ای عاشقان ای عاشقان پیمانه را گم کرده ام..........در کنج ویران مانده ام . خمخانه را گم کرده ام ......حضرت مولانا
ای عاشقان ای عاشقان پیمانه را گم کرده ام..........در کنج ویران مانده ام . خمخانه را گم کرده ام ......حضرت مولانا

ای عاشقان ای عاشقان پیمانه را گم کرده ام..........در کنج ویران مانده ام . خمخانه را گم کرده ام ......حضرت مولانا

ګر بر سر نفس خود امیری مردی ګر بر دګران خورده نګیری مردی

 
پوریای ولی ګفت که صیدم به کمند است  
 
از همت داود نبی بخت بلند است 
 
افتادګی اموز اګر طالب فیضی  
 
هرګز نخورد اب زمینی که بلند است 
 
 
۷۰۰سال پیش ولی حالا این .........؟؟؟؟؟ 
 
 

 







نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد