طوری ترتیب دهید که برنامه کوه رفتن حتما در آن قرار داشته باشد . کوهنوردی باعث می شود که شما علاوه بر تمرکز مغزی ، فعالیت بدنی مناسبی نیز داشته باشید . کوهنوردی هم جزو ورزش هایی است که اگر با یک همراه دنبال شود بسیار دلچسب و دنباله دار خواهد بود . ششمین ورزش : انجام حرکات ایروبیک
شما می توانید درهفته سه بار به کلاس های ورزشی ایروبیک بروید . ایروبیک بسیار برای خانم ها توصیه می شود زیرا حرکاتی که در این ورزش انجام می شود ، تمام نقاط بدن شما را درگیر می کند .
اگر هزینه ورزش ایروبیک و اینکه ماهیانه یک مبلغی را پرداخت کنید برای شما زیاد است ، پیش نهاد مناسب تری برای شما داریم :
از سی دی های آموزشی ایروبیک استفاده کنید . این سی دی ها را هر روز یا
یک روز در میان  داخل دستگاه سی دی تان قرار دهید و از یک موزیک هم برای ایجاد انگیزه می توانید استفاده کنید بدون اینکه از خانه خارج شوید و یا اینکه هزینه زیادی را پرداخت کرده باشید . هفتمین ورزش : طناب زدن
طناب نیز ، یکی دیگر از ورزش های ساده و مفید برای بانوان است . البته نباید به مدت زیاد از طناب استفاده کنید توصیه می شود طناب زدن را با یکی دیگر از ورزش های بالا به طور متوالی ادامه دهید . زیرا طناب زدن در دراز مدت  ، باعث افتادگی رحم در خانم ها می شود پس این ورزش را نباید به مدت طولانی و هر روز انجام دهید بخصوص خانم های جوان و خانم هایی که مشکلات زنانه مانند افتادگی رحم و ... دارند زیرا طناب زدن این بیماریها را تشدید می کند .
هشتمین ورزش : ورزش تای چی
ورزش تای چی ، ورزشی نو و تازه است و کمتر دیده می شود که شخصی اسم این ورزش را شنیده باشد . تای‌چی چوان که ترجمه تحت‌اللفظی آن «مشت برتر نهایی» است، یک هنر رزمی چینی است که هم برای تمرین دفاع شخصی و هم برای مزایای سلامت آن انجام می‌شود. بسته به هدف مورد نظر از انجام آن، شکل‌‌‌های متفاوتی از آن، چه سنتی و چه مدرن تعلیم داده می‌شود.برای انجام این حرکات، نیاز به یک محل آرام با مساحتی حدود نیم متر مربع دارید. تای‌چی را می‌توانید با پای برهنه یا با پوشیدن کفش‌‌های پهن و انعطاف‌پذیر انجام دهید. کفش‌‌های راحت و شل یا قابل‌انعطاف مناسب‌تر هستند.
 

۳۰۰۰میلیارد تومان چندبچه یتیم را زندگیوچند بیکار را مشغول میکند

محله مسکونی بریدل پث واقع در شهر (با نام قبلی) نورث یورک (North York) ، که در حال حاضر قسمتی از شهر تورنتو، واقع در انتاریو کانادا است،این محله با عمارت های میلیون دلاری خود که در ابعاد 8 الی 16 هزار متر مربع هستند شناخته می شود. بریدل پث را معمولا با نام «راسته میلیونرها» می شناسند و بهترین منطقه کانادا به لحاظ درآمد خانوار و ارزش ملک های مسکونی است. قیمت خانه در این محله بسته به مکان و بنای خانه متفاوت است، اما بسیاری از خانه ها در قیمت چند میلیون دلاری به فروش می رسند. بریدل پث در سال 1930 به عنوان محله کاملا متمایز بنا نهاده شد.

به نوشته هفته نامه آسمان بریدل پث به عنوان یکی از 3 محله ثروتمند کانادا، محله ای برای بهره بردن از تزیینات لوکس زندگی برای صاحبان بناها بوده است. به لحاظ معماری، بریدل پث گستره متنوعی را در خود جای داده است که بیشتر مربوط به سبک های غالب در بین سال های 1930تا 1960 است. همچنین دراین محله خانه های لوکس با تمام امکانات وجود دارد که ابهت خاصی به این محله داده است.


خاوری با چه کسانی بچه محل است؟

به نوشته هفته نامه آسمان، بریدل پث مکان زندگی بسیاری از تجار، هنرمندان و ژورنالیست های مهم بوده است. شخصیت تلویریونی مهم کانادا موسی نایمر (Moses Znaimer) در مصاحبه هایی محل سکونت خود را بریدل پث اعلام کرده است. همچنین رابرت هرجاوک (Robert Herjavec)، بازرگان بزرگ دنیای کامپیوتر و کانارد بلک (Conard Black) ژورنالیست میلیونر و جنجالی کانادایی نیز در این محله عمارت هایی دارند. بلک که در سال 1944 از پدر و مادری کانادایی متولد شده است، عضو خانه اشرافیت انگلستان، مورخ، روزنامه نگار و صاحب انتشارات است که زمانی جز 3 روزنامه نگار ثروتمند دنیا بوده است. دارایی بلک در سال 2007 معادل 400 میلیون دلار تخمین زده شده است. همچنین سلین دیون (Celine Dion)، از خواننده های معروف و جهانی (خواننده ترانه معروف فیلم تایتانیک) و پرینس (Prince)، هنرمند به نام موسیقی راک نیز در بریدل پث عمارت هایی را به نام خود ثبت کرده اند.

منزل محمودرضا خاوری در پلاک 26 بلوار سانکرست (Suncrest) در نوار پایینی محله بریدل پث قرار دارد. تصویر زیر از سایت www.maps.google.com برداشته شده اند که نمایانگر بنایی است که خبرها آدرسش را به عنوان آدرسی که خاوری در آن سکونت می کند گزارش کرده اند.


تکراری ولی خواندنش بد نیست؟؟؟

گروه همراه رئیس جمهور ایران در سفر 3روزه وی به نیویورک در 2طبقه از هتل وارویک نیویورک واقع در خیابان 54 این شهر مستقر شده بودند. هزینه هرشب اقامت هر اتاق2 تخته از این هتل 4ستاره در ماه سپتامبر، از حدود 400 تا 700دلار اعلام شده است.
رئیس جمهوری ایران در سفر اخیر خود به مقر سازمان ملل در نیویورک، گروهی صد نفره شامل وزرا، مشاوران، دیپلماتها، محافظان، مترجمان، خبرنگاران و تعدادی از اعضای خانواده خود را همراه برده است.
 
به گزارش الف، در فهرست اسامی همراهان رئیس جمهور برای به سفر نیویورک که برایشان درخواست ویزا شده، این اسامی وجود دارند:
 
خانم فراحی شاندیز (همسر رئیس جمهور)
آقای مهدی احمدی نژاد (پسر رئیس جمهور)
خانم طیبه رحیم مشایی (عروس رئیس جمهور)
خانم فاطمه احمدی نژاد (دختر رئیس جمهور)
آقای مهدی خورشیدی (داماد رئیس جمهور)
دختر مهدی خورشیدی و فاطمه احمدی نژاد (نوه رئیس جمهور)
 
علاوه بر احمدی نژاد، خانواده برخی از نزدیکان وی نیز در سفر نیویورک حضور داشته اند از جمله:
خانم ذبیحیان لنگرودی همسر آقای رحیم مشائی، خانم طیبه ترکستانی همسر آقای بقائی، آقای امیر رضا بقایی فرزند معاون رئیس حمهور، خانم راد همسر وزیر امورخارجه
 
قبلا اعلام شده بود مهدی خورشیدی و مهدی احمدی نژاد در نهاد ریاست جمهوری کار می کنند.
 
گروه همراه رئیس جمهور ایران در سفر 3روزه وی به نیویورک در 2طبقه از هتل وارویک نیویورک واقع در خیابان 54 این شهر مستقر شده بودند. هزینه هرشب اقامت هر اتاق2 تخته از این هتل 4ستاره در ماه سپتامبر، از حدود 400 تا 700دلار اعلام شده است.
 
