اى که خم شد ز غمِ مرگِ برادر کمرت داغِ دامادِ رشیدت زده بر دل شررت
کشته گشتند جوانان عزیزت به برت اى شهیدى که لبِ تشنه بریدند سرت
لاله سان سوخت ز داغِ علی اکبر جگرت
تا کشیدى ز غم و درد به سر ، ساغر را خوشدل از خویش نمودى به جهان داور را
گو تو اى بادِ صبا ، آن شهِ بی یاور را تشنه لب هیچ مسلمان نکُشد کافر را
تو چه کردى که لبِ تشنه بریدند سرت ؟
در شبِ قتلِ تو هر کس که ز تو عهد گسیخت صرصرآسا ز برت جانب دوزخ بگریخت
خاکِ خذلان به سرِ خویش به زارى مى بیخت بر لبِ خشکِ تو آبی پسرِ سعد نریخت
با وجودى که بود ساقیِ کوثر پدرت
ای به خورشیدِ رخت خلقِ جهان چون حربا وى گلِ باغِ نبى ، خامسِ بر آلِ عبا
مادرت فاطمه کو تا نگرد بر غربا ؟ خبرِ قتلِ حسین را ببر اى بادِ صبا
به سرِ تربت زهرا ، اگر افتد گذرت
عرضه کن: صرصرِ کین سوخت ز تو یک گلزار گشت در کرببلا نوگلِ گلزارِ تو خوار
روزِ زینب بنگر ، گشته ز غم چون شبِ تار بگو اى بانویِ جنت ، سرى از غرفه بر آر
غرقه در لجه یِ خون بین رخِ شمس و قمرت
به صفِ کرببلا کن نظر از رویِ صواب بر لبِ آب نگر تشنه ، همه پیر و شباب
دلِ «ناهیدى» ازین غصه و غم گشته کباب بنمائى همه از چشمه یِ کوثر سیراب
دخترانت همه بی معجر و بی سر پسرت
سوره ی مبارکه مریم : آیه 1
کهیعص(1)
کهیعص (1)
از سعد بن عبدالله روایت شده است که حضرت قائم علیه السلام درباره تأویل « کهیعص » پرسیدم.
حضرت فرمود: این حروف از خبرهای غیبی است که خداوند بنده اش زکریا را بر آن آگاه ساخت. آن گاه داستان آن را برای محمد صلی الله و علیه و آله و سلم بیان کرده است، و داستان آن از این قرار است که زکریا از پروردگارش درخواست نمود که وی را بر نامهای پنج تن « پیامبر و اهل بیتش » آگاه سازد پس جبرئیل بر او فرود آمد و نام پنج تن را بر وی تعلیم داد.
زکریا هرگاه یاد و ذکری از محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام می کرد، ناراحتی و اندوهش برطرف می شد و هرگاه متذکر نام حسین علیه السلام می شد اشک چشمانش را می گرفت و نفسش به شماره می افتاد.
روزی گفت: خدایا، چرا هرگاه چهار تن از آنها را یاد می کنم به وسیله نامهایشان از اندوه تسلای خاطر می یابم و هرگاه حسین را یاد می کنم اشک در چشمانم حلقه می زند و آه از دلم بلند می شود؟
خدای تبارک و تعالی وی را از داستان کربلا آگاه ساخت و فرمود: « کهیعص » پس: « کاف » نشان کربلاست و « ها » نشان هلاکت عترت پاک او و « یا » نشان یزید، کسی که در حق حسین ظلم کرد و « عین » نشان عطش است و « صاد » نشان صبر حسین علیه السلام است.
منابع
بحارالانوار، ج 44، ص 223، حدیث 1 - احتجاح، ص 239.
« بسم الله الرحمن الرحیم ...؛ این وصیت حسینبیعلی است به برادرش محمد حنفیه. حسین گواهی میدهد به توحید و یگانگی خداوند و این که برای خدا شریکی نیست و محمد (ص) بنده و فرستاده اوست و آئین حق ( اسلام ) را از سوی خدا ( برای جهانیان ) آورده است و شهادت میدهد که بهشت و دوزخ حق است و روز جزا بدون شک به وقوع خواهد پیوست و خداوند همه انسانها را در چنین روزی زنده خواهد نمود. »
امام در وصیت نامهاش پس از بیان عقیده خویش درباره توحید و نبوت و معاد، هدف خود را از این سفر این چنین بیان نمود:
« من نه از روی خودخواهی و یا برای خوشگذرانی و نه برای فساد و ستمگری از شهر خود بیرون آمدم؛ بلکه هدف من از این سفر، امر به معروف و نهی از منکر و خواستهام از این حرکت، اصلاح مفاسد امت و احیای سنت و قانون جدّم، رسول خدا (ص) و راه و رسم پدرم، علیبنابیطالب (ع) است. پس هر کس این حقیقت را از من بپذیرد ( و از من پیروی کند ) راه خدا را پذیرفته است و هر کس رد کند ( و از من پیروی نکند ) من با صبر و استقامت ( راه خود را ) را در پیش خواهم گرفت تا خداوند در میان من و بنیامیه حکم کند که او بهترین حاکم است.
و برادر ! این است وصیت من به تو و توفیق از طرف خداست. بر او توکل میکنم و برگشتم به سوی اوست. »
منبع: بحارالانوار، 44/329
دردهای زینب (س) - شام عاشورا
در شب عاشورا، تنها در خیمه نشسته و شمشیرش را اصلاح و بر خود مرثیه میخواند و به زمانه خطاب مینماید و اشعاری میسراید که مضمونش این است: «ای زمانه! اف بر تو باد! چه قدر مردمان صالح و متقی و دوستان باوفا را به کشتن دادی، و به دل از ایشان قناعت ننمودی! عاقبت امور به سوی خداوند خواهد بود، و هرچه صاحب نفسی به راه من خواهد رفت؛ یعنی راه موت»
حضرت سجاد میفرماید: «پدرم، این اشعار را چند مرتبه تکرار کرد و وقتی مقصودش را دانستم، گریه گلویم را گرفت، ولی خود را نگه داشتم، و دانستم که بلانازل خواهد شد. اما عمهام زینب چون این ابیات را شنید، طاقت نیاورد و بیاختیار برجست، و سر و پا برهنه نزد برادر آمد، و صدا زد: «ای کاش مرده بودم برادر! امروز پدر و مادر مردند، ای جانشین گذشتگان و پناه بازماندگان!»
حضرت نظری به او نمود و فرمود: «ای خواهر! تحمل تو را شیطان نبرد.» و اشک از چشمش سرازیر شد. زینب از شدت غصّه، بیهوش گردید. حضرت برخاست و آب به صورت خواهرش ریخت و او را به هوش آورد و فرمود: «ای خواهر! از خدا بترس و صبر را پیشه گیر. بدان که تمام اهل زمین خواهند مرد واهل آسمان ها باقی نخواهند ماند، به جز خدا ، که تمام موجودات را به قدرت خود خلق نموده است. پدر و مادرم و برادرم، بهترین اهل زمین بودند، بلکه پیغمبر خدا (ص) از دنیا رفت و هر مسلمی را به او تأسی است. ای خواهر! تو را به خدا قسم میدهم که جامة خود را پاره منمایی و صورت مخراشی و واویلا مگویی.» پس او را آورد و به نزد خود نشانید.
شام عشق
عقیلة بنی هاشم میفرماید: «در شب عاشورا، دیدم برادرم از خیمه بیرون آمده وخارهای بیابان را با غلاف شمشیر از جای میکند. جلو رفتم و سؤال کردم: چرا چنین میکنی؟ فرمود: میدانم فردا اطفال من باید روی این خارها با پای برهنه، راه بروند.»
حسین وعاشورا
یا حسین(ع) تو از کربلا آغاز نشدی و عاشورا روز ولادت تو نبود. تو در کربلا خاتمه نیافتی و عاشورا روز پایان زندگیت نبود. تو نه مثل همهای و کربلایت نه مثل همهی زمینها و عاشورایت نه مثل همهی روزها که «لا یوم کیومک یا اباعبدالله».خدا خواست تا تو صدای او باشی و حنجرهات حنجرهای که او در آن همیشه جاری است. خدا خواست تا خود را در یک جلوه به انسان نشان دهد و تو را نشان داد و کربلایت را و عاشورایت را.خدا خواست تا تو از آدم تا خاتم و از علی(ع) تا مهدی(عج) تا آخرالزمان و تا قیامت حضور داشته باشی و مگر نه اینکه ذکر نامت فرشتگان را هنگام خلقت محزون کرد و اشک آدم را درآورد و نوح راا ندوهگین نمود و کشتی نجاتش شد و دست بر سرِ همهی انبیاء کشید تا واسطهای برای تقرب به محبوب باشد. مگر پیامبر پیش از تولد تو را نستود و هنگام ولادت جان به قربانت نکرد و سوگوار و مرثیهخوان تو نشد؟ چه زیباست حکایت تو و پیامبر آنگاه که میآمد و تو را در آغوش میگرفت و بوسه بارانت می کرد و میگریست، پیشانیات را میبوسید و گریه میکرد، لب و دهانت را میبوسید و گریه میگرد، گودی گردنت را میبوسید و گریه میکرد و پیراهنت را میگشود و روی دلت را میبوسید و گریه میکرد و میفرمود: جای شمشیرها را میبوسم.
یا حسین(ع) تو در کربلا پایان نیافتی، کربلا آغاز انتشار تو بود.کبوتران، بال از خون تو رنگین کردند و هم قسم شدند تا پیام تو را به چهار سوی جهان برسانند. از این است که تو پس از قرنها هنوز زندهای و هر روز بر عاشقان و شیفتگانت افزودهتر میشود.وهنوز و همیشه قلبهای صاف و زلال در تسخیر نام زیبا و سحرآمیز تواند و چشمهای پاک و مصفا اشکریز مصیبتهایت.
یا حسین(ع)،تو در کربلا تمام نشدی، خدا نخواست که تمام شوی و خدا آنچه را بخواهد خواهد شد.تو و کربلایت زیباترین و چشمنوازترین تابلوی تاریخ هستید و چه زیبا خواهرت زینب، راوی این تابلوی خدایی شد و فرمود: «مارأیت الّا جمیلا» من در کربلا جز زیبایی ندیدم. درست مثل تو که درهنگامهی پرپرشدن اصغر برروی دستانت خون گلویش رابه آسمان پرتاب کردی وسرودی: هَوَّنَ عَلَیَّ مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللَّهِ چقدرآسان است آنجه برمن می گذردوقتی پیش چشم خداست. خدایا قطره ای ازاین نگاه زیبا وزیبانگررا به ماببخش تا دربرابرمشکلات ومصیبت ها برای کسب رضایت توصبور باشیم وشکرگذار.آمین
حـاجــیان جمـعنـد دور هـــم، همه پـس کجا رفته حسیـــن فاطمه
حـاجــیان رفتنـــد یک ســــر در منا پـس چـــــرا او رفته سوی کربلا
او به جای موی سر، سر می دهد قاسم و عباس و اکبـر می دهد
سعی حج او صفـــــا با خنجر است مروه اش قبر علی اصغـر اسـت
یا ابوالفضل علیه السلام
ادرکنی ادرکنی ادرکنی
باز هم بارش باران غزل های دلم
باز هم دلشدگان وای دلم وای دلم
دل به دریا زدنش را به تما شا بشوید
آنکه طوفان زده بر ساحل دریای دلم
مشک بر دوش ره علقمه در پیش گرفت
وه چه زیبا شده بود حضرت سقای دلم
ناگهان ناله ای مجروح برامد که اخا
بنگر مادرت اینجاست ، زهرای دلم
و سراسیمه به دنبال صدا رفت حسین
رفت و برگشت ولی خم شده آقای دلم
خبری آمده از او خبری نیست دگر
و کسی داد زد ای وای عمو وای دلم
با همین گریه نوشته میان روضه
علقمه آمده ام لیک با پای دلم
تاسوعای حسینی بر شیعیان تسلیت باد
روز نهم ماه محرم که معروف به تاسوعا است، آخرین روزی بود که امام حسین (ع) و یارانش شبانگاه آن را درک کرده بودند و این روز به شب عاشورا پیوند خورد. بدین جهت در نزد مسلمانان و محبان اهل بیت علیهم السلام از اهمیت بالایی برخوردار است . مسلمانان تاریخ ساز ایران اسلامی همچون بسیاری از مسلمانان سراسر گیتی، این روز را منتسب به حضرت ابوالفضل العباس (ع) می دانند و آنرا همچون روز عاشورا گرامی داشته و به سوگواری می پردازند.
تاسوعا بزرگداشت شهادت اسوه ایثار و ادب و دلاوری و وفا حضرت ابوالفضل العباس (ع) است . آن سردار فداکار با لبی تشنه و جگری سوخته، پا به فرات گذاشت، امّا جوانمردی و وفایش نگذاشت که او آب بنوشد و امام و اهل بیت و کودکان ، تشنه کام باشند. لب تشنه از فرات بیرون آمد تا آب را به کودکان برساند.
خود از آب ننوشید و فرات را تشنه لبهای خویش نهاد و برگشت و دستِ عطش فرات، دیگر هرگز به دامن وفای عباس نرسید. این ایثار را کجا می توان یافت و این همه فداکاری مگر در واژه می گنجد و با کلام قابل بیان است؟
در زمان شاه صفوى سفیرى (که در علوم ریاضیه و نجوم مهارتى تمام داشت و گه گاهى هم از ضمایر و اسرار و اخبار غیبیه مى گفت ) از طرف دولت استعمارگر فرنگ به ایران آمد در آن زمان پایتخت ایران اصفهان بود وارد اصفهان شد تا که تحقیقى درباره ملت و اسلام کند و دلیلى براى آن پیدا نماید.
سلطان وقتى او را دید و از خیالاتش آگاهى پیدا کرد تمام علماى شهر اصفهان را براى ساکت کردن و محکوم کردن آن شخص خارجى دعوت نمود، که از جمله آنها مرحوم آخوند ملامحسن فیض کاشانى ( رضوان الله تعالى علیه ) که معروف به فیض کاشى بود حضور پیدا کرد.
حضرت آخوند کاشى رو به آن سفیر فرنگى نمود و فرمود: قانون پادشاهان آن است که از براى سفارت مردان بزرگ و حکیم و دانا و فهمیده و با سواد را اختیار مى کنند.
چطور شده که پادشاه فرنگ آدمى مثل تو را انتخاب کرده ؟!
سفیر فرنگى خیلى ناراحت شده و بر آشفت و گفت : من خودم داراى علوم و سرآمد تمام علم ها مى باشم آن وقت تو به من مى گویى ، من حکیم و دانا نیستم ؟!
مرحوم فیض کاشى فرمود: اگر خود را آدم دانا و فهمیده و تحصیل کرده مى دانى بگو ببینم در دست من چیست ؟
سفیر مسیحى به فکر فرو رفت و پس از چند دقیقه اى رنگ صورتش زرد شد و عرق انفعال بر جبینش پیدا شد .
مرحوم کاشى لبخندى زد و فرمود: این بود کمالات تو که از این امر جزئى عاجز شدى ؟ تو که مى گفتى از نهان و اسرار انسانها خبر مى دهم چه شد؟
سفیر گفت : قسم به مسیح بن مریم که من متوجّه شده ام که در دست تو چیست و آن تربت از تربتهاى بهشت است ، لیکن در حیرتم که تربت بهشت را از کجا به دست آورده اى ؟!
مرحوم آخوند فیض کاشى فرمود: شاید در محاسباتت اشتباه کرده اى ! و قواعدى را که در استکشافات این امور به کار برده اى ناقص بوده است ، سفیر مسیحى گفت : خیر این طور نیست ، لکن تو بگو تربت بهشت را از کجا آورده اى ؟
مرحوم فیض فرمودند: آیا اگر بگویم اقرار به حقّانیّت اسلام میکنى ؟! آنچه در دست من هست تربت پاک آقا سیّد الشّهداء علیه السلام مى باشد.
سپس دست خود را باز کرد و تسبیحى را که از تربت کربلا بود، به سفیر نشان داد و گفت : پیغمبر اسلام (ص ) فرمودند، کربلا قطعه اى از بهشت است . تصدیق سخن توست ! تو خود اقرار کردى و گفتى ، قواعد و علوم این حدیث من خطاء نمى کند و حدیث پیغمبر(ص ) را هم در صدق گفتارش اعتراف کردى ، و پسر پیغمبر ما در این تربت که قطعه اى از بهشت است ، مدفون است اگر غیر این بود در بهشت و تربت آن مدفون نمى شد، سفیر چون قاطعیّت برهان و دلیل را مشاهده کرد مسلمان شد.
منبع : دار السلام - امالى
موسى ابن عبدالعزیز نقل نمود: در بغداد یوحنّاى نصرانى مرا دید و گفت ، تو را به حقّ دین و پیغمبرت قسم میدهم که این شخص که در کربلا است و مردم او را زیارت مى کنند کیست ؟
گفتم : پسر على بن ابى طالب علیه السلام است و دختر زاده رسول آخر الزمان محمّد(ص ) مى باشد و اسمش حضرت سیّد الشّهداء علیه السلام است چطور شد که این سوال را از من میکنى ؟
گفت قضیّه عجیبى دارم ، گفتم بگو! گفت : خادم هارون الرّشید نصف شبى بود آمد درب خانه و مرا با عجله برد، تا به خانه موسى بن عیسى هاشمى گفت امر خلیفه است که این مرد را که قوم و خویش من است علاج کنى ، وقتى که نشستم و معاینه کردم ، دیدم بى خود است و فایده اى ندارد، پرسیدم چه مرضى دارد؟ و چطور شد که این طور گردید؟
دیدم طشتى آماده کردند و هر چه درون شکمش بود در طشت خالى گردیده ، گفتم : چه واقع شده است ، گفتند: ساعتى پیش از این نشسته بود و با خانواده خود صحبت مى کرد و الان به این حال افتاد سبب را پرسیدم ! گفتند: شخصى قبل از این در مجلس بود که از بنى هاشم بود و صحبت از حسین بن على علیه السلام و خاک قبر او و کربلا در میان آمد.
موسى بن عیسى گفت : شیعیان در باب حسین بن على علیه السلام تا حدّى غلوّ دارند که خاک کربلا از قبر سیّد الشّهداء را براى مداوا استفاده مى کنند .
آن شخص گفت این بر من واقع شده امّا با تربت امام حسین علیه السلام آن درد بکلّى از من زایل شد و حق تعالى مرا بوسیله آن تربت نفع کلّى بخشید.
موسى بن عیسى گفت : از آن تربت نزد تو چیزى هست ؟ گفت بلى ! گفت بیاور، آن شخص رفت و بعد از چند لحظه آمد و اندکى از آن تربت را آورد و به موسى بن عیسى داد، موسى هم آن را برداشت و از روى استهزاء و تمسخر به آن شخص ، تربت را در میان دبر خود گذاشت و لحظه اى بر نیامد که فریاد، و فغانش بر آمد، ( النّار النّار الطشت الطشت ) و تا طشت را آوردند از اندرون او اینها که مى بینى بیرون آمد.
فرستاده هارون گفت : هیچ علاجى در آن مى بینى ؟
من چوبى را بر داشتم و دل و جگر او را نشان دادم ، و گفتم : مگر عیساى پیغمبر که مرده ها را زنده مى کرد این مرض را علاج کند. از خانه بیرون آمدم و آن بد بخت بد عاقبت را در آن حال واگذاردم چون سحر گردید صداى نوحه و شیون و زارى از آن خانه بلند گردید.
یوحنّا به این سبب مسلمان گردید. و اسلام را بر خود قبول کرد، و مکرر زیارت حضرت سیّد الشّهداء علیه السلام میرفت ، و طلب آمرزش گناهان خود را در آن بقعه شریف مینمود.
این سزاى کسى است که تربت امام حسین علیه السلام و خاک کربلا را مسخره نماید
1- مرقد حسینى ، نیروبخش است
با ذکر اجمالى تحولاتى که در عمارت مرقد مطهر امام حسین (ع) صورت گرفته است به خوبى معلوم مىگردد که زیارت قبر آن حضرت در مبارزه با حکومت بنى عباس تأثیر مهمى داشته است ، و به همین دلیل بود که عباسیان قبر آن امام را دشمن خود مىدانستند و به ویرانى آن دست مىزدند ، زیرا این قبر شریف به مرکز تجمع مخالفان و مبارزان تبدیل شده بود.
مشاهده مزار و مرقد شهیدان کربلا و به نظر در آوردن آن مصائب جانگذار ، حالت بیننده را دگرگون ساخته و استقامت حال او را به هم زده و وارونه مى سازد، که چگونه عدهاى قلیل در مقابل جمعى کثیر و سپاهى مجهز و مهیا تن به مرگ داده و روى عقیده و ایمان خود ثبات قدم داشته و تا آخرین قطره خون خود مبارزه و جانفشانى نمودند.
2- محل نزول فرشتگان الهى
امام صادق (ع) فرمود: «ما بین قبر حسین (ع) تا آسمان، محل رفت و آمد فرشتگان الهى است ». (1)
و نیز فرمود: «قبر حسین بن على (ع) بیست ذراع در بیست ذراع است . آن باغى از باغهاى بهشت ، و محل عروج فرشتگان به آسمان مىباشد هیچ فرشته مقرب و پیامبر مرسلى نیست جز آنکه از خدا مىخواهد که او را زیارت کند پس گروهى فرود مىآیند و گروهى بالا مىروند» (2).
3- نماز قبول مىشود
اگر انسان زائر ، حق امام را شناخته و با معرفت و ولایت او در کنار قبر مطهرش نماز گذارد ، مورد قبول حق تعالى قرار مىگیرد . چنانکه امام صادق (ع) در شأن و مقام کسى که به مرقد و بارگاه شریف حضرت مشرف شده و نماز بخواند ، فرمود: «خداوند متعال اجر نمازش را قبولى آن قرار مىدهد» (3)
4- تمام خواندن نماز
حضرت امام جعفر صادق (ع) فرمود: «نماز در چهار مکان تمام خوانده مىشود (یعنى اگر چه از حد مسافت شرعى هم بیشتر باشد اما شکسته نمىشود) : 1- مسجد الحرام (مکه) ، 2- مسجد الرسول (مدینه)، 3- مسجد کوفه، 4- حرم امام حسین (ع) » (4)
و نیز روایت شده که «ابن شبل» از امام صادق (ع) پرسید: آیا قبر امام حسین (ع) را زیارت کنم ؟ فرمود: پاک و خوب زیارت کن و نمازت را در حرمش تمام بخوان . پرسید نمازم را تمام بخوانم؟ فرمود: تمام. عرض کرد : بعضى از اصحاب و شیعیان شکسته مىخوانند؟ فرمود: اینان دو چندان عمل مىکنند » (5)
لذا چنانکه در رسالههاى عملیه نیز آمده است ، در حرم امام حسین (ع) مىتوان نماز را، هم شکسته خواند و هم به برکت آن حضرت تمام بجا آورد.
5- اجابت دعا و برآورده شدن حاجت
خداوند سبحان در ازاى ایثار و فداکارى سیدالشهدا (ع) و تحمل هرگونه سختى چون تشنگى و غم و اندوه فراوان براى حفظ اسلام، در مرقد شریفش برکاتى را قرار داده که از جمله آنها اجابت دعا و برآورده شدن حاجات است . چنانکه امام صادق (ع) فرمود: «هر کس دو رکعت کنار قبر حسین (ع) نماز بخواند ، از خداوند چیزى رإ؛88ّّ مسئلت نکند جز اینکه به او عطا شود» . (6)
و نیز فرمود: «خداوند در عوض قتل امام حسین (ع) امامت را در ذریه آن حضرت ، شفا را در تربتش ، اجابت دعا را در کنار مرقدش قرار داده ، و ایام زیارت کنندگان او از عمرشان حساب نمىشود» . (7)
چون روز نهم محرم الحرام رسید شمر ملعون با نامه ابن زیاد لعین در امر قتل امام علیه السلام به کربلا وارد شد و آن نامه را به ابن سعد نمود، چون آن پلید از مضمون نامه آگه گردید خطاب کرد به شمر و گفت مالک وَیْلَکَ خداوند ترا از آبادانیها دور افکند و زشت کند چیزی را که تو آوردهای، سوگند با خدای چنان گمان میکنم که تو بازداشتی ابن زیاد را از آنچه من بدو نوشتم و فاسد کردی امری را که اصلاح آن را امید میداشتم والله حسین آنکس نیست که تسلیم شود و دست بیعت به یزید دهد چه جان پدرش علی مرتضی در پهلوهای او جا دارد، شمر گفت اکنون با امر امیر چه خواهی کرد؟ یا فرمان او بپذیر و با دشمن او طریق مبارزت گیر و اگرنه دست از عمل بازدار و امر لشکر را با من گذار، عمر سعد گفت لا وَلا کَرامَهَ لَکَ من اینکار را انجام خواهم داد تو همچنان سرهنگ پیادگان باش و من امیر لشکرم، این بگفت و در تهیه قتال با جناب سیدالشهداء علیه السلام شد.
شمر چون دید که ابن سعد مهیای قتال است به نزدیک لشکر امام علیه السلام آمد و بانگ زد که کجایند فرزندان خواهر من عبدالله و جعفر و عثمان و عباس چه آنکه مادر این چهار برادر ام البنین از قبیله بنی کلاب بود که شمر ملعون نیز از این قبیله بوده جناب امام حسین علیه السلام بانگ او را شنید برادران خود را امر فرمود که جواب او را دهید اگرچه فاسق است لکن با شما قرابت و خویشی دارد، پس آن سعادتمندان با آن شقی گفتد چه بود کارت؟ گفت ای فرزندان خواهر من شماها در امانید با برادر خود حسین رزم ندهید از دور برادر خود کناره گیرید و سر در طاعت امیرالمؤمنین یزید (ملعون) درآورید
جناب عباس بن علی علیه السلام بانگ بر او زد که بریده باد دستهای تو و لعنت باد بر امانی که تو از برای ما آوردی، ای دشمن خدا امر میکنی ما را که دست از برادر و مولای خود حسین بن فاطمه علیه السلام برداریم و سر در طاعت ملعونان و فرزندان ملاعینان درآوریم آیا ما را امان میدهی و از برای پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله امان نیست؟ شمر از شنیدن این کلمات خشمناک شد و به لشکرگاه خویش بازگشت.
پس ابن سعد لشکر خویش را بانگ زد که یا خلیل الله ارکبی و بالجّنه ابشری ای لشکرهای خدا سوار شوید و مستبشر بهشت باشید، پس جنود نامسعود او سوار گشته و رو به اصحاب حضرت سیدالشهداء علیه السلام آوردند در حالی که حضرت سیدالشهداء علیه السلام در پیش خیمه شمشیر خود را برگرفته بود و سر به زانوی اندوه گذاشته و به خواب رفته بود و این واقعه در عصر روز نهم محرم الحرام بود.
شیخ کلینی از حضرت صادق علیه السلام روایت فرموده که آن جناب فرمود روز تاسوعا روزی بود که امام حسین علیه السلام و اصحابش را در کربلا محاصره کردند و سپاه اهل شام بر قتال آن حضرت اجتماع کردند، و ابن مرجانه و عمر سعد خوشحال شدند به سبب کثرت سپاه و بسیاری لشکر که برای آنها جمع شده بودند و حضرت امام حسین علیه السلام و اصحاب او را ضعیف شمردند و یقین کردند که یاوری از برای آن حضرت نخواهد آمد و اهل عراق او را مدد نخواهند کرد، پس فرمود پدرم فدای آن ضعیف و غریب.
و بالجمله چون جناب زینب سلام الله علیها صدای ضجه و خروش لشکر را شنید نزد برادر دوید و عرض کرد برادر مگر صداهای لشکر را نمیشنوید که نزدیک شدهاند، پس حضرت سر از زانو برداشت و خواهر را فرمود که ای خواهر اکنون رسول خدا (ص) را در خواب دیدم که به من فرمود تو به سوی ما خواهی آمد، چون حضرت زینب سلام الله علیها این خبر وحشت اثر را شنید طپانچه بر صورت زد و صدا را به واویلا بلند کرد، حضرت فرمود که ای خواهر ویل و عذاب از برای تو نیست ساکت باش خدا ترا رحمت کند. پس جناب عباس علیه السلام به خدمت آن حضرت آمد و عرض کرد برادر لشکر روی به شما آورده حضرت برخاست و فرمود ای برادر عباس سوار شو جانم فدای تو باد و برو ایشان را ملاقات کن و بپرس چه شده که ایشان رو به من آوردهاند. جناب عباس علیه السلام با بیست سوار که از جمله زهیر و حبیب بودند به سوی ایشان شتافت و از ایشان پرسید که غرض شما از این حرکت و غوغا چیست؟ گفتند از امیر حکم آمده که بر شما عرض کنیم که در تحت فرمان او در آئید و اطاعت او را لازم دانید و اگرنه با شما قتال و مبارزت کنیم، جناب عباس علیه السلام فرمود پس تعجیل مکنید تا من برگردم و کلام شما را با برادرم عرضه دارم. ایشان توقف نمودند جناب عباس (ع) به سرعت تمام به سوی آن امام انام شتافت و خبر آن لشکر را بر آن جناب عرضه داشت. حضرت فرمود به سوی ایشان برگرد و از ایشان مهلتی بخواه که امشب را صبر کنند و کارزار به فردا اندازند که امشب قدری نماز و دعا و استغفار کنم چه خدا میداند که من دوست میدارم نماز و تلاوت قرآن و کثرت دعا و استغفار را، و از آن سوی اصحاب عباس در مقابل آن لشکر توقف نموده بودند و ایشان را موعظه مینمودند تا جناب عباس (ع) برگشت و از ایشان آن شب را مهلت طلبید.
سید فرموده که ابن سعد خواست مضایقه کند عمرو بن الحجاج الزبیدی گفت به خدا قسم اگر ایشان از اهل ترک و دیلم بودند و از ما چنین امری را خواهش مینمودند ما اجابت میکردیم ایشان را، تا چه رسد به اهل بیت (صلی الله علیه و آله).
و در روایت طبری است که قیس بن اشعث گفت اجابت کن خواهش ایشان را و مهلتشان ده لکن به جان خودم قسم است که این جماعت فردا صبح با تو مقاتله خواهند کرد و بیعت نخواهند نمود. عمر سعد گفت به خدا قسم اگر این بدانم امر ایشان را به فردا نخواهم افکند پس آن منافقان آن شب را مهلت دادند، و عمر سعد رسولی در خدمت جناب عباس (ع) روان کرد و پیام داد برای آن حضرت که یک امشب را به شما مهلت دادیم بامدادان اگر سر به فرمان درآورید شما را به نزد پسر زیاد کوچ خواهیم داد و اگر نه دست از شما برنخواهیم داشت و فیصل امر را بر ذمت شمشیر خواهیم گذاشت، این هنگام دو لشکر به آرامگاه خود باز شدند
برگرفته از کتاب منتهی الامال، تألیف حاج شیخ عباس قمی
lمنبع وب سایت آمام حسین
این فیلم در خصوص زندگی فردی لات و لاابالی است که به واسطه یک لحظه پشیمانی مورد عنایت حضرت اباعبدلله الحسین علیه السلام قرار گرفت و متحول شد...
برای دریافت این فیلم بر روی لینکهای زیر کلیک کنید
دانلود فیلم مستند رسول ترک با کیفیت بالا wmv با حجم 200 مگابایت
دانلود فیلم مستند رسول ترک با کیفیت متوسط mp4 با حجم 102 مگابایت
اما رسول ترک کیست ؟
در سال 1284 شمسی، در محله قدیمی خیابان در شهر تبریز، فرزند مشهدی جعفر و آسیه خانم یعنی رسول چشم به جهان گشود. آسیه خانم یکی از گریه کنان روضه امام حسین (ع)، با عشق و محبتی که به مولا داشت فرزند خود را بزرگ کرد ولی بازیهای روزگار از رسول، جوانی خلافکار و لاابالی بارآورد.
بعد از سنین بیست و چهار پنج سالگی، رسول شهر و دیار خود را رها کرد و به تهران آمد. از آنجایی که رسول آذری زبان بود در تهران به رسول ترک شهرت یافت. یکی از شبهای دهه اول محرم بود و رسول ترک دهانش را از نجاستی که خورده بود با آب کشیدن به خیال خود پاک کرد چرا که باز می خواست به همان هیأتی برود که شبهای گذشته نیز در آن شرکت داشت. ولی این بار گویا فرق می کرد. پچ پچ مسئولان هیأت که با نیم نگاهی او را زیر نظر داشتند برایش ناخوشایند بود.
رسول یکی از قلدرهای شروری بود که حتی مأموران کلانتریهای تهران از اینکه بخواهند با او برخورد جدی داشته باشند بیم و هراس داشتند. می شود گفت که رسول از انجام هیچ گناهی مضایقه نکرده بود و این به زعم هیأتی ها که او در مجلسشان بود، گران تمام می شد. بالاخره یکی از میان آنها برخواست و در مقابل رسول قد راست کرد و در برابر لبخند رسول، از او با لحنی تند خواست که ازمجلس بیرون رود. رسول ساکت بود و فقط با ناراحتی به حرفهای او گوش می داد. خیلی ناراحت و عصبانی شد ولی چیزی نمی گفت. همه جا را سکوت فراگرفته بود. به گمان بعضی ها و طبق عادت رسول می بایست دعوایی راه می افتاد اما او بدون هیچ شکایتی و با دلی شکسته آنجا را ترک کرد و رو به سوی خانه حرکت کرد.هرچند رسول آدمی بسیار قلدر و شرور بود ولی اعتقادش به آقا امام حسین (ع) به اندازه ای بود که به او اجازه نمی داد تا از خادمان حسینی (ع) کینه و عقده ای به دل بگیرد و دعوا کند. آن شب نیز مثل شبهای دیگر گذشت.
صبح خیلی زود بود و هنوز شهر هیاهوی روزانه خود را شروع نکرده بود که در یکی از خانه ها باز شد و مردی بیرون آمد. از حالتش پیدا بود که برای انجام امری عادی و روزمره نمی رود. او به سوی خانه رسول ترک می رفت. به جلوی درخانه رسید و شروع به در زدن کرد. رسول با شنیدن صدای در، خود را به پشت در رساند و در را باز کرد. پشت در کسی را می دید که به طور ناخودآگاه نمی توانست از او راضی باشد، بله، حاج اکبر ناظم مسئول هیأت دیشبی بود. همان هیأتی که رسول دیگر حق نداشت به آنجا برود. اما برخورد گرم و صمیمی حاج اکبر حکایت از چیز دگیری داشت. بعد از کلی معذرت خواهی، از رسول خواست تا در شبهای آینده در جلسات آنها شرکت کند اما چرا؟ مگر چه شده؟ ناظم دیگر بیش از این نمی خواست توضیح دهد ولی اصرار رسول پرده از رازی عجیب برداشت.
مرحوم حاج اکبر ناظم در شب گذشته در عالم خواب دیده بود که در شبی تاریک در صحرای کربلاست. او تصمیم می گیرد که به طرف خیمه های امام حسین (ع) برود ولی متوجه می شود که سگی در حال پاسبانی از آنجاست و به هیچ کس اجازه نزدیک شدن به آن خیمه ها را نمی دهد. ناظم زمانی که می خواهد به آنجا نزدیکتر شود، سگ به او حمله می کند. وقتی که می خواهد خود را از چنگال آن سگ رها کند متوجه منظره ای عجیب می شود، بله، چهره آن سگ همان چهره رسول ترک بود. مسئول پاسبانی از خیمه ها ی امام حسین (ع) را رسول ترک برعهده داشت.
این همان چیزی بود که در رسول انقلابی عظیم ایجاد کرد و به یکباره از رسول ترک، حربن یزید ریاحی دیگری ساخت. بله، رسول به یکباره اسیر زلف یار شده بود و دیگر هر چه بر زبان می آورد شهد و شکری سوزان بود؛ دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند او از آن روز به بعد یکی از شیداترین و دلسوخته ترین دلداده ها و ارادتمندان به امام حسین (ع) می شود به گونه ای که هر سخنی که از او درباره آقا بیرون می آمد، هر شنونده ای را گریان و منقلب می ساخت و از این رو به حاج رسول دیوانه شهرت یافت و داستانهای شگفت انگیزی از او نقل می شود که ارادت او را به این خاندان عزیز اثبات می کند.
سرانجام در شب نهم دی ماه سال 1339 شمسی مصادف با پانزدهم رجب سال 1380 قمری درحالی که او حاج اکبر ناظم را بر بالین خود می بیند با گفتن مکرر «آقام گلدی ، آقام گلدی» روح بزرگش از بدنش خارج و به دیار باقی می شتابد. جنازه مطهرش را در قم، در کنار تربت پاک خانم فاطمه معصومه (س) در قبرستان حاج آقای حائری (قبرستان نو) به خاک می سپارند.روحش همنشین ابدی مولایش باد.
عالم ربانی حضرت آیتالله حاج سید احمد موسوی نجفی فرمودند: چند سال پیش از یکی از خیابانهای تهران رد میشدم، که ناگهان به طور غیر عادی به سمت یک مغازه کشیده، و وارد آن مغازه شدم، مغازه متعلق به یک عتیقه فروش بود. اما چیزی را متوجه نشدم. تا سه روز این قضیه تکرار شد، بعد از سه روز به صاحب مغازه گفتم: آقا شما چه چیزی داری؟ چه سر و سرّی داری؟ که مرا به اینجا کشیدهای!؟
در جواب سؤالم گفت: حاج آقا شما مسلمان، شیعه و سید چه سر و سرّی من ارمنی با شما دارم؟ بنده ارمنی هستم و نامم هم موسی است.
خلاصه، بعد از اینکه با هم مقداری آشنا شدیم گفت: فقط برایت بگویم من شفا یافتهی آقای شما شیعیانم و قضیهی خود را اینگونه تعریف کرد: من بچه ده سالهای بودم که در محلهای از محلات تهران زندگی میکردم. یکروز برای بازی با بچههای هم محلیام بیرون رفتیم. مادر یکی از همبازیهایم، تا مرا دید با عصبانیت تمام مرا مورد خطاب و عتاب قرار داد که: یهودی، ارمنی، برو ببینم، مثلا تو نجس هستی و با دستش محکم به سینه من زد به طوری که ناخودآگاه از بلندی ایوان که در کنارم بود، به پائین پرتاب شدم. پایم خیلی درد گرفت. با زحمت فراوان خودم را به منزل رساندم و از ترس پدر و مادرم خوابیدم. نصف شب خیلی اذیت شدم و متوجه این معنا نبودم که پایم شکسته شده است، با ناله و فریاد من خانوادهام متوجه شدند و مرا به بیمارستان منتقل کردند. بعد از مدتی پزشکان به این نتیجه رسیدند که پایم باید قطع شود، مادرم به من گفت: روی تخت دراز کشیده و بیهوش بودی، یک نفر از همراهان یکی از بیماران مقداری شیرینی آورد و داد من هم گرفتم ولی ترسیدم که بگویم من ارمنی هستم فقط گفتم: مال چیست؟
گفت: مگر نمیدانی امشب شب میلاد قمر بنیهاشم ابوالفضل العباس (علیهالسلام) است. تا این نام را شنیدم، دلم شکست و نذر کردم که اگر این بچه شفا پیدا کند. ابوالفضل (علیهالسلام) را احترام نمایم. مادرم در کنار من بیدار بود و او این نذر را کرده بود. در همان حال من در خواب دیدم، یک آقای خوش سیما، و بلند قد، تشریف آورد و به من گفت: بلند شو!
من خیال کردم از پزشکان بیمارستان است. گفتم: آقا من نمیتوانم بلند شوم. میخواهند پایم را قطع کنند. گفت: بلند شو و دست مرا گرفت و کشید و پرتاب کرد. یکوقت خودم را پایین تخت وسط اتاق دیدم. مادرم خیال کرده بود که دیوانه شدهام و داد و فریاد میکرد که ناگهان متوجه شدند که من روی پاهای خود میدوم و راه میروم. و خلاصه به عنایت و نظر اباالفضل العباس (علیهالسلام) من خوب شدم. و الان برای تشکر از آن جناب همه ساله در ایام تولد اینجا را چراغانی میکنم. شیرینی میدهم و خلاصه در منزل و مغازه جشن و سرور برگزار میکنم شاید علت اینکه شما به اینجا آمدید و رغبت نشان دادید همین باشد.
منبع : شاه شمشاد قدان (سیری در زندگانی و کرامات حضرت اباالفضل العباس) ، سید محمد حسینی ، هنارس ،چاپ دوم پاییز 1384 صص69تا71
Bird of Lights
Earth's Belly Button
Flowery Pathway
Porco Rosso's Secret Base (alluded to the 1992 Miyazaki 's animated feature film Porco Rosso)
Sea Shells
Misty Forest
Lenticular Cloud
The Marks of Wind
Rays of Dawn
Wave of Clouds
Yellow Stream
Dreamscape
Paradise
Blue Planet
معاویه، زندگی اش را با بزرگترین گناه در اسلام و زشت ترین جنایت در تاریخ، پایان داد؛ زیرا بدون هیچ و اهمه ای فرزند بد نهادش «یزید» را به عنوان خلیفه بر مسلمین تحمیل کرد تا دین و دنیای آنان را به تباهی بکشاند و مصیبتها و فجایع جاویدانی را برایشان به ارمغان آورد...
معاویه به انواع وسایل ددمنشانه دست زد تا سلطنت را در خاندانش موروثی سازد.
«جاحظ» عقیده دارد که معاویه از پادشاهان ایران و بیزانس تقلید کرد و خلافت را به سلطنتی همچون سلطنت پادشاهان ساسانی و همانند سزارها تبدیل نمود...
کینه یزید نسبت به پیامبر
جان یزید از کینه توزی نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله و دشمنی با آن حضرت، مالامال بود؛ زیرا پیامبر در روز بدر، بعضی از افراد خاندانش را کشته بود، هنگامی که یزید، عترت پاک را قتل عام کرد، خوشحال و شادمان بر اریکه قدرت نشست و پای می جنباند؛ چون انتقام خود را از پیامبر صلی الله علیه و آله گرفته بود، آنگاه آرزو کرد که ای کاش! بزرگان وی می بودند و می دیدند که چگونه انتقامشان را گرفته است پس از آن، شعر «ابن الزبعری» را خواند که گفته:
لیت اشیاخی ببدر شهدوا جزع الخزرج من و قع الأسل
لأهلوا و استهلوا فرحا ثم قالوا: یا یزید لا تشل
قد قتلنا القرم من اشیاخهم وعدلناه ببدر فاعتدل
لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء و لا و حی نزل
لست من خندف إن لم انتقم من بنی احمد ما کان فعل (1) .
«کاش بزرگانم در بدر می دیدند که چگونه خزرج از ضربه های نیزه بی تاب گشته اند».
«آنها به شادی و شادمانی می شکفتند و می گفتند: یزید، دستت فلج مباد».
«ما بزرگ بزرگانشان را کشتیم و با بدر برابر کردیم و برابر شد».
«بنی هاشم در مملکت بازی کردند؛ زیرا نه خبری آمده و نه وحیی نازل شده است».
«من از خندف نیستم اگر از خاندان احمد، انتقام کارهایش را نگیرم».
کینه یزید نسبت به انصار
یزید، به شدت با «انصار» دشمنی داشت، زیرا آنان پیامبر صلی الله علیه و آله را یاری دادند، با قریش جنگیدند، سرهای بزرگانشان را درو کردند. و بنی امیه را نیز دوست نمی داشتند؛ چون عثمان در کنار آنان کشته شد و از او دفاع نکردند و سپس با علی علیه السلام بیعت نمودند و همراه وی به جنگ معاویه در صفین رفتند و پس از شهادت امام، از مهمترین عناصر مخالف معاویه بودند. یزید، پیوسته از آنها در خشم بود و از «کعب بن جعیل» خواست تا آنان را بد بگوید، اما وی نپذیرفت و گفت:
«تو مرا پس از ایمان، به شرک فرا می خوانی. من قومی را که رسول خدا صلی الله علیه و آله را یاری کرده اند، بد نمی گویم، ولی تو را به جوانی از میان ما که مسیحی است، راهنمایی می کنم که زبانش گویی زبان گاو نری است؛ یعنی اخطل».
یزید، «اخطل»را فراخواند و از او خواست تا انصار را بد بگوید، او پذیرفت و با این ابیات دشنام گونه، آنان را بد گفت:
لعن الآله من الیهود عصابة ما بین صلیصل و بین صرار
قوم اذا هدر القصیر رأیتهم حمراً عیونهم من المسطار
خلوا المکارم لستم من أهلها وخذوا مساحیکم بنی النجار
ان الفوارس یعلمون ظهورکم اولاد کل مقبح اکاز
ذهبت قریش بالمکارم کلها واللؤم تحت عمائم الانصار (2) .
«خداوند گروهی از یهود را میان صلیصل و صرار (3) لعنت کند».
«قومی که هرگاه سیل خروشان شود، آنها را با چشمانی سرخ شده از شراب می بینی».
«بزرگواریها را رها کنید که شما اهل آن نیستید و بیلهایتان را بگیرید ای بنی نجار».
«سواران، پدرانتان را می شناسند ای فرزندان هر پلید شخم زن».
«قریش همه بزرگواریهارا برده اند و پستی زیر عمامه های انصاراست».
اخطل، شعر خود را با بدگویی از یهودیان آغاز کرد و آنان را قرین انصار دانست؛ زیرا در یثرب با آنها سکونت دارند و از انصار عیبجویی کرده از آن جهت که آنان اهل زراعت و کشاورزی هستند و اهل نجد و کرامت نیستند. و آنان را به ترسو بودن در هنگام جنگ متهم کرد و شرف و مجد را به قریشیان و همه پستی را به زیر عمامه انصار نسبت داد!!
این بدگویی تلخ، «نعمان بن بشیر» را که یکی از عمّال امویان بود، بر آشفته ساخت. او، خشمگین نزد معاویه رفت و هنگامی که به حضور وی رسید، عمامه اش را از سر برداشت و گفت: «ای معاویه! آیا فرومایگی می بینی؟!
- نه، بلکه خیر و کرامت می بینم، چه خبر شده؟!
- اخطل ادعا کرده که فرومایگی در زیر عمامه های ماست!
آنگاه نعمان به جلب نظر معاویه پرداخت و گفت:
معاوی اَلا تعطنا الحق تعترف لحق الازد مسدولا علیها العمائم
أیشتمنا عبد الاراقم ضلة فما ذا الذیی تجدی علیک الاراقم
فمالی ثأر دون قطع لسانه فدونک من ترضیه عنه الدراهم (4) .
«ای معاویه! اگر حق ما را ندهی، در آن صورت به حق «ازد» که عمامه ها بر آن قرارداده شده اند، اعتراف کرده باشی».
«آیا غلام اراقم بی سبب ما را دشنام دهد؟ مگر اراقم چه چیزی به تو خواهند رساند؟».
«من انتقامی جز بریدن زبانش نمی خواهم، پس آن را داشته باش که به جای آن درهمها موجب خشنودی می شوند».
معاویه گفت: خواسته ات چیست؟
- زبانش را می خواهم.
- آن برای تواست.
خبر به «اخطل» رسید، او به سرعت نزد یزید رفت و از او پناه جست و به او گفت: این همان خبری است که از آن می ترسیدم.
یزید، او را اطمینان داد و نزد پدرش رفته به او خبر داد که وی را پناه داده است. معاویه به او گفت: با پناه دادن ابوخالد (یعنی یزید) نمی شود کاری کرد، پس او را بخشید.
اخطل، به حمایت یزید از وی افتخار می کرد و نعمان را شماتت می نمود و می گفت:
ابا خالد دافعت عنی عظیمة وادرکت لحمی قبل أن یتبددا
واطفأت عنی نار نعمان بعدما أغذ لأمر عاجز و تجردا
ولما رأی النعمان دونی ابن حرة طوی الکشح اذ لم یستطعنی و عردا (5) .
«ای ابوخالد! امر بزرگی را از من دور ساختی و گوشت مرا قبل از آنکه قطعه قطعه شود، نگاه داشتی».
«وآتش نعمان را بر من خاموش ساختی پس از آنکه تصمیم مهم و سختی گرفته بود».
«اما هنگامی که فرزند آزاد زنی را در کنار من دید، ناکام و بینوا برگشت؛ چون دید از عهده ام بر نمی آید».
اینها بعضی از حالتها و جهت گیریهای یزید هستند که مسخ بودن وی را نشان می دهد. و اینکه تا چه حد در جرم و جنایت، غوطه و ر گشته و از هر خوی و خصلت درستی، به دور بوده است... از حالتهای مضحک زمانه و لغزشهای روزگار است که این پلید بی بندوبار، حاکم مسلمین و امام آنها گردد.
سبط پیامبر صلی الله علیه و آله در سال چهارم هجری (1) ، چشم به دنیای وجود گشود. و گفته شده که در سال سوم بوده (2) و راویان در مورد ماه ولادت آن حضرت، اختلاف دارند و اغلب بر آنند که در ماه شعبان و در روز پنجم از آن می باشد (3) و بعضی از آنان روز ولادت را معین نکرده اند بلکه گفته اند چند شبی از شعبان گذشته، به دنیا آمد (4) و بعضی از مورخان این موضوع را نادیده گرفته و به گفتن اینکه در شعبان به دنیا آمده اکتفا نموده اند (5) و بعضی از بزرگان بر این باورند که آن حضرت در آخر ربیع الاول ولادت یافته و این بر خلاف مشهوراست پس توجهی به آن نمی شود (6) .
دو قطره آب که به هم نزدیک شوند، تشکیل یک قطره بزرگتر میدهند...
اما دوتکه سنگ هیچگاه با هم یکی نمی شوند !
پس هر چه سخت تر و قالبی تر باشیم،
فهم دیگران برایمان مشکل تر، و در نتیجه
امکان بزرگتر شدنمان نیز کاهش می یابد...
آب در عین نرمی و لطافت در مقایسه با سنگ،
به مراتب سر سخت تر، و در رسیدن به هدف خود
لجوجتر و مصمم تر است.
سنگ، پشت اولین مانع جدی می ایستد.
اما آب... راه خود را به سمت دریا می یابد.
در زندگی، معنای واقعی
سرسختی، استواری و مصمم بودن را،
در دل نرمی و گذشت باید جستجو کرد.
گاهی لازم است کوتاه بیایی...
گاهی نمیتوان بخشید و گذشت...
اما می توان چشمان را بست وعبور کرد
گاهی مجبور می شوی نادیده بگیری...
گاهی نگاهت را به سمت دیگر بدوزی که نبینی....
ولی با آگاهی و شناخت
و آنگاه بخشیدن را خواهی آموخت
هنگامی که مژده تولد سبط پیامبر اکرم به آن حضرت داده شد، بلا فاصله به خانه بضعه اش فاطمه علیها السلام شتافت، در حالی که قدمهایش را سنگین بر می داشت و غم و اندوه بر او چیره گشته بود، پس با صدایی گرفته و اندوهناک صدا زد: «ای اسما! پسرم را نزد من بیاور».
اسما، وی را به آن حضرت داد. پیامبر اورا در آغوش گرفت و بسیار بر او بوسه زد، در حالی که گریه را سر داده بود. اسما پریشان شد و گفت: «پدر و مادرم فدای تو باد از چه رو می گریی؟!».
پیامبر صلی الله علیه و آله در حالی که چشمانش از اشک پر بود، به وی پاسخ داد: «بخاطر این پسرم می گریم».
حیرت و سرگردانی بر او دست یافته بود و معنای این پدیده و موضوع آن را درک نمی کرد. پس به سخن آمد و گفت: «او هم اکنون به دنیا آمده است».
پیامبر با صدایی از غم و اندوه، بریده به وی پاسخ داد و فرمود: «گروه جفاکار بعد از من او را می کشند، خداوند شفاعتم را از آنان دور سازد...».
سپس با اندوه برخاست و اسما را محرمانه گفت: «به فاطمه خبر مده چرا که وی تازه فارغ شده است...» (1) .
پیامبر صلی الله علیه و آله غرق در اندوه و غم، از خانه بیرون رفت؛ زیرا او از غیب خبر یافته بود چه مصیبتها و بلاهایی که هر موجود زنده ای را سراسیمه می سازد، بر این فرزندش خواهد گذشت.
یونجه گیاهی است علفی و چند ساله که ارتفاع آن تا یک متر میرسد برگهای آن دارای سه برگچه می باشد برگچه های نوک تیز، سبز رنگ و بیضی شکل است . گلهای یونجه بشکل سبز و برنگ بنفش تیره یا آبی روشن است میوه یونجه مانند صدف بوده و دانه داخل میوه مانند لوبیا ولی کوچکتر از آنزمی باشد . یونجه ریشه ای بسیار عمیق درد و ریشه آن تا سه متر بداخل زمین نفوذ می کند و بنابراین منبع ویتامین ها و مواد معدنی است که از خاک می گیرد . یونجه از زمانهای بسیار قدیم در ایران کشت می شده است و در حدود پنج قرن قبل از میلاد مسیح از یاران به یونان برده شد و در قرن هفتم بعد از میلاد به اروپا راه یافت . یونجه در ایران در مناطق مرکزی و جنوبی به مقدر بسیار زیاد کشت می شود . زنبور عسل گل یونجه را دوست درد واز آن شهد زیادی بدست می آورد و تبدیل به عسل می کند . پرورش این گیاه در قدیم برای تهیه علوفه چهارپایان بوده ولی در حال خاضر بعلت درا بودن مواد مغذی به مصرف غذایی نیز می رسد . | |
ترکیبات شیمیایی: یونجه سرشار از ویتامین های A,C,E,K و همچنین دارای آمیلاز که انزیم مخصوص هضم مواد نشاسته ای است می باشد . آنزیم های بسیاری در یونجه یافت می شود بعنوان مثال می توان از امولسین ،اینورتاز ، و پکتیاز نام برد . یونجه دارای حدود 20%پروتئین می باشد پروتئین های موجود در یونجه عبارتند از : لیزین ،آرژنین ، هیستیدین ، آدنین ، فنیل آلانین ،آسپاراژین و سیستین . یونجه دارای اسید فسفریک نیز هست یونجه همچنین دارای منیزیوم ، آهن و مقدر جزئی ارسنیک و سیلیس است بنابراین یونجه از نظر مواد غذایی بسیار قوی است و غذای خوبی برای انسان و حیوانات است . | |
خواص داروئی: یونجه از نظر طب قدیم ایران گرم است . البته تاره آن گرم و تر و خشک شده آن گرم و خشک است 1)یونجه از نظر اینکه دارای بسیاری از مواد معدنی می باشد شیره آن برای بچه هایی که در حال رشد هستند و اسخوان بندی محکمی ندارند بسیار مفید است . حتی امروزه پودر این گیاه را در داروخانه ها می فروشند که آنرا می توان برای بچه های شیر خوار مصرف کرد . برای تهیه شیره یونجه باید مقدر 300 گرم یونجه را در یک لیتر آب ریخت و آنرا جوشانید تا مقدر آب آن به نصف تقلیل یابد سپس آنرا صاف کرده و مقدر کمی عسل به آن اضافه کنید که بصورت شربت داراید . مقدر مصرف برای طافال 200 گرم در روز است و برای اطفال شیرخوار حدود 50 گرم یم باشد که می توان به شیر آنها اضافه نمود . اشخاص بزرگسال هم برای بالا بردن انرژی می توانند از این شیره استفاده کنند 2) یونجه رابصورت تازه و یا جوانه آنها رابا سالاد میل کنید . جوانه یونجه را بصورت بسته بندی شده می توانید از سوپر مارکتها خریدری کنید . 3)یونجه ملین است 4)یونجه دو برابر اسفناج آهنم درد بنابراین خونساز است و برای کسانیکه به کم خونی مبتلا هستند مفید است 5)یونجه بعلت درا بودن آهن برای درمان بیمایر راشیتیسم بکار می رود 6)عوارض کمبود ویتامین ث با خوردن یونجه از بین میرود 7)یونجه تازه در بسیاری از کشورها مانند چین و روسیه و آمریکا به مقدر زیاد بجاری اسفناج مصرف می شود 8)یونجه را در داروخانه ها و فروشگاههای گیاهان دارویی و یا برخی از داروخانه ها بصورت پودر ، کپسول و قرص بفروش می رسانند . مقدرمصرف آن سه قرص در روز است 9)با همه مزایایی که یونجه درد در خوردن تازه آن نباید زیاده روی کرد زیرا بسیار نفاخ است و حتی حیواناتی که به مقدر زیا د از آن می خورند بعلت گاز زیاد ممکن است تلف شوند 10)ضماد پخته یونجه را اگر روزی چند بار روی اعضایی که رعضه دارند بگذارید آنها را شفا می دهد 11)تخم یونجه قاعده آور است و برای این منظور تخم یونجه را بصورت دم کرده مصرف کنید 12)دم کرده یونجه درمان اسهال است 13)برای نرم کردن سینه و تسکین سرفه روزی 2-3 فنجان دم کرده تخم یونجه را مصرف کنید 14)برای درمان لقوه و رعشه تخم یونجه را در روغن زیتون بریزید و مدت یک هفته جلوی آفتاب بگذارید سپس آنرا صاف کنید و روزی چند قاشق از آنرا بخورید و همچنین روی اعضایی که رعشه دارند بمالید. 15)یونجه حاوی مقدرزیادی ویتامین است . کوبیده آن زخم را بسرعت الیتام داده و از خونریزی جلوگیری می کند . |
سیر گیاهی است علفی و دائمی که ساقه آن تا ارتفاع 40 سانتیمتر نیز می رسد . قسمت زیر زمینی آن متورم و مرکب از 5 تا 12 قطعه و محصور در غشاهای نازک و ظریف برنگ خاکستری مایل به سفید می باشد . برگهای آن باریک و نواری شکل برنگ سب تیره و گلهای آن کوچک و صورتی رنگ که بصورت یک چتر در انتهای ساقه ظاهر می شود . سیر وپیاز رابطه ای نزدیک با هم دارند که شاید بدلیل بوی بد آنها می باشد . نام سیر در کتاب مقدس آمده ست و در مصر قدیم برای مومیائی مدرگان و خوش طعم کردن غذاها بکار یم رفته است . هومر شعر باستان در نوشته های خود از آن یاد برده است . مردم در اروپا و اسپانیا از قبل از میلاد مسیح آنرا می شناختند و از آن استفاده می کردند . بقراط پدر علم طب در نوشته های خود از خواص آن یاد کرده و یکی دیگر از دانشمندان قدیم 61 خاصیت مختلف برای سیر قائل شده است . سه نوع سیر وجود دارد : 1-سیر آمریکایی بنام Greole نامیده می شود . این نوع سیر دارای پوست سفید بوده و از انواع دیگر قوی تر است . 2-سیر تاهیتی که از بقیه درشت تر است و گاهی قطر آم به 8 سانتیمتر می رسد . حضرت محمد (ص) برای سیر 70 خاصیت مختلف قائل شده اند و می فرمایند : از سبزی سیر تا می توانید استفاده کنید زیرا سیر دوای هفتاد درد است اما آنکس که سیر وپیاز خورده به مسجد نیاید و به مردم نزدیک نشود . | |
ترکیبات شیمیایی: سیر د ارای ترکیبات گوگردی می باشد که خاصیت ضد عفونی کننده میکرب کشی و جرم کشی باین گیاه می دهد . سیر همچنین دارای مواید بنام آلیسین ، آلیساتین می باشد که میکرب های حصبه و پاراتیفوئید را از بین می برد در صد گرم سیر خام مواد زیر موجود است : آب 61 گرم انرژی 6 کالری موادنشاسته ای 29 گرم چربی 0/2 میلی گرم کلسیم 30 میلی گرم فسفر 200 میلی گرم پتاسیم 530 میلی گرم آهن 1/5 میلی گرم سدیم 20میلی گرم ویتامین آ 20 واحد ویتامین ب 1 0/25 میلی گرم ویتامین ب 2 0/8 میلی گرم ویتامین ث 15 میلی گرم | |
خواص داروئی: سیر از نظر طب قدیم ایران گرم و خشک است اسانس سیر که در اثر تقطیر سیر با بخار آب حاصل می شود مرکب از مواد سولفوره بوده و مایعی است به رنگ قرمز نارنجی و دریا بوئی کمتر که از خودس یر که برای تغییر طعم غذا مصرف می شود . 1)سیر بادشکن وضد عفونی کننده است . 2)خوردن سیر مصونیت بدن را در مقابل بیماریها افزایش می دهد . 3)سیر کرم کش است . 4)سیر محرک و تقویت کننده بدن است . 5) سیر داروی سرمخوردگی و زکام است . 6)سیر اثر خوبی در معالجه سل درد 7)سیر خون را رقیق می کند 8)سیر اثر خوبی در تنگی نفس درد 9)خوردن مداوم سیر لقوه ور عشه را از بین می برد . 10)سیر چون گرم و خشک است بنابراین رطوبت معده را از بین می برد و دردهای مفاصل را خوب می کند. 11)سیر درمان کننده دردهای نفاصل ، سیاتیک و نقرس می باشد . 12)سیر برای تقویت نیروی جنسی و افزایش تولید اسپرم در اشخاص سرد مزاج بسیار مفید است . 13)آنهائی که قطره قطره ادرار می کند باید حتما سیر بخورند تا بیماری آنها درمانش ود . 14)سیر زخم های ریه و درد معده را زا بین می برد . 15)سیر سنگ های کلیه را شکسته و خارج می سازد . 16)سیر را با زیره بپزید برای تقویت دندان مفید است . 17)مالیدن سیر پخته به دندان ، درد دندان را تسکین می دهد . 18)سیر را بسوزانید وبا عسل مخلوط کنید و ضمادی از آن درست کنید این ضماد برای رفع خون مدرگی زیر پلک چشم مفید است . 19)سیر بعلت مدر بودن برای رفع آب آوردن انساج مفید است . 20)برای از بین بردن میخچه کف پا از ضماد سیر استفاده کنید . 21)جهت رفع دردهای رماتیمسی و عصبی ضماد سیر بسیار موثر است . 22)جهت ضد عفونی کردن دستگاه تنفسی در هنگام بیماریهای مربوطه از شربت سیر استفاده کنید : مقدر 100 گرم سیر را با 200 گرم آب و 200 گرم شکر یا قند مخلوط کرده و آنرا بجوشانید تا له شود . مقدر مصرف برای این منظور سه قاشق سوپخوری در روز است . 23)جدیدا در یکی از بیمارستان های آمریکا برای ضدعفونی کردن فضای بیمارستان از سیر استفاده کنید . 24)پاستور پزشک معروف فرانسوی آزمایشات زیادی روی سیر انجام داد و اثر باکتری کشی سیر را تائید کرده است . 25)سیر ضد انعقاد و لخته شدن خون است . 26) در شوروی سیر بنام پنی سیلین معروف است و معمولا هنگامیکه آنفولانزا شبوع درد مصرف آنب الا می رود درچندسالپ یش که آنفلوانزا شیوع پیدا کرد مردم شوروی 500 تن سیر مصرف کردند . 27)خوردن سیر سلولهای سرطانی را از بین می برد . 28)یکی از دانشمندان آمریکایی که در دانشگاه فلوریدا روی مرض ایدز تحققی می کند معتقد است که سیر روی مرض ایدز اثر مثبت درد . 29)مصرف سیر مقدر کلسترول خون را پائین می آورد . مقدر LDH را کاهش می دهد . مقدر مصرف سیر برای این منظور 30 گرم در روز است . جالب است که با مصرف سیر در چند ماه اول مقدر کلسترول ممکن است بالا رود و این بدین علت است که کلسترول از داخل نسوج خارج شده و داخل خون می شود که از آنجا دفع گردد بعد از اینکه کلسترول بحالت نرمال رسید باید برای نگاهدری آن روزی نصف سیر خام مصرف کرد . گ 30)خوردن سیر از سرطان جهاز اهضمه جلوگیری می کند . 31)چینی ها قرن هاست که برای پائین آوردن فشار خون از سیر استفاده می کنند . | |
طرز استفاده: به مبحث نسخه پیچی گیاهان دارویی برای بیماری مورد نظر مراجعه نمایید | |
مضرات : سیر با آنکه خواص بسیاری درد باید بحد اعتدال مصرف شود زیرا استفاده زیاد از آن در بعضی اشخاص موجب سردرد ، ضعف نیروی جنسی ، ضعف چشم و عوارض بواسیر می شود . سی برای آنهائیکه اسهال دارند مضر است . آنهائیکه معده ضعیف دارند و بطور کلی سیستم هاضمه آنها ضعیف است نباید در خوردن سیر افراط کنند . کسانیکه یبوست دارند نباید سیر بخورند و برای رفع مضرات آن سیر را باید با آب و نمک پخته و کمی بان روغن بادام یا کرده اضافه کنید تا مضر نباشد . اشخاصی که گرم مزاج هستند اگر می خواهند سیر بخورند طبق توصیه ابن سینا حکیم ایرانی باید سیر را بپزند یا از سیر ترشی استفاده کنند . برای پختن سیر پس از پوست کندن آنرا بمدت سه دقیقه بخار دهید . اشخاصی که دارای فشار خون پائین هستند نیز نباید سیر بخورند و همینطور کسانیکه آلرژی دارند نباید از سیر استفاده کنند. |
وقتی رسوبهای چربی و سایر مواد در سرخرگهای بدن جمع شود، موجب تنگی آنها میشود و عبور جریان خون را سخت میکند. به این حالت تصلب شریان یا همان آترواسکلروز میگویند. این وضعیت به انسداد عروق خونی قلب سرخرگها و در نتیجه بروز حمله قلبی یا درد قفسه سینه منجر میشود.
وقتی دیواره داخلی یک سرخرگ آسیب ببیند، یک نوع از سلولهای خونی به نام پلاکت در محل صدمه دیده گردهم میآیند. رسوبهای چربی هم در این نقاط جمع میشوند. ابتدا رسوبها فقط شامل هزارها سلول حاوی چربی است، اما با پیشرفت این فرآیند، پلاکتها به لایههای عمیقتر دیواره سرخرگ حمله میکنند و باعث ایجاد زخم و رسوب پلاک میشوند. مشخصه اصلی تصلب شریان، تجمع مقدار زیاد رسوب چربی (پلاک) است.
مهمترین خطر این رسوبات، تنگ شدن مجرای سرخرگی است که خون در آن جریان مییابد. وقتی این حالت روی میدهد، بافتهای بدن که از طریق سرخرگ مبتلا تغذیه میشوند، به مقدار کافی خون دریافت نمیکنند. بخصوص، هنگام ورزش این نیاز افزایش مییابد و این احتمال نیز وجود دارد که قطعهای از رسوبهای چربی از جدار رگ کنده شود و با جریان خون حرکت کند و در مکانی دورتر یک سرخرگ را مسدود کند. به این حالت آمبولی سرخرگ میگویند. این بیماری میتواند تمام عروق سطحی قسمتهای بدن را گرفتار کند.
در بررسیهای انجام شده، تخمین زده میشود که در آمریکا حدود 12 درصد جمعیت افراد بالغ، دچار بیماریهای عروقی محیطی باشند.
علائم بیماری به این شکل خود را نشان میدهد: شایعترین علت این بیماری، لنگیدن متناوب پاهاست که در افراد بالای 62 سال شیوع 2 درصدی دارد. در این افراد خطر مرگ و میر، نسبت به افراد هم سالشان بیشتر است و این افراد فعالیت بدنی بسیار کمی دارند.
در مرحله ابتدایی شروع بیماری، علائم به صورت دردهای متناوبی در اثر فعالیت بدنی پدید میآید و فرد میلنگد که البته بعد از چند دقیقه استراحت، درد بهبود پیدا میکند. اگر فعالیت بیمار، روز به روز کاهش پیدا کند، نشانه پیشرفت بیماری است.
تصلب شرایین اگر در دستها اتفاق بیفتد، یعنی شریانهای دست را گرفتار کند، به صورت گزگز، درد و بیحسی دستها خود را نشان میدهد.
اگر تصلب شرایین در ناحیه شکم باشد، بعد از صرف غذا درد به نسبت شدیدی در شکم ایجاد میشود و این افراد معمولا با کاهش وزن مواجه هستند؛ چون با صرف غذا به دلیل تنگی عروق در ناحیه شکم و به دنبال آن درد شدید، بیمار از خوردن غذا امتناع میکند و به همین دلیل لاغر میشود.
تصلب شرایین اگر در عروق داخل لگنی اتفاق بیفتد، باعث دردهای ناحیه باسن و ران میشود.
با پیشرفت تصلب شرایین، با کمترین فعالیت یا حتی در موقع استراحت، بیمار دچار دردهای شدید میشود و هنگام استراحت شبانه، درد افزایش مییابد. برای کاهش درد پاها را از تخت آویزان میکنند یا شروع به قدم زدن میکنند تا خونرسانی بیشتری در ناحیه پاها صورت گیرد و درد کمتر شود، درد معمولا به صورت سوزش، سوختگی پا و انگشت شست است و اگر پا را در سطح بالا قرار دهند، باعث رنگپریدگی میشود و اگر پا را آویزان کنند، دچار قرمزی شدید میشود که به دلیل جریان خون واکنشی است چون رگها گشاد شدهاند.
این علائم با ضایعات عروقی دیابتی کاملا متفاوت است، چون ضایعات عروقی دیابتی معمولا دوطرفه است و با تغییر وضعیت، تغییری در عوارض گرفتگی عروق پدید نمیآید.
از علائم دیگر این بیماری، بهبود نیافتن زخم است. اگر زخمی در محل ضایعه ایجاد شود یا عملی به دلیل پیشرفت بیماری در آن ناحیه انجام شود، با ضخیمشدگی نسج پوست و عفونت مواجه خواهند شد و زخم خیلی دیر بهبود پیدا میکند.
علامت دیگر این بیماری، کاهش توانایی جنسی به دنبال تصلب شرایین در ناحیه لگن است.
گاهی به دنبال تصلب شرایین ضایعات قلبی و مغزی ایجاد میشود. حدود 20 درصد بیمارانی که دچار ضایعات تصلب شرایین عروق محیطی هستند، سابقه یک سکته قلبی دارند و حدود 7 درصد صدمات مغزی داشتهاند.
از علائم دیگر این بیماری، وجود چربیهای زیرپوستی است که به آن گزانتوما میگویند.
تجمع رسوبهای چربی و سایر مواد در سرخرگهای بدن، موجب تنگی آنها میشود و عبور جریان خون را مشکل میکند
وجود هالههایی در اطراف قرنیه چشم، بخصوص در افراد مسن، نشانه دیگری از این بیماری است که با دیدن ته چشم و مشاهده تنگی عروق در این ناحیه، میتوان به تشخیص رسید.
یکی از علائم دیگر این بیماری، ضایعات عروقی گردن است که با گوش دادن به صدای رگ شریان اصلی که به مغز میرود و شنیدن صدایی خاص، میتوان به این ضایعه پی برد.
عوارض تصلب شرایین در ناحیه شکم که باعث درد در این ناحیه میشود، معمولا در معاینه قابل لمس است.
علت و راههای پیشگیری
فشار خون بالا یکی از علل بروز این بیماری است همچنین، تصلب شرایین میتواند فشار خون بالا را تشدید کند. این بیماران معمولا فشار خون بالای 10 میلیمتر جیوه دارند. کلسترول بالا از عوامل مهم ایجادکننده این بیماری است؛ یعنی بالا بودن کلسترول بد خون و پایین بودن کلسترول خوب.
از عوامل دیگر، میتوان به دیابت، چاقی و سن بالا اشاره کرد.
از راههای درمان این بیماری کنترل دیابت است. در صورت ابتلا به دیابت، بیمار باید با رژیم غذایی مناسب و استفاده از داروهای لازم دیابتش را کنترل کند.
همانطور که ذکر شد، بالا بودن کلسترول از عوامل مهم ابتلا به بیماری آترواسکلروز است. در صورت بالا بودن کلسترول، با مصرف داروهای استاتین، کلسترول بد خون را کاهش میدهند و کلسترول خوب خون بیشتر میشود. با کاهش 25 درصد کلسترول بد، مرگ و میر تا 25 درصد کاهش مییابد.
برنامههای ورزشی منظم در کاهش عوارض این بیماری بسیار مهم است. به بیماران توصیه میشود حداقل 3 روز در هفته و هر روز نیم ساعت ورزش کنند، چون براساس تحقیقات مشخص شده که پس از 26 هفته ورزش منظم و بخصوص پیادهروی، لنگی این بیماران کاهش چشمگیری پیدا میکند.
رژیم غذایی بخصوص مصرف غذاهای کمچرب، تاثیر زیادی در درمان و پیشگیری از این بیماری دارد.
دوران یائسگی در خانمها و به دنبال آن کمبود استروژن، یکی از علتهای ابتلا به بیماری تصلب شرایین است، پس توصیه میشود که خانمها در میانسالی و با شروع دوران یائسگی، حتما زیر نظر پزشک داروهای لازم را دریافت کنند تا از احتمال ابتلا به این بیماری پیشگیری شود. ترک سیگار یکی از توصیههای اکید پزشکان برای پیشگیری از تصلب شرایین است. تحقیقات نشان داده که ترک سیگار باعث کاهش مرگ و میر از 54 درصد به 18 درصد میشود و کسانی که بعد از درمان طبی یا جراحی، دوباره شروع به مصرف سیگار کردهاند، عوارض در آنها بسیار شدیدتر از قبل شده است
نوزاد نخست
درخت نبوت و شجره امامت، ذرّیّه طاهره ای را چون شاخه هایی از خود جدا کرد که امتداد رسالت پس از حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله می باشد. نخستین نوزاد، ابو محمد زکی بود که جان پیامبر صلی الله علیه و آله از شادی وی لبریز شد، پس توجه به وی را آغاز کرد و او را با نمونه ها و کرامتهای نفسانیش تغذیه می کرد، کرامتهایی که بازتابش سراسر جهان را در برگرفته است. (1) .
تنها روزهای اندکی که بعضی مورخان آنهارا 52 روز (2) نوشته اند، سپری شد، سیده زنان، حمل جدیدی را داشت که حضرت رسول صلی الله علیه و آله و دیگر مسلمانان بابی صبری منتظر بودند در حالی که همه امیدوار و آرزومند بودند که خداوند آن ستاره را با ستاره ای دیگر همراه سازد تا آسمان امت اسلامی را روشن سازند و امتدادی برای حیات رهایی بخش عظیم باشند.
رؤیای ام الفضل
سیده ام الفضل دختر حارث (3) ، رؤیای عجیبی را دید که تعبیر آن را متوجه نشد. پس به سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله شتافت و به آن حضرت گفت: «من خواب آشفته ای دیدم که قطعه ای از بدن تو افتاد و در دامن من قرار داده شد».
پیامبر صلی الله علیه و آله هراس وی را بر طرف ساخت و او را مژده خیر داد و فرمود:
«خیر دیده ای! ان شاء اللَّه، فاطمه پسری به دنیا می آورد و در دامن تو قرار می گیرد...».
روزها به سرعت گذشت و فاطمه سرور زنان، حسین را به دنیا آورد و او در دامن ام الفضل بود به همان گونه که پیامبر صلی الله علیه و آله خبر داده بود (4) .
پیامبر صلی الله علیه و آله در انتظار طلوع ستاره مولود جدید باقی ماند که زندگی پاره تنش به او درخشان شود، او عزیزترین با قیماندگان نزد وی از پسران دخترانش بود.
مولود مبارک
سرور زنان عالمیان، نوزاد بزرگوارش را به دنیا آورد که هیچ بانویی از دختران حوّا، نه در عصر نبوت و نه بعد از آن همانند او را نزاییده بود که برکتی عظیم تر و سودی بیشتر از او برای انسانیت داشته باشد. پس پاکتر، طاهرتر و درخشانتر از او نبوده است.
دنیا به وی درخشان شد و انسانیت در همه نسلهایش به وی خوشبخت گردید. مسلمین به او مفتخر شدند و یاد این مناسبت را گرامی داشتند و هر سال به آن مفتخر و سرافراز گشتند.
وزارت اوقاف مصر در مسجد حسینی، به همین مناسبت جشنی رسمی برپا می کند و این مناسبت عظیم را گرامی می دارد همچنانکه در بیشتر مناطق جهان اسلام، مراسمی برپا می گردد.
در آفاق یثرب، بازتاب این خبر شادی بخش، پیچید. امهات مؤمنین و دیگر بانوان از زنان مسلمان به خانه سرور زنان شتافتند و اورا بخاطر فرزند جدیدش تبریک گفتند و با وی در سرور و شادیهایش مشارکت نمودند.
پاورقی
(1) شرح مفصلی در مورد ولادت امام پاک ابو محمد علیه السلام در کتاب خودمان زندگانی امام حسن علیه السلام 56 - 49: 1 بیان نموده ایم.
(2) ابن قتیبه، المعارف، ص158.
(3) ام الفضل»: لبابه کبری همسر عباس بن عبدالمطلب، نخستین بانویی است که بعد از حضرت خدیجه بنت خویلد در مکه مسلمان شد. وی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله جایگاهی داشت و آن حضرت به دیدنش می رفت و در خانه اش استراحت قیلوله می نمود. احادیث فراوانی را از آن حضرت روایت کرده است. وی برای عباس، فضل، عبداللَّه، عبیداللَّه، قثم، عبدالرحمان و ام حبیب را به دنیا آورد.
«عبداللَّه بن یزید هلالی» در باره او گفته:
ما ولدت نجیبة من فحل
بجبل نعلمه أو سهل
کستة من بطن أم الفضل
أکرم بها من کهلة و کهل
عم النبی المصطفی ذی الفضل
وخاتم الرسل و خیر الرسل
«هیچ بانویی از هیچ مردی در کوه و یا در دشت که ما می شناسیم، به دنیا نیاورد».
«همچون شش فرزندی که از شکم ام فضل بودند، او را گرامی بدار و شویش را».
«که عموی پیامبر مصطفی دارنده فضل و خاتم پیامبران و بهترین رسولان بود».
شرح حال وی در هریک از کتابهای طبقات کبری 278:8، الاصابة 464:4 و الاستیعاب آمده است.
(4) مستدرک صحیحین 176:3.و در مسند فردوسی،ام الفضل گفت: «دیدم که گویی اندامی از رسول خدا صلی الله علیه و آله در خانه ام بود، پس از آن دلتنگ شدم و نزد آن حضرت رفتم و موضوع را به وی گفتم.حضرت فرمود: آری، همان است. پس فاطمه حسین را به دنیا آورد، پس اورا شیر دادم تا از شیر گرفته شد».
و در تاریخ الخمیس 418:1 آمده است که این خواب پیش از تولد امام حسن علیه السلام بوده است.
مادر :
وی آن نهال پاک است از سیده نساء العالمین فاطمه زهرا علیها السلام که خداوند اورا به فضل خویش طاهر گردانید و او را قرار داد تا از ضلالت، هدایت کند و از تفرقه، به جمع باز آورد... او فاطمه زهراست که اخگری از روح پدر و فیضی از نور او دارد و شعاعهایی از هدایتش که وی محل عنایت و توجه او بود و با هاله ای از بزرگداشت و تقدیر دربرش گرفت و دوستیش را بر مسلمین فرض کرد تا جزئی از عقیده و دینشان باشد در حالی که فضیلت و جایگاه عظیمش را در اسلام گسترده ساخت تا الگویی برای زنان امتش باشد.
پیامبر صلی الله علیه و آله ارزشها و سجایایش را در نشستهای عمومی و خصوصی و بر روی منبرش، مورد تکریم قرار داد تا مسلمین آن را حفظ کنند و در گفته هایی که راویان اسلام بر آن اجماع دارند، فرمود:
1 - «خداوند برای خشم تو خشمگین می شود و برای رضای تو خشنود
می گردد...» (1) .
2 - «همانا فاطمه پاره تن من است، مرا می آزارد آنچه وی را بیازارد و مرا به زحمت می اندازد، آنچه وی را به زحمت اندازد...» (2) .
3 - «فاطمه، سرور زنان جهانیان است...» (3) .
و دیگر اخباری از نشانه های شخصیت حضرت زهرا علیها السلام سخن گفته که وی سرمشق اسلام و نمونه والا برای زنان این امت است که راه را برای آنها روشن می سازد، در حسن رفتار و عفت و به دنیا آوردن نسلهایی مهذب... و چه عظیم است برکت وی و چه پرفایده است برای اسلام و در عظمت شأن وی، این کافی است که «دولت عظیم فاطمیه» از نام وی نامیده شده و نیز «جامع الأزهر» از نام او مشتق شده است (4) و برای عظمت دولت فاطمی این بس که با نام زهرا تبرک شده باشد.
به هر حال، رسول اکرم صلی الله علیه و آله از غیب خبر یافت که بضعه طاهره اش همان است که ثمره پاک از ائمه اهل بیت علیهم السلام جانشینان پیامبر، داعیان حق در زمین، آنان که سنگینی بار رسالت را تحمل خواهند کرد و در راه اصلاح اجتماعی از هر کوشش و سختی رنج خواهند برد، از وی جدا خواهند شد و لذا پیامبر به وی توجهی مبذول داشت و ذرّیه اش را مورد توجه و عنایت قرار داد.
پدر :
وی ثمره علی، پیشوای حق و عدالت در زمین، برادر پیامبر صلی الله علیه و آله و دروازه علم آن حضرت است، کسی که نسبت به وی به منزله هارون از موسی بود و نخستین کسی که به خدا ایمان آورد و پیامبرش را تصدیق کرد. سنگینی بار جهاد مقدس را از نخستین فجر دعوت اسلامی بر دوش گرفت و در مواضع هولناک فرورفت و با نیروهای شرک و الحاد، درگیر نبردی هراس انگیز و تنگاتنگ شد تا اینکه این دین، پای گرفت با ساعدی قوی از جهاد و کوششهایش، خداوند وی را به هر مکرمتی گرامی داشت و به هر فضیلتی مخصوص گردانید، وی پدر ائمه طاهرین است که سرچشمه های حکمت و نور را در زمین منفجر ساختند
آیاتی از قرآن مجید که از آنها فضیلت و عظمت مقام حسین (ع) استفاده میشود فراوان است که در این یادداشت به چهار نمونه از آنها اشاره میشود.
1. آیه مودّت
خداوند در قرآن کریم می فرماید: «قُلْ لا أَسْألُکُمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلّا المَوَدَّةَ فِی القُرْبی» (الشوری: 23)
(بگو: من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمیکنم جز دوستداشتن نزدیکانم [اهل بیتم])
احمد بن حنبل در مسند، ابو نعیم حافظ، ثعلبی، طبرانی، حاکم، رازی ، شبراوی، ابن حجر، زمخشری ، ابن منذر، ابن ابی حاتم، ابن مردویه ، سیوطی و گروهی دیگر از علماء اهل سنت از ابن عباس روایت کردهاند که زمانی که این آیه نازل شد اصحاب گفتند: ای پیامبر خدا، این خویشاوندان تو که واجب گردیده بر ما مودّت و دوستی آنان کیستند؟
حضرت پیامبر (ص) فرمود: علی، فاطمه و دو پسر آنها یعنی حسن و حسین. (الغدیر 2/307)
جالب اینکه امام شافعی در مورد حب اهل بیت (ع) گفته است:
یا أَهلَ بَیْتِ رَسُولِ اللَّهِ حُبُّکُمْ / فَرْضٌ مِنَ اللَّهِ فِی القُرآنِ أَنزَلَهُ
کَفاکُمْ مِنْ عَظِیِم القَدرِانَّکُمْ / مَنْ لَم یُصَلِّ عَلَیکُم لا صَلوةَ لَهُ
(ای اهل بیت رسول خدا محبت شما از سوی خداوند در قرآنش واجب شده است. در عظمت قدر و منزلت شما همین بس که هرکس در نماز بر شما صلوات نفرستد نماز نخوانده است)
(در کتاب الغدیر آمده که انتساب این ابیات به امام شافعی از شرح المواهب زرقانی جلد 7 ص 7 و جمعی دیگر است)
مفسر معروف علامه طبرسی از شواهد التنزیل حاکم حسکانی که از مفسران و محدثان معروف اهل سنت است نقل میکند که پیامبر اسلام (ص) فرمود:
ان اللَّه خلق الانبیاء من اشجار شتی، و انا و علی (ع) من شجرة واحدة، فانا اصلها، و علی فرعها، و فاطمة لقاحها، و الحسن و الحسین ثمارها، و اشیاعنا اوراقها ـ تا آنجا که فرمود ـ لو ان عبدا عبدالله بین الصفا و المروة الف عام، ثم الف عام، ثم الف عام، حتی یصیر کالشن البالی، ثم لم یدرک محبتنا کبه اللَّه علی منخریه فی النار، ثم تلا: قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً
(خداوند انبیاء را از درختان مختلفی آفرید، و من و علی را از درخت واحدی، من اصل آنم، و علی شاخه آن، فاطمه موجب باروری آن است، و حسن و حسین میوههای آن، و شیعیان ما برگهای آنند ... سپس افزود: اگر کسی خدا را در میان صفا و مروه هزار سال، و سپس هزار سال، و از آن پس هزار سال، عبادت کند، تا همچون مشک کهنه شود، اما محبت ما را نداشته باشد خداوند او را به صورت در آتش میافکند، سپس این آیه را تلاوت فرمود: قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی) (مجمع البیان 9/43)
همچنین زمخشری در کشاف درباره محبت اهل بیت (ع) حدیثی نقل کرده که خیلی ارزنده و پرمعناست و فخر رازی و قرطبی نیز از او اقتباس کردهاند: حدیث مزبور به وضوح مقام آل محمد (ص) و اهمیت حب آنها را بیان میدارد. رسول خدا (ص) فرمود:
من مات علی حب آل محمد مات شهیدا الا و من مات علی حب آل محمد (ص) مغفورا له الا و من مات علی حب آل محمد مات تائبا الا و من مات علی حب آل محمد مات مؤمنا مستکمل الایمان الا و من مات علی حب آل محمد بشره ملک الموت بالجنة ثم منکر و نکیر الا و من مات علی حب آل محمد یزف الی الجنة کما تزف العروس الی بیت زوجها الا و من مات علی حب آل محمد فتح له فی قبره بابان الی الجنة الا و من مات علی حب آل محمد جعل اللَّه قبره مزار ملائکة الرحمة الا و من مات علی حب آل محمد مات علی السنة و الجماعة الا و من مات علی بغض آل محمد جاء یوم القیامه مکتوب بین عینیه آیس من رحمة الله الا و من مات علی بغض آل محمد مات کافرا الا و من مات علی بغض آل محمد لم یشم رائحة الجنة. (کشاف 4/220، تفسیر فخر رازی 27/165 ، تفسر قرطبی 8/5843 ، نمونه 20/414 )
(هر کس با محبت آل محمد بمیرد شهید از دنیا رفته، آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد از دنیا رود بخشوده است، آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد از دنیا رود با توبه از دنیا رفته، آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد از دنیا رود مؤمن کامل الایمان از دنیا رفته، آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد از دنیا رود فرشته مرگ او را بشارت به بهشت میدهد، و سپس منکر و نکیر (فرشتگان مامور سؤال در برزخ) به او بشارت دهند، آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد از دنیا رود او را با احترام به سوی بهشت میبرند آن چنان که عروس به خانه داماد، آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد از دنیا رود در قبر او دو در به سوی بهشت گشوده میشود، آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد از دنیا رود قبر او را زیارتگاه فرشتگان رحمت قرار میدهد، آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد از دنیا رود بر سنت و جماعت اسلام از دنیا رفته، آگاه باشید هر کس با عداوت آل محمد از دنیا رود روز قیامت در حالی وارد عرصه محشر میشود که در پیشانی او نوشته شده: مایوس از رحمت خدا، آگاه باشید هر کس با بغض آل محمد از دنیا برود کافر از دنیا رفته، آگاه باشید هر کس با عداوت آل محمد از دنیا برود بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد.)
2. آیه تطهیر
خداوند می فرماید: انَّما یُرِیْدُ اللَّه لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً (احزاب: 33)
(خداوند فقط میخواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملًا شما را پاک سازد)
واژه «رجس» به معنای شیء ناپاک است اعم از اینکه از نظر طبع آدمی ناپاک باشد یا به حکم عقل یا شرع و یا همه اینها (مفردات راغب، ماده رجس)
و اینکه در بعضی موارد رجس به معنای گناه یا شرک یا بخل و حسد و یا اعتقاد باطل و مانند آن تفسیر شده، در حقیقت بیان مصداقهایی از آن است وگرنه مفهوم این کلمه، مفهومی عام و فراگیر است، و همه انواع پلیدیها را شامل میشود. دلیلش هم این است که الف و لام رجس در این آیه الف و لام جنس است.
تطهیر به معنای پاک ساختن است و در حقیقت تاکیدی بر مساله اذهاب رجس و نفی پلیدیها است، و ذکر آن به صورت مفعول مطلق نیز تاکید دیگری بر این معنی محسوب میشود.
و اما تعبیر اهل البیت به اتفاق همه علمای اسلام و مفسران، اشاره به اهل بیت پیامبر (ص) است، و این چیزی است که از ظاهر خود آیه نیز فهمیده میشود، چرا که بیت گرچه به صورت مطلق در اینجا ذکر شده، اما به قرینه آیات قبل و بعد، منظور از آن، بیت و خانه پیامبر (ص) است و روایات بسیار زیادی در منابع اهل سنت و شیعه وارد شده که میگوید: مخاطب در آیه فوق منحصرا پنج نفرند: پیامبر (ص)، علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام.
با وجود این نصوص فراوان که قرینه روشنی بر تفسیر مفهوم آیه است تنها تفسیر قابل قبول برای این آیه همین است. (نمونه 17/293)
بر حسب احادیث متواتر بین شیعه و سنی، آیه تطهیر در مورد اجتماع آن پنج شخصیت ممتاز عالم آفرینش در زیر کساء و صلوات پیغمبر (ص) بر آنها نازل شد، و آیه شریفه و احادیثی که در تفسیر آن وارد شده دلالت بر عصمت و جلالت شأن حضرت سید الشهداء (ع) دارد.
روایات بسیار فراوانی در مورد حدیث کساء به طور اجمال وارد شده که از همه آنها استفاده میشود، پیامبر (ص) علی، فاطمه، حسن و حسین را فرا خواند- و یا به خدمت او آمدند- و عبایی بر آنها افکند، و دعا کرد:
خداوندا! اینها خاندان من هستند، رجس و آلودگی را از آنها دور کن. در این هنگام آیه إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ نازل گردید.
دانشمند معروف حاکم حسکانی نیشابوری در شواهد التنزیل این روایات را به طرق متعدد از راویان مختلفی گرد آوری کرده است. (شواهد التنزیل 2/31)
بعد از جریان عاشورا وقتی به سر مبارک امام حسین (ع) جسارت شد واثلة بن اسقع برخاست و گفت:
سوگند به خدا من همواره علی، حسن، حسین و فاطمه را دوست میدارم بعد از اینکه شنیدم پیغمبر (ص) در حق آنها چه چیزهایی فرمود؛ یک روز در خانه ام سلمه در خدمت پیغمبر مشرف بودم که حسن آمد پیغمبر او را بر زانوی راستش نشانید و بوسید پس حسین آمد و او را بر زانوی چپش نشانید و بوسید پس فاطمه آمد و او را پیش روی خود نشانید پس علی را طلب کرد و گفت: «انَما یُرِیْدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً» (صحیح مسلم 7/130)
واحدی در اسباب النزول، احمد در مناقب و طبرانی نقل کردهاند که آیه «انَّما یُرِیدُ اللهُ» در حق پنج نفر نازل شد: رسول خدا، علی، فاطمه حسن و حسین (ع) (اسباب النزول 1/368، فرائد السمطین 1/24 )
این آیه و احادیث متواتر دلالت بر عصمت حضرت سید الشهداء (ع) دارد و اثبات می کند هر عمل ، اقدام و نهضتی که آن حضرت و دیگر ائمه اهل بیت انجام دهند صواب و حق است.
3. آیه مباهله
خداوند می فرماید: فَمَنْ حاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ (آل عمران: 61)
(هر گاه بعد از علم و دانشی که (در باره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود آن گاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم)»
از جمله آیاتی که بر فضیلت، و بلندی رتبه و مقام سید الشهداء (ع) به اتفاق مسلمانان گویا و ناطق است، آیه مباهله است.
از مظاهر و دلائل قوت ایمان پیغمبر (ص) به رسالتش داستان مباهله است زیرا پیشنهاد مباهله از طرف آن حضرت اگر مؤمن به دعوت خود نبود یک انتحار واقعی و دادن سند بطلان دعوت به دست دشمن بود. زیرا اگر نفرین نصارای نجران در حق آن جناب مستجاب میشد و یا آنکه نفرین پیغمبر (ص) به آنها مستجاب نمیگشت ، بطلان ادعاء آن حضرت آشکار میگشت لذا هیچ خردمندی چنین پیشنهادی نمیدهد مگر آنکه صد در صد اطمینان به استجابت دعای خود و هلاک دشمن داشته باشد، و پیغمبر اکرم (ص) چون یقین جزمی به صحت رسالت و استجابت دعاء خود و نابودی دشمن در صورت مباهله داشت با کمال شجاعت و صراحت، پیشنهاد مباهله داد.
شرکت دادن علی، حسن ، حسین و فاطمه زهرا (ع) در مباهله که به تعیین و امر خداوند بود نیز دلیل بر این است که این چهار نور مقدس که با پیغمبر در مباهله حاضر شدند شایستهترین و گرامیترین خلق در نزد خدا، و عزیزترین انسانها در نزد پیغمبر خدا بودند.
4. سوره «والفجر» و آیه «یا ایتها النفس المطمئنة»
در حدیثی از امام صادق (ع) آمده است: سوره فجر را در هر نماز واجب و مستحبّ بخوانید که سوره حسین بن علی است، هر کس آن را بخواند با حسین بن علی (ع) در قیامت در درجه او از بهشت خواهد بود. (مجمع البیان 10/481)
لازم به ذکر است که معرفی این سوره به عنوان سوره امام حسین بن علی (ع) ممکن است به این خاطر باشد که اباعبدالله الحسین (ع) مصداق روشن «نفس مطمئنه» است که در آخرین آیات این سوره مخاطب واقع شده است، همانگونه که در حدیثی ذیل همین آیات آمده است. (البرهان فی تفسیر القرآن 5/658)
و یا به خاطر اینکه لیالی عشر (شبهای دهگانه) یکی از تفسیرهایش شبهای دهگانه آغاز محرم است که رابطه خاصی با حسین بن علی (ع) دارد. (نمونه 26/439 )
نویسنده: حجتالاسلام وحید واحد جوان
«حسین ! اى پرچم خونین حق بر دوش،
حسین ! اى انقلابى مرد
حسین ! اى رایت آزادگى در دست،
در آن صحراى سرخ و روز آتشگون
قیام قامتت در خون نشست، اما
پیام نهضتت برخاست
از آن طوفان «طف» در روز عاشورا،
به دشت «نینوا» ناى حقیقت از «نوا» افتاد
ولى ...
مرغ شباهنگ حقیقت ، از نواى ناله «حق ، حق » نمىافتد».
سلام بر تو ، اى حسین !
سلام بر خط شفقگون کربلا، که خون تو را، اى خون خدا - همواره بر چهره افق مىپاشد و غروب هنگام، سرخى آسمان مغرب را به شهادت مىگیرد ، تا آن جنایت هولناک را هر چه آشکارتر بنمایاند و چشم تاریخ را بر این صحنه همیشه خونین بدو زد و گوش زمان را از آن فریادها تندر گونه آن عاشوراى دوران ساز، پر کند.
اى حسین ... اى عارف مسلّح !
کربلاى تو، عشق را معنى کر دو انقلاب تو اسلام را زنده ساخت و شهادت تو، حضور همیشگى در همه زمانها و زمینها بود.
اى حسین ... اى شراره ایمان !
اى حسین ... اى در سکوت سرخ ستم، شهر آشوب!
در بهت خاموشى و ترس، تلخابه فریاد را در حلقوم شب ریختى و با نامردان تبهکار ، مردانه در آویختى.
عاشوراى تو، انفجارى از نور و تابشى از حق بود که بر «طور» اندیشهها تجلى کرد و «موسى خواهان» گرفتار در «تپه» ظلمت ظلم را از سرگردانى نجات بخشید.
چه مىگویم؟ ... تو تاریخ را به حرکت آوردى و زبان زمان را به سرودن حماسههاى زیباى ایثار و جهاد و شهادت گشودى . لحظه لحظه تاریخ را عاشورا ساختى و جاى جاى سرزمینها را کربلا...
خفته بودیم و بى خبر ... اما تو، این «مصباح هدایت» و اى «کشتى نجات» گام خسته ما را به تلاش کشاندى و افسردگى یأسمان را به شور امید مبدل ساختى و از سکوت و درنگ و وحشت ، به فریاد و هجوم و شجاعتمان رساندى و پاى کوفته و پر آبله ما را، تا بام آگاهى و تا برج بیدارى فرا بردى.
«اى حسین » ...
تو کلاس فشرده تاریخى .کربلاى تو، مصاف نیست
منظومه بزرگ هستى است ،
طواف است.
پایان سخن
پایان من است
تو انتهاى ندارى ...
کاش می گشتم فدای دست تو
تا نمی دیدم عزای دست تو
خیمه های ظهر عاشورا هنوز
تکیه دارد بر عصای دست تو
از درخت سبز باغ مصطفی
تا فتاده شاخه های دست تو
اشک می ریزد ز چشم اهل دل
در عزای غم فزای دست تو
یک چمن گلهای سرخ نینوا
سبز می گردد به ژای دست تو
در شگفتم از تو ای دست خدا
چیست آیاخونبهای دست تو؟
باور کنید در قلب من برای محرم وعزادری اقام امام حسین (ع) واقام حضرت ابوالفضل (ع)
بلوایی است شما چطور؟ شروع محرم الحرام یکشنبه ۶ آذر ماه
لعنت خدا بر یزید
امین یارب العالمین
دارو جهت رفع چاقی و چربی زیاد
برگ و ریشه گل قاصد یک قسمت
برگ نعناع هفت قسمت
برگ سنا بیست قسمت
طرز تهیه و مقدار مصرف :
مقدار یک قاشق غذا خوری از داروی فوق را که قبلا کوبیده شده باشد با 250 میلی لیتر آب جوش مخلوط کرده و به مدت نیم ساعت باقی بگذارید تا دم بکشد . سپس آنرا صاف کرده روزی سه بار هر بار یک فنجان میل کنید .