پیش از این در جریان حج تمتع سال1387 نیز نام فرزندان مشایی و احمدی نژاد که بدون نوبت در کاروان ویژه وزارت خارجه به حج مشرف شدند، منتشر شد و مورد اعتراض عدالتخواهان قرار گرفت اما دفتر رئیس جمهور و خود آقای احمدی نژاد در باره این موضوع سکوت اختیار کردند.
 
خبرنگار الف قبل از انتشار این خبر، بطور شفاهی و کتبی دلایل و توجیهات حضور فرزندان و عروس و داماد و نوه رئیس جمهور را در سفر آمریکا و هزینه های این سفر را جویا شد اما روابط عمومی ریاست جمهوری به این نامه جوابی نداده است. نامه تاکنون بدون پاسخ مانده خبرنگار الف چنین بوده است:

 
 
با توجه به سابقه ساده زیستی آقای احمدی نژاد و حساسیتی که رئیس جمهور اسلامی ایران برای حفظ بیت المال باید داشته باشند، انتظار می رود آقای احمدی نژاد و نهاد ریاست جمهوری توجیه قانع کننده ای درباره حضور اعضای خانواده رئیس جمهور در این سفر خارجی ارائه کنند.


تکذیب:


مرکز ارتباطات، اطلاعات و تبلیغات دفتر رییس جمهور چهارشنبه شب انتشار اخبار نادرست در خصوص سفر رییس جمهور به نیویورک را تکذیب کرد.
 
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، این مرکز با اظهار تاسف از اخباری که طی روزهای اخیر برخی سایت های خبری اقدام به انتشار خبری نادرست مبنی بر 'همراهی دختر، داماد و نوه دکتر احمدی نژاد' در سفر کاری رییس جمهور محترم به آمریکا نموده اند که این خبر به هیچ وجه صحت نداشته و تکذیب می شود.

مرکز ارتباطات، اطلاعات و تبلیغات ریاست جمهوری تمامی رسانه ها را به رعایت اخلاق رسانه ای دعوت می نماید.

خانه 4 میلیاردی خاوری در تورنتو

روزنامه انگلیسی گلوب اند میل با اشاره به خودداری مدیرعامل سابق بانک ملی از بازگشت به ایران نوشت وی کانادایی و دارای منزلی با قیمت حدود 4 میلیارد تومانی در تورنتو است.

به گزارش فارس، روزنامه انگلیسی گلوب اند میل با اشاره به اخبار منتشر شده در مورد عدم بازگشت مدیرعامل سابق بانک ملی به ایران نوشت وی دارای تابعیت کانادایی است.

بر اساس این گزارش محمد رضا خاوری که مدیریت بزرگترین بانک اسلامی جهان و یکی از بزرگترین بانک های ایران را عهده دار بوده است دارای تابعیت دوگانه ایرانی کانادایی است.
 
 

وی که برای سفری کاری به لندن سفر کرده بود از بازگشت به ایران خودداری کرده و از آن جا با پروازی به فرانکفورت آلمان و از فرانکفورت به مقصد تورنتو پرواز کرده است.

بانک ملی ایران نقش مهمی در زمینه اختلاس موسوم به 3 هزار میلیارد تومانی داشته است و در عین حال تاکنون اتهام مستقیمی علیه خاوری، مدیرعامل وقت این بانک مطرح نشده است.

بر اساس این گزارش خانواده خاوری در کانادا زندگی می کند و اسناد مربوط به ثبت اسناد در کانادا نشان می دهد وی دارای منزلی به نام خود در تورنتو است. این خانه به مبلغ 2.925 میلیون دلار معادل 3.8 میلیارد تومان در 30 جولای 2007 خریداری شده است.

خبرنگار گلوب اند میل به این خانه مراجعه کرده و زنی که در را بازکرده از پاسخ دادن به پرسش های وی خودداری نموده است.

دولت کانادا نیز تاکنون از اظهارنظر در مورد حضور یا عدم حضور خاوری در کانادا خودداری کرده است. این کشور قرارداد استرداد مجرمان را با ایران امضا نکرده است.