بهترین برای رژیم غذایی
ریشه سنبل خطائی یک قسمت
تخم جعفری یک قسمت
برگ انگور خرس دو قسمت
طرز تهیه و مقدار مصرف :
یک قاشق غذا خوری ازداروی فوق را که قبلا کوبیده شده باشد در یک لیوان آب جوش ریخته و باقی بگذارید به مدت 30 دقیقه باقی بگذارید تا دم بکشد سپس آنرا صاف کرده و روزی دو بار هر بار یک فنجان میل کنید .
نسخه شماره 2- داروی ضد دردهای مثانه
ریشه سنبل خطائی یک قسمت
ریشه شیرین بیان یک قسمت
گیاه دم اسب یک قسمت
گیاه بنفشه یک قسمت
طرز تهیه و مقدار مصرف :
یک قاشق غذا خوری ازداروی فوق را که قبلا کوبیده شده باشد در یک لیوان آب جوش ریخته و به مدت 30 دقیقه باقی بگذارید تا دم بکشد سپس آنرا صاف کرده و روزی دو بار هر بار یک فنجان میل کنید .
نسخه شماره 3- داروی ضد درد مثانه و کلیه
برگ غان پنج قسمت
تخم جعفری دو قسمت
برگ انگور خرس هشت قسمت
ریشه شیرین بیان هفت قسمت
طرز تهیه و مقدار مصرف :
یک قاشق غذا خوری ازداروی فوق را که قبلا کوبیده شده باشد در یک لیوان آب جوش ریخته و باقی بگذارید به مدت 30 دقیقه باقی بگذارید تا دم بکشد سپس آنرا صاف کرده و روزی دو بار هر بار یک فنجان میل کنید .
نسخه شماره 4- داروی ضد درد مثانه و کلیه
رگ غان سه قسمت
برگ انگو خرس هفت قسمت
ریشه شیرین بیان هفت قسمت
برگ بذر البنج سه قسمت
طرز تهیه و مقدار مصرف :
یک قاشق غذا خوری ازداروی فوق را که قبلا کوبیده شده باشد در یک لیوان آب جوش ریخته و باقی بگذارید به مدت 30 دقیقه باقی بگذارید تا دم بکشد سپس آنرا صاف کرده و روزی دو بار هر بار یک فنجان میل کنید .
نسخه شماره 5- دارو جهت معالجه بیماریهای کلیه و مثانه
برگ زبان گنجشک 20 گرم
برگ انگور خرس 20 گرم
ریشه شیرین بیان 20 گرم
پوست بابا آدم 10 گرم
طرز تهیه و مقدار مصرف :
یک قاشق غذا خوری ازداروی فوق را که قبلا کوبیده شده باشد در یک لیوان آب جوش ریخته و به مدت نیم ساعت باقی بگذارید تا دم بکشد سپس آنرا صاف کرده و روزی سه بار هر بار یک فنجان میل کنید .
نسخه شماره 6- دارو جهت سنگ کلیه و مثانه
تخم خیار 30 گرم
تخم خربزه 60گرم
خارخاسک 40 گرم
ریشه لبلاب 40 گرم
طرز تهیه و مقدار مصرف :
یک قاشق غذا خوری ازداروی فوق را که قبلا کوبیده شده باشد در یک لیوان آب جوش ریخته و به مدت نیم ساعت باقی بگذارید تا دم بکشد سپس آنرا صاف کرده و روزی سه بار هر بار یک فنجان میل کنید .
ادامه مطلب ...- داروی باد شکن ( ضد نفخ )
دانه زیره یک قسمت
گل بابونه یک قسمت
برگ نعناع یک قسمت
دانه انیسون یک قسمت
طرز تهیه و مقدار مصرف :
یک قاشق غذا خوری از مخلوط فوق را که قبلا کوبیده و نرم شده باشد در یک لیوان آب جوشریخته و باقی بگذارید ۲۰ دقیقه دم بکشد . سپس آنرا صاف کرده صبح و شب هر بار یک فنجان قبل از غذا میل می کنند .
نسخه شماره ۲- داروی بادشکن قوی
گل بابونه یک قسمت
برگ بادرنجبویه یک قسمت
میوه رازیانه یک قسمت
میوه انیسون یک قسمت
میوه زیره یک قسمت
طرز تهیه و مقدار مصرف :
یک قاشق غذا خوری از مخلوط فوق را که قبلا کوبیده و نرم شده باشد در یک لیوان آب جوش ریخته و باقی بگذارید ۲۰ دقیقه دک بکشد . سپس آنرا صاف کرده صبح و شب هر بار یک فنجان قبل از غذا میل کنید .
نسخه شماره ۳- داروی ضد درد و ضد نفخ
نعناع ۲۵۰ گرم
گل بابونه ۲۵۰ گرم
رازیانه ۱۰۰ گرم
ریشه شیرین بیان ۲۰۰ گرم
ریشه ختمی ۲۰۰ گرم
طرز تهیه و مقدار مصرف :
مقدار دو قاشق ذا خوریاز مخلوط فوق را که قبلا خرد و نرم شده باشد در یک لیوان آب جوش ریخته و باقی بگذارید ۳۰ دقیقه دم بکشد . سپس آنرا صاف کرده صبح و شب هر دفعه یک فنجان نیم ساعت قبل از غذا میل کنید .
نسخه شماره ۴- داروی ضد قولنج ( کولیک )
گل بابونه یک قسمت
برگ بادرنجبویه یک قسمت
ریشه سنبل الطیب یک قسمت
طرز تهیه و مقدار مصرف :
یک قاشق غذا خوری ا مخلوط فوق را که قبلا کوبیده و نرم شده باشد در یک لیوان آب جوش ریخته و به مدت ۲۰ دقیقه باقی بگذارید تا دم بکشد سپس آنرا صاف کرده صبح و شب هر بار یک فنجان نیم ساعت قبل از غذا میل کنید .
ادامه مطلب یادت نره
ادامه مطلب ...
دارو : چای ( Thea sinensisnalis)
طرز تهیه ومقدار مصرف : مقداری چای را دم کرده پس از صاف کردن روزی 2 تا 3 مرتبه چشم را با آن شستشو دهید .
نسخه شماره 2- دارو جهت ریزش اشک با خارش چشم ، تقویت بینایی و قرمزی چشم
دارو : روغن زیتون ( Olea europea)
روش ومقدار مصرف : روزی سه مرتبه هر دفعه دو قطره روغن زیتون را در چشم بچکانید .
نسخه شماره 3- دارو جهت تقویت بینایی یا رفع کم سویی چشم
دارو : سیب درختی ( Pyrus malus)
روش ومقدار مصرف : مصرف روزی چند عدد سیب بعلت دارا بودن ویتامین های A و B و C برای تقویت بینایی چشم توصیه شده است .
نسخه شماره 4- دارو جهت شستشوی چشم
دارو : بابونه اصلی ( Matricaria chamomilla)
روش ومقدار مصرف : مقدار 5 گرم گل بابونه را در یک فنجان آبجوش ریخته مدت نیم ساعت باقی بگذارید تا دم بکشد سپس آنرا صاف کرده چشم را با آن شستشو دهید .
نسخه شماره 5- دارو جهت درمان شب کوری و تقویت چشم
دارو : هویج ( Daucus carota)
روش ومقدار مصرف : مقدار یک لیوان آب هویج خام را روزانه مصرف کنید .
نسخه شماره 6- دارو جهت تقویت چشم
دارو : زعفران ( Crocus sativum)
روش ومقدار مصرف : 0.2 تا 0.5 گرم همراه غذا میل کنید .
دارو : گل همیشه بهار ( Calendula officinalis)
مقدار مصرف : 2تا 4 گرم
طرز تهیه : مقدار فوق را که قبلا کوبیده شده در یک لیوان آب جوش ریخته نیم ساعت باقی بگذارید تا دم بکشد سپس صاف کرده روز سه بار هر بار یک فنجان میل کنید .
توجه : برگ تازه یا خشک شده گل همیشه بهار را جهت سرطان های پوستی توصیه نموده اند .
نسخه شماره 2- داروی پیشگیری سرطان دارو : شلغم ( Brassica napus)
مقدار مصرف : 100 تا 200 گرم بصورت پخته یا خام مصرف کنید .
نسخه شماره 3- دارو جهت سرطان پوست و دستگاه گوارش دارو : شاهتره ( Fumaria species)
مقدار مصرف : 10 تا 20 گرم
طرز تهیه : مقدار فوق را که قبلا کوبیده شده در یک لیوان آب جوش ریخته نیم ساعت باقی بگذارید تا دم بکشد سپس صاف کرده روز سه بار هر بار یک فنجان میل کنید .
نسخه شماره 4- دارو جهت درمان سرطانهای دستگاه گوارش دارو : بومادران ( Achillea millefolium)
مقدار مصرف : 5 تا 10 گرم
طرز تهیه : مقدار فوق را که قبلا کوبیده شده در یک لیوان آب جوش ریخته نیم ساعت باقی بگذارید تا دم بکشد سپس صاف کرده روز سه بار هر بار یک فنجان میل کنید .
نسخه شماره 5- دارو جهت سرطان پوست دارو : پوست بلوط ( Canstanea dentata C.sativa
مقدار مصرف : 2 تا 4 گرم
طرز تهیه : مقدار 50 گرم پوست بلوط را در 1 لیتر آب جوش ریخته مدت نیم ساعت باقی بگذارید تا دم بکشد سپس آنرا صاف کرده روزی 2 مرتبه زخمها را شستشو دهید .
نسخه شماره 6- دارو ی پیشگیری از بروز سرطان دارو : سیر و پیاز ( Allium sativa and cepa)
مقدار مصرف : روزی 50 گرم تا 100 گرم سیر یا پیاز همراه غذا میل کنید .
دارو : ریشه سنبل الطیب ( Valeriana officinalis)
مقدار مصرف : 2 تا 4 گرم
طرز تهیه : مقدار فوق را که قبلا کوبیده شده باشد در یک لیوان آب جوش ریخته به مدت نیم ساعت باقی بگذارید تا دم بکشد سپس آنرا صاف کرده روزی سه بار هر بار یک فنجان میل کنید.
نسخه شماره 2- دارو جهت طپش قلب با منشا عصبی
دارو : برگ و گیاه گل گاو زبان ( Borago officinalis)
مقدار مصرف : 2 تا 4 گرم
طرز تهیه : مقدار فوق را که قبلا کوبیده شده باشد در یک لیوان آب جوش ریخته به مدت نیم ساعت باقی بگذارید تا دم بکشد سپس آنرا صاف کرده روزی سه بار هر بار یک فنجان یک ساعت قبل از غذا میل کنید.
نسخه شماره 3- دارو جهت ضعف قلب
دارو : برگ بادرنجبویه ( Melissa officinalis)
مقدار مصرف : 2 تا 4 گرم
طرز تهیه : مقدار فوق را که قبلا کوبیده شده باشد در یک لیوان آب جوش ریخته به مدت نیم ساعت باقی بگذارید تا دم بکشد سپس آنرا صاف کرده روزی دو بار هر بار یک فنجان یک ساعت قبل از غذا میل کنید.
نسخه شماره 4- دارو ی مقوی قلب
دارو : تمام گیاه اسطوخودوس ( Lavandula angustifolia)
مقدار مصرف : 5 تا 10 گرم
طرز تهیه : مقدار فوق را که قبلا کوبیده شده باشد در یک لیوان آب جوش ریخته به مدت نیم ساعت باقی بگذارید تا دم بکشد سپس آنرا صاف کرده روزی دو بار هر بار یک فنجان یک ساعت قبل از غذا میل کنید.
نسخه شماره 5- دارو ی مقوی قلب
دارو : گل زالزالک ( Crataegus monogyna)
مقدار مصرف : 2 تا 3 گرم
طرز تهیه : مقدار فوق را که قبلا کوبیده شده باشد در یک لیوان آب جوش ریخته به مدت نیم ساعت باقی بگذارید تا دم بکشد سپس آنرا صاف کرده روزی دو بار هر بار یک فنجان یک ساعت قبل از غذا میل کنید.
توجه : این دارو علاوه بر این با مقدار مصرف فوق دارای کاربردهای زیر می باشد :
- جهت تصلب عروق کرونر ( درجه خفیف )
- جهت ضعف میو کارد بعد از بیماریهای عفونی
- در مورد عدم تحمل به دیژ یتالین
- جهت اختلال در ریتم قلب
- جهت آسم قلبی
نسخه شماره 6- دارو ی مقوی قلب
دارو : تمام گیاه اسطوخودوس ( Lavandula angustifolia)
مقدار مصرف : 5 تا 10 گرم
طرز تهیه : مقدار فوق را که قبلا کوبیده شده باشد در یک لیوان آب جوش ریخته به مدت نیم ساعت باقی بگذارید تا دم بکشد سپس آنرا صاف کرده روزی دو بار هر بار یک فنجان یک ساعت قبل از غذا میل کنید.
نسخه شماره 7- دارو جهت معالج دردهای قلبی
دارو : ریشه انجدان رومی ( Levisticum officinalis)
مقدار مصرف : 2 تا 4 گرم
طرز تهیه : مقدار فوق را که قبلا کوبیده شده باشد در یک لیوان آب جوش ریخته به مدت نیم ساعت باقی بگذارید تا دم بکشد سپس آنرا صاف کرده روزی دو بار هر بار یک فنجان یک ساعت قبل از غذا میل کنید.
نسخه شماره 8- دارو جهت خفقان و درد قلب
دارو : تمام گیاه مرزنجوش ( Origanum majorana)
مقدار مصرف : 3 تا 6 گرم
طرز تهیه : مقدار فوق را که قبلا کوبیده شده باشد در یک لیوان آب جوش ریخته به مدت نیم ساعت باقی بگذارید تا دم بکشد سپس آنرا صاف کرده روزی سه بار هر بار یک فنجان یک ساعت قبل از غذا میل کنید.
نسخه شماره 9- دارو ی مهیج قلب
دارو : برگ نعناع ( Mentha piperita)
مقدار مصرف : 2 تا 4 گرم
طرز تهیه : مقدار فوق را که قبلا کوبیده شده باشد در یک لیوان آب جوش ریخته به مدت نیم ساعت باقی بگذارید تا دم بکشد سپس آنرا صاف کرده روزی دو بار هر بار یک فنجان یک ساعت قبل از غذا میل کنید